جدال بین علم و مذهب فقط در مغز شما رخ می دهد!

دستاورد تازه ی دانشمندان : جدال بین علم و مذهب فقط در مغز شما رخ می دهد!

یکی از مسائلی که همیشه چالش برانگیز بوده، جدال بین علم و مذهب است. در این مقاله، دستاور جدید دانشمندان را در این زمینه برررسی می کنیم. با دیپ لوک همراه باشید…

قرن هاست که عده ای از افراد، در تلاش اند جهان اطراف خود را با استفاده از دین و مذهب توضیح دهند، در حالیکه گروه دیگر، برای اینکار از شواهد علمی کمک می گیرند. اگر چه این مسئله، پیشینه ی طولانی دارد، اما هنوز هم بشدت چالش برانگیز است. مهم ترین نمود و ظهور جدال بین علم و مذهب در مورد مسئله ی خلقت و تکامل است. محققان دانشگاه Case Western Reserve و کالج بابسون آمریکا، به این نتیجه رسیده اند که جدال بین علم و مذهب ریشه در ساختار مغز ما دارد. برخی افراد تصور می کنند دین و مذهب، دشمن یکدیگر بوده و توجه به یکی، مانع از بروز دیگری می شود. به نظر می رسد اعتقاد به خدا یا یک موجود ماوراطبیعی و جهانی، باعث می شود تا افراد شبکه ی مغزی خود را برای فکر تحلیلی سرکوب کرده و در عوض شبکه ی مغزی تلقینی خود را مشغول کنند و برعکس، زمانیکه به صورت تحلیلی در مورد جهان فیزیکی فکر می کنند، شبکه ی تلقینی مغز خود را سرکوب می کنند.

از دیدگاه تحلیلی و علمی، سوال پرسیدن در مورد ایمان، پوچ و مضحک به نظر می رسد؛ اما دانشمندان دریافته اند ایمان می تواند برای رسیدن به دیدگاه های هیجانی و اجتماعی بهتر و عالی تر به ما کمک کند. محققان در هشت سری آزمایش، دریافتند که افرادی که انتقال فکر (همدلی) بیشتری دارند، به احتمال بیشتر، معتقدتر و با ایمان تر هستند. از طرفی دانشمندان دریافتند که افراد بی دین، بیشتر در معرض بیماری های روانی هستند.  این پژوهش به تازگی در ژورنال آنلاین PLOS ONE منتشر شده است. سرپرست این تیم تحقیقاتی، تونی جک، دانشیار فلسفه در دانشگاه Case Western Reserve است.

ساختار مغز و ذهن

پژوهش حاضر بر اساس این فرضیه انجام شده که ذهن انسان، دو حوزه ی مختلف (تفکر تحلیلی و تفکر تلقینی یا همدلی) دارد. تصویربرداری رزونانس مغناطیسی از مغز نشان می دهد مغز ما شامل یک شبکه ی تحلیلی از نورون ها برای تفکر منتقدانه و یک شبکه ی اجتماعی برای همدلی است. زمانیکه با یک مسئله ی فیزیکی یا یک معضل اخلاقی روبرو می شویم، ذهن ما شبکه ی مناسب را فعال کرده  و شبکه ی دیگر را سرکوب می کند.

داشتن یکدلی (یا تفکر تلقینی)، لزوماً به این معنا نیست که شما  اعتقادات ضدعلمی دارید. بلکه نتایج این پژوهش نشان می دهند که اگر ما فقط اعتقادات علمی و استدلال تحلیلی را مورد توجه قرار دهیم، (مانند بی خدایان یا منکران خدا)، توانایی خود در ایجاد افکار مختلف از جمله بینش اخلاقی/اجتماعی را به مخاطره انداخته ایم. این یافته ها، با دیدگاه فلسفی ایمانوئل کانت که می گوید تجربه و اخلاق دو حقیقت جداگانه و متفاوت هستند، سازگاری دارد.

آزمایش ها و نتایج

محققان، رابطه ی بین اعتقاد به خدا (یا یک وجود جهانی) را با اندازه گیری های تفکر تحلیلی یا اخلاقی در هشت آزمایش متفاوت، مورد آزمون قرار دادند. این هشت آزمایش از ۱۵۹ تا ۵۲۷ بزرگسال به عمل آمد. در هر هشت آزمایش، افراد مذهبی تر، نگرانی اخلاقی بیشتری را نشان دادند. دانشمندان دریافتند هر دو اعتقاد معنوی و نگرانی تلقینی و همدلی به طور مثبتی همراه با تعداد دفعات دعا کردن، عبادت و سایر تمرین های مذهبی همراه است.  این آزمایش ها مانند سایر مطالعات، نشان داد که تفکر صرفاً تحلیلی، مانع پذیرش اعتقادات مذهبی یا معنوی می شود. اما تحلیل آمار داده های مخلوط شده از هشت آزمایش، نشان داد که یکدلی نسبت به اعتقاد مذهبی، از تفکر تحلیلی، بسیار مهم تر است.

چرا جدال بین علم و مذهب قوی می شود؟ از آنجایی که دو شبکه ی مغزی، یکدیگر را سرکوب می کنند، دو حد در مغز به وجود می آید. شناخت اینکه  مغز چگونه این کار را می کند، می تواند به درک ارتباط علم و مذهب و برقراری تعادل بین آنها کمک کند.

محققان می گویند ذهن انسان ها برای به کارگیری هر دو شبکه ساخته شده است. جدا از جدال همیشگی با علم، عقاید مذهبی در موقعیت های درست می توانند به طور مثبتی خلاقیت و بینش علمی را ارتقا و افزایش دهند. بسیاری از مشهورترین دانشمندان، افرادی مذهبی یا معنوی بوده اند. آمار نشان می دهد که از سال ۱۹۰۱ تا ۲۰۰۰، تعداد ۶۵۴ برنده ی نوبل یا حدود ۹۰ درصد برندگان نوبل، متعلق به ۲۸ فرقه ی مذهبی بوده اند. ۱۰٫۵ درصد باقی مانده، منکر خدا، اگنوستیک (ندانم گرایی) یا آزاد اندیش بوده اند. بنابراین دانشمندان نتیجه می گیرند که شما می توانید هم یک فرد مذهبی و هم یک دانشمند در سطح عالی باشید. می توان با قواعد ساده ای از جدال بین علم و مذهب اجتناب کرد : مذهب در مورد توضیح ساختار فیزیکی دنیا، چیزی برای گفتن ندارد: این کار علم است. در مقابل، علم نمی تواند بگوید اخلاق چیست یا نمی تواند بگوید که چگونه باید هدف و معنایی را در زندگی مان ایجاد کنیم.

منبع: blog.case.edu

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *