همزمان با رشد و پیشرفت این رشته نوظهور، ریچارد تالر، یکی از بنیانگذاران رشته اقتصاد رفتاری، به همراه کس سانستین کتابی را در سال ۲۰۰۸ با عنوان «تلنگر: ارتقای تصمیمات در حوزه سلامت، ثروت و شادکامی» منتشر کردند که در آن مفهومی را تحت عنوان «تلنگر» معرفی کرده بودند.
«این مفهوم تلفیقی از علوم رفتاری، تئوریهای سیاسی و اقتصادی است که با ارائه تقویتهای مثبت و پیشنهادات غیرمستقیم، بر به دست آوردن توافق غیراجباری و اثرگذاری بر انگیزهها و تصمیمات افراد و گروهها تاکید میکند». این تئوری مدعی است که اگر نظریه تلنگر بیشتر از آموزش، قوانین و فشار مستقیم موثر واقع نشود، قطعا به اندازه آنها موثر است. تالر و سانستین در بخشی از کتاب مینویسند:
«تلنگر، همانگونه که ما از این اصطلاح استفاده میکنیم، به هر جنبهیی از معماری انتخاب اشاره دارد که در آن رفتار مردم را به صورتی پیشبینیپذیر و بدون ممنوع کردن هر گزینهیی یا تغییر انگیزههای مالی و اقتصادی قابل توجه تغییر میدهیم.»
این دیدگاه به سرعت توجه سیاستگذاران انگلیسی و امریکایی را به خود جلب کرد و زمینهیی برای تاسیس مراکزی شد که اصطلاحا به آنها «واحدهای تلنگر» میگویند. تیم بینشهای رفتاری (که با عنوان واحد تلنگر شناخته میشود) به دستور دیوید کامرون و برای بهبود خدمات عمومی و صرفهجویی در هزینهها در سال ۲۰۱۰ در کابینه انگلستان تاسیس شد. دومین واحد تلنگر در امریکا و پس از آن در سایر کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه دنیا از جمله گواتمالا، فرانسه، یونان، پاکستان، مولداوی، اوکراین، قطر و… ایجاد گردید. اگرچه که عمده فعالیت این واحدها کارهایی است که برای دولت انجام میدهند، با این حال، دامنه فعالیت این واحدها بسیار گسترده است، بهطوری که پروژههای بسیاری را برای دولتهای خارجی، بانک جهانی و سازمان ملل متحد انجام میدهند.
هالپرن، روانشناس اجتماعی دانشگاه کمبریج، که ریاست تیم بینشهای رفتاری را از ابتدا بر عهده دارد، در طول این مدت توانست در حوزههای مختلف سیاستگذاری عمومی همچون سلامت، انرژی، آموزش، خیریه و… تغییرات بزرگی ایجاد کند، بهطوری که روزنامه گاردین در تعریف از وی نوشت: او کیست که در یک سال ۱۰۰ هزار اهداکننده دیگر را به اهدای عضو متعهد کرده است، او کیست که ۲۰ درصد افراد بیشتری را متقاعد کرده تا توزیعکنندگان انرژیشان را تغییر دهند، او کیست که تعداد متقاضیان ارتش را دو برابر کرده است؟
اکثر تغییرات اعمال شده توسط این واحدها بسیار کوچک هستند. به عنوان مثال یک پیامک، تغییر واژگان یک نامه یا فرستادن یک ایمیل شخصی. یکی از پروژههای طولانی و درعین حال موفقیتآمیز این تیم برای کاهش تقلب و بدهی مالیاتی بود. این واحد قبلا ادعا کرده بود که با ارسال پیامهایی به گیرندگان پیام یادآوری میکند که همسایگان خود مالیات خود را پرداخت کردهاند و از آنها نیز تقاضا میکند تا مالیات بر درآمد خود را بپردازند.
در حقیقت آنها سعی داشتند تا با مقایسه اجتماعی افراد را به پرداخت بدهی خود تشویق کنند، اما این نامهها تاثیر کمی تنها بر یک تا ۵ درصد مردمی گذاشت که بیشترین میزان بدهی مالیاتی را داشتند. با این وجود، تیم بینش رفتاری توانست پیامی را که بیشترین تاثیر را بر این گروه میگذارد، کشف کند: «عدم پرداخت مالیات به این معنی است که همه ما همه خدمات عمومی حیاتی همچون سلامت، جادهها و مدارس خود را از دست میدهیم». این پیام بهطور ضمنی بر این مساله تاکید میکند که پرداخت مالیات توسط این گروه میتواند تفاوت متمایز بزرگی بر این نوع از خدمات عمومی داشته باشد.
به گفته هالپرن، از میان هر ۱۰ آزمایشی که برای ایجاد تغییر در یک رفتار صورت میگیرد،
یک یا ۲ آزمایش با شکست مواجه میشود. اگر چه که به این رویکرد نقدهایی همچون اثرات کوتاهمدت نیز وارد شده است، با این حال به نظر میرسد با توجه به کمهزینه بودن این مداخلات استفاده از آنها نه تنها صرفه اقتصادی برای دولتها به همراه دارد، بلکه اثرات آن نیز بزرگ و قابل توجه است.
اگرچه که حوزه سیاستگذاری یکی از مهمترین ابعاد نظام سیاسی است با این حال قبل از آن، موضوع انتخاب سیاسی است که اهمیت بسیاری مییابد. بطوری که انتخاب یک سیاستمدار شایسته میتواند مسیر سیاستگذاری را هموارتر کرده و تاثیرات گستردهیی بر جامعه بگذارد.
منبع: اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاست گذاری
نوشته شده توسط مجله علم و فناوری ایرانیان | ۲۱ آبان ۱۳۹۶ | پژوهشی, موفقیت