*** فصل اول: جنگ آمریکا-مکزیک
در سال ۱۸۴۷، عضو کنگره، لینکلن، رئیس جمهور جیمز پولک را به فرافکنی و فریب مردم در جنگ با مکزیک متهم ساخت.
لینکلن با همکاری رئیس جمهور سابق و نماینده کنگره جان کوئینسی آدامز تلاش داشت تا امکان انجام تحقیقات رسمی را در مورد اقدامات رئیس جمهور پولک و دروغ پردازی های وی بابت جنگ، فراهم نماید.

هر چند “دروغ پردازی برای جنگ” را شعار خود قرار می دادند،لیکن لینکلن و حزب wigs بارها و بارها به تامین بودجه آن جنگ رای مثبت دادند.
با تصویب کنگره آمریکا، در تاریخ ۱۳ می ۱۸۴۶ این کشور به مکزیک اعلان جنگ نمود. یکی از دلایل این جنگ اختلاف تگزاس با دولت مرکزی مکزیک بود که با اعلام استقلال از دولت مرکزی مناقشات بین آنها افزایش یافت.بیشتر جمعیت تگزاس آمریکایی بودند. بدینسان جنگ میان دوکشور آمریکا و مکزیک در آن تاریخ آغاز و در فوریه سال ۱۸۴۸ به پایان رسید.
نیروهای آمریکایی در ۱۷ سپتامبر ۱۸۴۷ مکزیکو سیتی را به تصرف خود در آوردند و چند ماه بعد معاهده گوادالوپ هیدالگو میان دو کشور به امضا رسید. بر اساس این معاهده مکزیک نیمی از خاک خود را از دست داد. این سرزمین ها عبارت بودند از: سرتاسر تگزاس، تمام کالیفرنیا، همه نوادا و یوتا و بخشی از نیو مکزیکو، آریزونا، کلرادو و وایومینگ. ایالات متحده آمریکا هم در عوض مبلغ ۱۸ میلیون دلار اعتبار برای دولت مکزیک در نظر گرفت. در حدود ۱۳۰۰۰ سرباز آمریکایی در این جنگ کشته شدند که تنها ۱.۵ درصد آنها کشته شدگان میدان جنگ بود. بیماری عامل اصلی افزایش آمار کشته شدگان بود. در مورد مکزیک،آمارهای متناقضی وجود دارد. ولی براساس برخی گزارش ها میزان تلفات انسانی مکزیک ، ۲۵۰۰۰ نفر برآورد شده است.
همیشه چنین بود
و چنین نیز ادامه خواهد یافت….
دروغ ها و فرافکنی جنگ ها پایان پذیر نیستند.
جنگ، برای ما مالیات و بدهی به بار می آورد. هزینه های جنگ و آماده سازی جنگ در ایالات متحده در حال حاضر بیش از نیمی از هزینه های فدرال را تشکیل می دهد،که بیش از همه کشورهای دیگر جهان ، و بیش از هر زمان دیگری در دوران جنگ سرد است.
هزینه های نظامی افزایش می یابد، نه برای اهداف دفاعی، بلکه فساد در انتخابات ایالت متحده !.
ماشین جنگ،بزرگترین تخریب کننده ی محیط زیست طبیعی ما می باشد.
*** فصل دوم: جنگ اسپانیا آمریکا
در ۲۱ آوریل سال ۱۸۹۸ کشتی رزم ناو ماین ایالت متحده در بندر هاوانا منفجر شد، بلافاصله روزنامه های ایالات متحده اسپانیایی ها را مقصر این حادثه دانستند و بدین ترتیب به همین بهانه،جنگ در ۱۵ فوریه رسما آغاز گردید. نقش مطبوعات آمریکایی در تحریک افکار عمومی بسیار موثر بود. ویلیام راندولف هرست روزنامه دار آمریکایی نهایت تلاش خود را برای آتش افروزی جنگ بکار گرفت. واقعا این کشتی را چه کسی منفجر کرده است؟ هیچ کس نمی داند….

اسپانیا این موضوع را کاملا تکذیب کرد، کوبا و ایالات متحده نیز ارتکاب به این عمل را تکذیب کردند. اسپانیا در این مورد تحقیقات زیادی را انجام داد و متوجه شد که انفجار در داخل کشتی روی داده است.
ایالات متحده صحت این یافته ها را تایید نکرد.اسپانیا متعاقبا پیشنهاد تحقیقات مشترک را ارائه داد که ایالات متحده علاقه ای به انجام این کار از خود نشان نداد.
دلیل انفجار هر چیزی می خواهد باشد، واشنگتن در پی جنگ است.
تحقیقات نشان داد که عامل انهدام کشتی آمریکایی “انفجار ” بوده است،چه اتفاقی چه عمدی،چیزی که مشخص است این است که انفجار در درون کشتی روی داده است و عامل بیرونی برای آن حادثه رد می گردد.
دانستن محل انفجار نمی تواند مقصر این حادثه را نشان دهد. حتی اگر هم ما مقصر این حادثه را بشناسیم،اینکه چگونه و چرا به این عمل مبادرت کرده،فرقی نمی کند. کاری که بایست نمی شد،انجام شد. جنگی دیگر این بار به بهانه ای دیگر!
یکی دیگر از ریشه های این نبرد به تلاش کوبا برای استقلال و جدا شدن از اسپانیا بر میگردد که در فوریه ۱۸۹۵ آغاز شد.
آمریکا دیوانه وار به تلافی حمله اسپانیا به کشتی آمریکایی،حادثه ای که مدارک مستندی از دخالت اسپانیا در دست نبود بلکه صرفا حدس و گمان بود،وارد جنگ شدند.
واشنگتن در جنگ استعماری علیه اسپانیا توانست کوبا ، گوام ، هاوایی ، پورتوریکو و مجمع الجزایر فیلیپین را از تملک اسپانیا خارج کرده و این مناطق را اشغال کند.
براساس آمار های موجود هزینه جنگ ایالات متحده ۲۵۰ میلیون دلار برآورد شد با ۳۰۰۰ کشته ،که ۹۰٪ از آنها به خاطر تب زرد، تب تیفوئید و سایر بیماری های عفونی جان سپردند.
*** فصل سوم: جنگ جهانی اول (۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ تا ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ )
فرمول جنگ: متجاوزان جنگی بدون دروغ و فرافکنی،جنگی را شروع نکرده اند.
در مورد جنگ جهانی اول به مردم آمریکا گفته شده بود که آلمان به متحدان خوب و بی گناه ما حمله کرده و احتمالا به ما نیز حمله خواهد کرد ، و به تازگی به شهروندان بی گناه آمریکایی در کشتی Lusitania حمله کرده است .
زیردریایی های آلمان به غیر نظامیان کشتی هشدار های متعددی داده بودند، و قبل از غرق شدن کشتی نیز به آنها اجازه خروج از کشتی را دادند. هنگامی که زیر دریایی ها با قایق های آمریکا مواجه شدند بدون هشدار قبلی آلمان ها به این دسته از قایق ها شلیک کردند.

این کل ماجرای کشتی Lusitania در هفدهم ماه می سال ۱۹۱۵ بود.در این حادثه ۱۱۹۸ نفر از جمله ۱۲۸ آمریکایی کشته شدند. اما، از طریق کانال های دیگر، آلمانی ها قبل از وقوع ماجرا به مسافران هشدار داده بودند.
در سفر آخر خود، Lusitania مواد جنگی ساخت آمریکا را بارگیری کرده بود، شامل ده و نیم تن کارتریج های تفنگ، ۵۱ تن از پوسته گلوله های انفجاری، و چندین مورد دیگر….
اینکه کشتی سربازان و تسلیحات را برای جنگ حمل می کرد،حقیقتا مشهود بود. قبل از اینکه کشتی Lusitania نیویورک را ترک کند، سفارت آلمان از وزیر امور خارجه ایالات متحده مجوز انتشار یک هشدار را در روزنامه نیویورک اخذ کرده بود با این مضمون:”کشتی مذکور حامل تجهیزات نظامی ست و گزینه “حمله” دور از ذهن نیست.

در مورد ماجرای کشتی مذکور،روزنامه های ایالت متحده حمله به کشتی را اقدامی جنایتکارانه منتشر کردند و در مورد بار کشتی اصلا مطلبی را چاپ نکردند.
رئیس جمهور ویلسون به دولت آلمان اعتراض خود را صریحا اعلام داشت،و مدعی بود که کشتی مورد نظر هیچ گونه تسلیحاتی را حمل نمی کرد و وزیر امور خارجه نیز به نشانه تبعیت از اعتراض رئیس جمهور استعفا داد. دولت های بریتانیا و ایالات متحده در مورد داستان کشتی مذکور جعل حقیقت کردند بطوریکه بسیاری از مردم امروزه نیز بر این باورند که آن کشتی بار اسلحه نداشته است.
جنگ جهانی اول، چهار امپراتوری را نابود ساخت، امپراتوری آلمان تاج و تخت را از دست داد و دولت جمهوری جایگزین آن شد. امپراتوریهای شکست خورده اتریش ـ مجارستان و عثمانی هر دو از هم گسیختند و امپراتوری روسیه نیز بدست انقلابی های بلشویک افتاد.
۵٫۹۸۹٫۷۵۸ ۱٫۷۷۳٫۷۰۰ ۴٫۲۱۶٫۰۵۸
فرانسه
۵٫۶۲۳٫۸۰۰ ۱٫۳۵۷٫۸۰۰ ۴٫۲۶۶٫۰۰۰
اتریش- مجارستان
۴٫۸۲۰٫۰۰۰ ۱٫۲۰۰٫۰۰۰ ۳٫۶۲۰٫۰۰۰
امپراتوری بریتانیا*
۲٫۹۹۸٫۵۸۳ ۹۰۸٫۳۷۱ ۲٫۰۹۰٫۲۱۲
ایتالیا
۱٫۵۹۷٫۰۰۰ ۶۵۰٫۰۰۰ ۹۴۷٫۰۰۰
صربستان
۱٫۱۷۸٫۱۴۸ ۴۵۰٫۰۰۰ ۷۲۸٫۱۴۸
امپراتوری عثمانی
۷۲۵٫۰۰۰ ۳۲۵٫۰۰۰ ۴۰۰٫۰۰۰
رومانی
۴۵۵٫۷۰۶ ۳۳۵٫۷۰۶ ۱۲۰٫۰۰۰
ایالات متحده
۳۶۰٫۳۰۰ ۱۲۶٫۰۰۰ ۲۳۴٫۳۰۰
بلغارستان
۲۳۹٫۸۹۰ ۸۷٫۵۰۰ ۱۵۲٫۳۹۰۰۰
کانادا*
۲۳۹٫۶۰۵ ۶۶٫۶۵۵ ۱۷۲٫۹۵۰
استرالیا*
۲۱۸٫۵۰۱ ۵۹٫۳۳۰ ۱۵۹٫۱۷۱
مونته نگرو
۶۰٫۰۰۰ ۵۰٫۰۰۰ ۱۰٫۰۰۰
بلژیک
۵۸٫۴۰۲ ۱۳٫۷۱۶ ۴۴٫۶۸۶
یونان
۲۶٫۰۰۰ ۵٫۰۰۰ ۲۱٫۰۰۰
پرتغال
۲۰٫۹۷۳ ۷٫۲۲۲ ۱۳٫۷۵۱
ژاپن
۱٫۲۰۷ ۳۰۰ ۹۰۷
*** فصل چهارم: جنگ جهانی دوم
جنگی که از آن برای توجیه جنگ های بعدی و هزینه های هنگفت نظامی،در پیش بینی تکرار شدن آنها استفاده شد ، جنگ جهانی دوم بود.

تنها چیزی که درباره جنگ جهانی دوم می توان گفت این است که در جنگ جهانی دوم تبلیغات جنگ پر از دروغ بود.
در تاریخ ۴ سپتامبر ۱۹۴۱، رئیس جمهور فرانکلین روزولت در یک مصاحبه رادیویی اظهار داشت که:”یک زیردریایی آلمانی بدون دلیل به ناوشکن ایالت متحده حمله کرده است”.
آیا این حمله واقعا اتفاق افتاده است؟ کمیته امور نیروی دریایی در مجلس سنا از رئیس عملیات نیروی دریایی دریاسالار هارولد استارک،خواست تا در مورد جزئیات داستان حمله زیر دریایی آلمان به ناوشکن Greer توضیح دهد.
یک ماه و نیم بعد، روزولت یک داستان ساختگی دیگر در مورد کشتی “کیرنی” ایالت متحده نیز بیان داشت. روزولت مدعی بود که نقشه ای در اختیار دارد که متعلق به دولت هیتلر می باشد،این نقشه نشان می دهد که آنها طرح هایی (نازی) برای تسخیر آفریقای جنوبی دارند.
دولت نازی این ادعا را یک دروغ محض اعلام کرد و آن را یک توطئه یهودی نامید.
آن نقشه، که روزولت حاضر به علنی کردن آن نشد،در واقع مسیر های پرواز هواپیماهای آمریکا در فضای هوایی آفریقای جنوبی بود،با نمادهای به زبان آلمانی که به تشریح جزئیات مسیر و میزان مصرف سوخت هواپیما ها می پرداخت!
طراح این نقشه جعلی بریتانیا بود،ظاهرا بریتانیا چنین پرونده سازی هایی را نیز برای جرج دبلیو بوش برای جنگ عراق با بهانه “تلاش عراق برای خرید آلومینیوم برای ساخت سلاح هسته ای”،انجام داده است.
روزولت همچنین مدعی بود که اطلاعاتی در خصوص طرح مخفی آلمان برای گسترش نازیسم و حذف مذاهب دیگر در اختیار دارد.
مردم ایالات متحده در آن موقع از آغاز جنگی دیگر اصلا حمایت نمی کردند تا اینکه پرل هاربر،گارد ملی را فعال کرد، نیروی دریایی مجهز در دو اقیانوس تشکیل داد،ناوشکن های قدیمی را در ازای اجاره پایگاه های کارائیب و برمودا،به انگستان داد،و ۱۱ روز قبل از “حمله غیر منتظره”،او به طور مخفیانه دستور تشکیل لیستی از افراد ژاپنی و آمریکایی ژاپنی را در ایالت متحده داده بود.

در تاریخ ۱۸ اوت ۱۹۴۱، وینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیا با کابینه خود در خیابان داونینگ ملاقات کرد.
در جلسه ۱۹۴۱، چرچیل به کابینه خود گفته بود:
“رئیس جمهور گفته است که او به جنگ جدیدی مبادرت خواهد کرد اما جزئیات آنرا هنوز اعلام نکرده است”. علاوه بر این، “همه مقدمات را باید برای وقوع این امر نیز فراهم کنیم”.
در ژانویه ۱۹۴۱، یازده ماه قبل از حمله، “ژاپن ادورتایزر” در یک سرمقاله خشم خود را از پرل هاربر اظهار داشت، سفیر ایالات متحده در ژاپن در دفتر خاطرات خود نوشته است:
“بحث های بسیاری در شهر بین مردم درمورد تاثیر قطع روابط ژاپن با آمریکا بر کشورشان و شکل گیری یک انزاجار عمومی از پرل هاربر وجود دارد. “
“البته من این موضوع را به اطلاع دولت آمریکا رسانده ام. “
دریادار ریچموند کلی ترنر در تاریخ ۵ فوریه ۱۹۴۱، در نامه ای به وزیر جنگ، هنری استیمسون در مورد احتمال یک حمله غافلگیرانه به پرل هاربر، هشدار داده بود.
در نوامبر ۱۹۴۰، روزولت از چین ۱۰۰ میلیون دلار برای جنگ با ژاپن قرض گرفت، و پس از مشاوره با انگلیس، وزیر خزانه داری هنری مورگنتاو تصمیم گرفت تا بمب افکن هایی را برای بمباران توکیو و دیگر شهرهای ژاپن به چین ارسال نماید.
در ۲۱ دسامبر سال ۱۹۴۰، تی وی سوونگ وزیر دارایی چین و سرهنگ کلر چنالت،خلبان بازنشسته ایالات متحده که برای دولت چین کار می کرد-همان شخصی بود که دولت چین را به استفاده از بمب افکن های آمریکایی برای بمباران کشور ژاپن ترغیب کرده بود، در این راستا با هنری مورگنتاو برای طراحی مراحل بمباران ملاقات کرد. مورگنتائو گفته بود :”اگر دولت چین موافقت کند به نظامیان نیروی هوایی آمریکا ماهانه ۱۰۰۰ دلار پرداخت کند،می تواند برای آنها نیروهای لازم را فراهم نماید.” تی.وی سوونگ نیز موافقت کرد.
در ۲۴ ماه می ، ۱۹۴۱، نیویورک تایمز در مورد آموزش نیروی هوایی چین توسط آمریکا و تحویل بمب افکن ها و هواپیماهای جنگی به چین گزارشی را به چاپ رسانده بود.

در ماه ژوئیه، ستاد مشترک ارتش و نیروی دریایی طرح JB 355 را برای بمباران ژاپن به تصویب رساندند. قرار بر این شد که یک شرکت، هواپیماهای آمریکایی را برای خلبان های داوطلب آمریکایی که توسط ( Chennault )آموزش می بینند و حقوق آنها را نیز یک گروه دیگر پرداخت می کند، خریداری نماید. روزولت با این طرح موافقت کرد.
در مورد محتوای توافق نامه آمریکا با طرفین چینی در این موضوع آمده است:
“من بسیار خوشحالم که امروز به رئیس جمهور بگویم که ما ۶۶ بمب افکن را با تحویل فوری ۲۴ عدد از آنها در سال جاری، با کشور چین معامله کردیم. “
او همچنین برنامه های آموزشی خلبان چینی را از سوی افسران آمریکایی تایید کرد. براساس اطلاعات موجود، در تاریخ ۲۴ ژوئیه ۱۹۴۱، روزولت اظهار داشت: “اگر ما نفت را قطع کنیم،شرایط جنگ با ژاپن فراهم می شود.”
روز بعد، روزولت فرمان مسدود سازی دارایی های ژاپن را قبل از جنگ صادر کرد. ایالات متحده و بریتانیا قطع صادرات نفت و فلزات را به کشور ژاپن آغاز کردند.
پال، حقوقدان هندی که در دادگاه جنایات جنگی فعالیت دارد تحریم های پس از جنگ را یک خطر قوی و مشهود برای ژاپن می دانست…و اینکه ایالت متحده ژاپن را تحریک کرده است.(برای جنگ)
در اواخر اکتبر، ادگار ماور جاسوس آمریکای با سرهنگ ویلیام داناوان که خود برای روزولت جاسوسی می کرد،همکاری داشت.
ماور در مانیل با ارنست جانسون عضو کمیسیون صنایع دریایی ملاقات و گفتگو داشته است…آقای جانسون در این دیدار گفته بود که:”قبل از اینکه من از اینجا خارج شوم….ژاپنی ها مانیل را خواهند گرفت”.
جانسون همچنین اظهار داشت که: ” ناوگان دریایی ژاپن به سمت شرق حرکت کرده است و احتمالا برای حمله به ناوگان ما در پرل هاربر آماده می شود؟”
در پانزدهم نوامبر ، جورج مارشال، فرمانده ستاد مشترک با رسانه ها در مورد موضوعی به نام”طرح مارشال” گفتگو کرد.
“ما در حال آماده سازی خودمان برای جنگی سخت در برابر ژاپن هستیم” و از روزنامه نگاران خواست تا در مورد این طرح چیزی منتشر نکنند.
هنری استیمسون وزیر جنگ، در دفتر خاطرات خود نوشته است که او در Office Oval با مارشال رئیس جمهور روزولت، وزیر نیروی دریایی فرانک ناکس، دریاسالار هارولد استارک، و وزیر امور خارجه، کوردل هال، ملاقات کرده است. روزولت به آنها گفته بود که ژاپنی ها ،احتمالا دوشنبه آینده! به آنها حمله خواهند کرد.
براساس اسناد جعلی ارائه شده ، ایالات متحده توانسته بود کدهای ژاپن را رمزگشایی کند که روزولت نیز به همه آنها دسترسی داشت.
به گفته آنها رمز گشایی کدها نشان می داد که آلمان قصد دارد به روسیه حمله کند.
توسط هال، خبری در ۳۰ نوامبر ۱۹۴۱ در رسانه منتشر شد با این تیتر:”که ژاپن آخر هفته حمله خواهد کرد”.
بنا به دست نوشته های استیمسون:” مسئله مهم مدیریت بحران و شرایط فعلی ست و اینکه چگونه باید عمل کنیم که تهدید کم تری متوجه ما بشود”.
روز پس از حمله، کنگره به این جنگ رای مثبت داد.
کتاب ” دسامبر ۱۹۴۱″ کریگ شرلی، در دسامبر ۲۰۱۱ به چاپ رسید، در این کتاب بخشی از یادداشت ۴ دسامبر ۱۹۴۱ که از حمله احتمالی ژاپن سخن می گفت، مشاهده می شود.
در کتاب شرلی آمده است که: “در شب حمله به پرل هاربر، روزولت و کابینه جنگ وی در نظر داشتند بر سه محور قدرت ژاپن-آلمان و ایتالیا اعلام جنگ کنند،اما در نهایت رئیس جمهور تنها گزینه ژاپن را انتخاب کرد”.
در اذهان بسیاری از آمریکایی ها، جنگ جهانی دوم به دلیل میزان شرارت آدولف هیتلر،مخصوصا در مسئله “هولوکاست”،قابل توجیه می باشد.
در ۱۹۳۷ ، لهستان طرحی را برای فرستادن یهودیان به ماداگاسکار ارائه داد و جمهوری دومینیکن نیز تمایل خود را به پذیرش این طرح اعلام داشت.
نویل چمبرلین، نخست وزیر انگلیس برنامه ای را برای فرستادن یهودیان آلمانی به تانگانیکا در شرق آفریقا ارائه داد.
نمایندگان ایالات متحده، بریتانیا و کشورهای آمریکای جنوبی در ژوئیه سال ۱۹۳۸ در “Lake Geneva” با یکدیگر ملاقات داشتند و همگی بر عدم پذیرش یهودیان به توافق رسیدند.
در نوامبر ۱۵سال ۱۹۳۸، خبرنگاران از رئیس جمهور فرانکلین روزولت خواستند تا نظرش را در این مورد اعلام بدارد. او پاسخ داد:”پذیرش تعداد مهاجران قطعا بر اساس تعداد مدنظر سازمان های داخلی خواهد بود و برخلاف آن عمل نخواهم کرد”.
براساس لوایح ارائه شده در کنگره،اجازه ورود ۲۰،۰۰۰ یهودی زیر سن ۱۴ سال صادر شد. سناتور رابرت واگنر (D.، NY) گفت: “هزاران تن از خانواده های آمریکایی قبلا تمایل خود را به پذیرش سرپرستی کودکان بی پناه ابراز کرده اند”.
در ماه جولای سال ۱۹۴۰، آدولف آیشمن،” معمار هولوکاست “در نظر داشت تمام یهودیان را به ماداگاسکار بفرست، که در آن زمان به آلمان تعلق داشت.
در نوامبر ۲۵، ۱۹۴۰، سفیر فرانسه از وزیر امور خارجه ایالات متحده خواست که پناهندگان یهودی آلمانی را در خاک کشورش بپذیرد.
در ۲۱ دسامبر، وزیر امور خارجه ایالت متحده این پیشنهاد را رد کرد. در ژوئیه ۱۹۴۱، نازی ها راه حل نهایی برای خارج کردن یهودیان را نسل کشی اعلام کرد.(بر اساس اخبار موجود)
جنگ جهانی دوم، مرگبارترین جنگ در تمام دوران، با مرگ و میر ۲۰ تا ۲۵ میلیون نظامی و مرگ ۵ میلیون نفر از زندانیان در اسارت ، و مرگ و میر غیر نظامی نیز در حدود ۴۰ تا ۵۲ میلیون نفر می باشد که ۱۳ تا ۲۰ میلیون نفر از بیماری ها و قحطی این جنگ جان سپردند.
جنگ جهانی دوم توسط ترومن آغاز شد. وی معتقد بود که بمباران شهرهای هیروشیما و ناکازاکی به نجات زندگی انسان ها و کوتاه تر کردن جنگ کمک خواهد کرد و به استناد این دلیل فاجعه ای انسانی در این جنگ روی داد.
قطعا به خاطر گستردگی این جنگ آمار دقیقی از تلفات در دسترس نمی باشد.آمارهای موجود نسبی می باشد و همین میزان از آمار نیز در نوع خود تعمق پذیر است.
بنا بر آمار تهیه شده از جنگ جهانی دوم این واقعه از نظر مصرف و از بین بردن منابع انسانی و مادی، بزرگترین جنگ تاریخ شناخته می شود. بررسی ها نشان می دهد در کل ۶۱ کشور با مجموع ۱.۷ میلیارد نفر- معادل سه چهارم جمعیت جهان – در این جنگ شرکت داشتند.
مجموع ۱۱۰ میلیون نفر برای خدمت وظیفه بسیج شدند که بیش از نیمی از این عده از سه کشور اتحاد جماهیر شوروی (۲۲ تا ۳۰ میلیون)، آلمان( ۱۷ میلیون) و ایالات متحده آمریکا ( ۱۶ میلیون) بودند.
سال ۱۹۴۵ نتیجه جنگ جهانی دوم در چهار سالی که از پی آمد، قریب به ۲۷ میلیون نفر از مردم شوروی را به کام مرگ کشاند، یعنی روزی ۱۸ هزار نفر. پنجاه درصد این کشتهشدگان خارج از شرایط عادی جنگ جان خود را از دست دادند. به جز اینها، ۳ میلیون روس در اردوگاههای آلمان کشته شدند. در بلاروس یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر کشته شدند و در لنینگراد هم یک میلیون نفر قربانی ۹۰۰ روز محاصره گشتند.
تلفات آلمان در جنگ جهانی دوم در برخی منابع ۵ میلیون نفر اعلام شد که ۳/۳ میلیون نفر آنان سرباز و ۱/۷ میلیون آن (تخمینی) افراد غیر نظامی بودند که در بمباران کشته شدند. پس از پایان جنگ اعلام شد که ۱/۳ میلیون تن بمب توسط متفقین بر بسیاری از شهرهای آلمان فرو ریخته شده که نتیجه آن بی خانمانی ۸ میلیون آلمانی بود. همچنین ۱۲ میلیون نفر در طول جنگ بر اثر قحطی در چین، اندونزی، هندوچین، فرانسه و هندوستان جان خود را از دست دادند که این تعداد تلفات، اغلب در آمارهای تلفات جنگ، از قلم افتادهاند. کل رقم کشتهشدگان جنگ جهانی دوم که مرگبارترین نبرد تمام تاریخ است، بین ۵۰ تا ۷۰ میلیون نفر تخمین زده میشود. این جنگ از لحاظ هزینه به جنگ چهار تریلیون دلاری موسوم شده است.
در زیر بخشی از تلفات انسانی در جنگ جهانی دوم خواهیم پرداخت:
آمریکا : تلفات نظامی ۲۹۰۰۰۰ نفر
انگلستان : تلفات نظامی ۴۰۰۰۰۰ نفر – تلفات غیر نظامی ۱۰۰۰۰۰ نفر – جمع ۵۰۰۰۰۰ ، تلفات غیر نظامی بر اثر بمباران هوایی .
فرانسه : تلفات نظامی ۲۰۰۰۰۰ نفر – تلفات غیر نظامی ۴۵۰۰۰۰ نفر – جمع ۶۵۰۰۰۰ نفر ، تلفات غیر نظامی به خاطر کشتار در اردوگاهای مرگ توسط ارتش آلمان .
شوروی : تلفات نظامی ۱۳۶۰۰۰۰۰ نفر – تلفات غیر نظامی ۱۲۰۰۰۰۰۰ نفر – جمع ۲۵۶۰۰۰۰۰
آلمان : تلفات نظامی ۳۴۰۰۰۰۰ نفر – تلفات غیر نظامی ۴۰۰۰۰۰۰ نفر – جمع ۷۴۰۰۰۰۰ نفر ، بیشترین تلفات غیر نظامی بر اثر بمباران متفقین در اواخر جنگ .
لهستان : تلفات نظامی ۳۰۰۰۰۰ نفر – تلفات غیر نظامی ۵۷۰۰۰۰۰ نفر – جمع ۶۰۰۰۰۰۰ نفر . تلفات غیر نظامی بر اثر کشتار توسط روسها و آلمانها بوده است .
یوگسلاوی : تلفات نظامی ۳۰۰۰۰۰ نفر – تلفات غیر نظامی ۱۴۰۰۰۰ نفر – جمع ۴۴۰۰۰۰ نفر .
یونان : تلفات نظامی ۱۵۰۰۰۰ نفر – تلفات غیر نظامی ۳۵۰۰۰۰ نفر – جمع ۵۰۰۰۰۰ نفر .
چین : تلفات نظامی ۲۰۰۰۰۰۰ نفر – تلفات غیر نظامی ۶۰۰۰۰۰۰ نفر – جمع ۸۰۰۰۰۰۰ نفر ، بیشترین تلفات غیر نظامی بر اثر کشتار مردم توسط ارتش ژاپن.
ژاپن : تلفات نظامی ۲۵۰۰۰۰۰ – تلفات غیر نظامی ۶۰۰۰۰۰ – جمع ۳۱۰۰۰۰۰ . بیشترین تلفات غیر نظامی در اثر بمب باران متفقین بخصوص بمب باران اتمی توسط امریکا .
در این جنگ خونین بیش از ۲۳۱۴۰۰۰۰ نفر افراد نظامی ، ۲۹۳۴۰۰۰۰۰ نفر افراد غیر نظامی از این چند کشور کشته شدند ، البته حتما با در نظر گرفتن آمار کشته های کشورهای کوچک در اروپا و کشورهایی مانند برمه ، کانادا ، استرالیا و بقیه کشورهای درگیر ، تعداد کشته بیش از این بوده است.
کولی ها، لهستانی ها، روسها، سوسیالیست ها، و کمونیست ها و تعدادی یهودی ) البته نه به اندازه ۶ میلیون نفر ادعایی طرفداران هولوکاست) در اردوگاههای نازی ها جان سپردند. نسل کولی های اروپا تقریبا از میان رفت. بیش از دو میلیون سرباز روسی که به اسارت آلمانها در آمده بودند تیر باران شده و یا در این اردوگاهها از گرسنگی، مردند. میلیونها اروپایی دیگر (شامل چک ها، فرانسوی ها وهلندی ها) به دست نازیها کشته شدند و یا در اردوگاههای کار اجباری، جان سپردند.
*** آمار اقتصادی
در پی جنگ جهانی دوم ساختارهای زیربنایی و صنعتی اروپا ویران شده بود. این مساله باعث ارائه طرح مارشال از سوی آمریکا شد که در نهایت نفوذ و تابعیت اروپای غربی از آمریکا را در دهههای بعد در پی داشت. از سوی دیگر تقسیم آلمان و نفوذ شوروی در اروپای شرقی عملا این قاره را به دو نیمه تقسیم کرد. این تقسیم ریشههای آنچه بعدها جنگ سرد نام گرفت را تشکیل داد.
طی جنگ جهانی دوم ایالات متحده با۳۴۱ میلیارد دلار هزینه برآورد شده به علاوه ۵۰ میلیارد دلار وام و اجاره تسلیحاتی بیشترین مخارج را متحمل شد. از ۵۰ میلیارد مذکور، ۳۱ میلیارد به بریتانیا، ۱۱ میلیارد به اتحاد شوروی، ۵ میلیارد به چین و ۳ میلیارد به ۳۵ کشور دیگر رفت.
کشورهای بعدی به ترتیب شامل آلمان با ۲۷۲ میلیارد، اتحاد شوروی با ۱۹۲ میلیارد، بریتانیا با ۱۲۰ میلیارد، ایتالیا با ۹۴ میلیارد و ژاپن با ۵۶ میلیارد دلار متحمل هزینه شدند. بااین وجود، به غیر از آمریکا و آن عده از کشورهایی که از لحاظ نظامی کمتر فعال بودند، پولی که توسط کشورهای دیگر خرج شد به رقم واقعی هزینه جنگ حتی نزدیک هم نیست.
بنابر محاسبات دولت شوروی، اتحاد جماهیر شوروی ۳۰ درصد از ثروت ملی خود را از دست داد و از طرفی تاراج و اخاذی آلمانی ها در کشورهای اشغال شده نیز به مبالغ بی حد و حسابی بالغ می شود. هزینه کامل خسارت ژاپن ۵۶۲ میلیارد دلار برآورد شده و در آلمان، بمباران و سلاحهای مخرب ۴ میلیارد متر مکعب ویرانه برجا گذاشتند.
*** فصل پنجم: کره
جنگ کره ، جنگی بود که با مجوز کنگره شروع شد و توانست جنگ را به عنوان یک صنعت دائمی و پروژه جهانی نمود ببخشد،و این کار با اخذ مالیات های سنگین همراه بود!

به مردم آمریکا گفتند که کره شمالی به کره جنوبی حمله کرده و اینکار را به تبعیت از اتحاد جماهیر شوروی به عنوان بخشی از یک توطئه جهانی سازی کمونیسم انجام داده است.
در واقع، شواهد نشان می دهد که کره جنوبی متجاوز و آغاز گر جنگ بوده است. اما مسئله مهم تر اینکه این مورد یک جنگ داخلی محسوب می شود.
اتحاد جماهیر شوروی در این ماجرا مشارکتی نداشت، و ایالات متحده هم نبایست در این مورد دخالت می کرد. کره جنوبی، ایالات متحده نیست، و در واقع نزدیک ایالات متحده نبود، که از آن به عنوان هدف “دفاعی” یاد بشود!

جنگ کره مرگ حدود ۵۰۰.۰۰۰ سرباز کره شمالی ۴۰۰.۰۰۰ نیروی نظامی چینی ؛ ۲۴۵.۰۰۰ – ۴۱۵.۰۰۰ سرباز کره جنوبی و ۳۷،۰۰۰ نیروی آمریکایی(برخی منابع آمار کشته شدگان آمریکایی را تا ۵۴۰۰۰ نفر نیز اعلام کرده اند)و ۲ میلیون غیر نظامی کره ای را به بار آورد.
*** فصل ششم: ویتنام
بزرگترین تقلب آمریکا در فرافکنی جنگ،جنگ ویتنام بود که توسط رئیس جمهور لیندون بی. جانسون رقم خورد.
وابستگان جان اف کندی در ویتنام خواستار حضور گسترده نیروهای نظامی آمریکا در این کشور بودند ولی به خوبی می دانستند که رئیس جمهور و مردم در برابر این موضوع ایستادگی خواهند کرد.

همانطور که می دانید سیل عظیمی در آن موقع تمام ویتنام را فراگرفت. متعاقبا ایالات متحده برای کمک رسانی به مردم ویتنام ارتش خود را روانه این کشور ساخت.
پس از حمله ساختگی کشتی های ایالات متحده در خلیج Tonkin در تاریخ ۴ اوت ۱۹۶۴،اوضاع به طوری دیگر ورق خورد.
در آن موقع این ناوهای جنگی آمریکا در سواحل ویتنام شمالی درگیر اقدامات نظامی علیه ویتنام شمالی بودند.
پرزیدنت جانسون خوب می دانست که ادعای آمریکا در مورد این حادثه کاملا کذب و داستانی است ساختگی برای اهدافی خاص! چند ماه بعد او به کذب بودن حرفایش در این مورد اعتراف کرد: “تا جایکه من می دانم نیروی دریایی ما تنها به چند نهنگ شلیک کرده و نشانی از دشمن در آنجا نبوده است.
“ولی مدتی پس از آن مجوز جنگ ویتنام را از کنگره دریافت کرد.”
همان کشتی که ظاهرا در تاریخ ۴ اوت مورد حمله قرار گرفته بود،دو روز پیش از این تاریخ به سه قایق ویتنام شمالی حمله کرده و چهار ملوان ویتنام شمالی را به قتل رسانده بود..براساس شواهد موجود ابتدا کشتی آمریکایی به این قایق ها شلیک کرده بود.
در واقع، قبل تر از این ماجرا ایالت متحده در عملیاتی منطقه ویتنام شمالی را نیز بمباران کرده بود.
ویتنام نمونه برجسته از دروغ های آمریکا در به راه انداختن جنگ می باشد. در جنگ جهانی دوم،کره،افغانستان ،عراق،و دیگر جنگ ها همه پیشنهادهای صلح رد می شدند.
در مورد جنگ ویتنام، توافقات و تلاش های صلح پیشنهادی از سوی ویتنامی ها، روس ها،و فرانسوی ها از سوی ایالت متحده رد شد.
در جنگ ویتنام احتمالا ۴ میلیون غیر نظامی و یا بیشتر کشته شده اند، به علاوه ۱.۱ میلیون نفر از نیروهای نظامی ویتنام شمالی، ۴۰،۰۰۰ نیروهای ویتنام جنوبی، و ۵۸،۰۰۰ نیروهای آمریکایی!
میزان کشته شدگان نیروهای نظامی آمریکا در جنگ ویتنام در حدود ۵۸۰۰۰ تن اعلام شده است.
نظامیان ویتنام شمالی بیش از ۱.۱ میلیون کشته و ۱.۱۷۰.۰۰۰ شهروند نیز کشته شدند.
تخمین های دیگری نیز در مورد میزان کشته شدگان غیر نظامی ارائه می گردند:۵۰۰۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰۰۰ نفر!
*** فصل هفتم و هشتم: جمهوری دومنیکن و گرانادا
در سیاست آمریکا یکی از بهانه های اولیه و مرسوم برای اقدام نظامی، دفاع از شهروندان آمریکایی در برابر تهدیدات کشورِ مورد نظر می باشد که در این امر فرافکنی و بزرگ نمایی رسانه ای یکی از از اهرم های تبلیغاتی آنها بوده است.
در مورد حمله ایالت متحده به جمهوری دومنیکن در سال ۱۹۶۵ و گرانادا در سال ۱۹۸۳ و پاناما در سال ۱۹۸۹،این بهانه تراشی ها نیز به چشم می خورد. در مورد جمهوری دومنیکن، پیش از آغاز حمله، آمریکا ۱۸۵۶ نفر از شهروندان خود را از این کشور خارج کرد. بیشترین آمریکایی ها در محله سانتو دومینگو زندگی می کردند محله ای که با توجه به شرایط جنگ، اصلا نیازی به تخلیه ساکنانش نبود.

همه جناح های وقت در جمهوری دومنیکن با تخلیه شهروندان خارجی موافقت کرده بودند.
در مورد گرانادا (جنگی که ایالات متحده مانع پوشش رسانه ای آن شده بود) بهانه آمریکا نجات دانشجویان آمریکایی اعلام شده بود. اما “جیمز بودیت” یکی از مقامات وزارت امور خارجه ایالات متحده، دو روز قبل از حمله اظهار داشته بود:”دانشجویان آمریکایی در معرض خطر نمی باشند و چنین ادعای کذب محض است”.
تنها به بهانه نجات ۱۰۰ تا ۱۵۰ دانشجو و نگرانی از آسیب احتمالی آنها در این جنگ، ایالت متحده با این بهانه وارد جنگ شد. خانواده های ۵۰۰ دانشجو به پرزیدنت ریگان تلگرافی فرستادند و از وی خواستند تا این جنگ را متوقف کند و اگر آمریکا مصمم به این جنگ است ابتدا فرزندان آنها را از کشور گرندا خارج نماید.
در مورد جنگ پاناما، بهانه مورد نظر برای آغاز جنگ کمی خنده دار می باشد.حادثه ای که در هر نقطه از جهان می توانست اتفاق بیافتد.
چندین تن از سربازان مست پانامایی یک افسر نیروی دریایی ایالت متحده و همسرش را مورد ضرب و شتم قرار دادند. هر چند بوش مدعی بود چنین مواردی باعث چنین جنگ های شده بود،ولی واقعیت امر این بود که طرح اصلی جنگ ماه ها قبل از این حاثه رقم خورده بود.
لشگرکشی لیندون بی جانسون، رئیس جمهور وقت به جمهوری دومنیکن در سال ۱۹۶۵ بهانه ای جزء نجات زندگی آمریکایی های در خطر و مبارزه با کمونیسم در این کشور اعلام نشد.
در جلسه غیر علنی در کمیته روابط خارجی مجلس سنا، توماس مان دستیار وزیر امور خارجه، اشاره داشت که سفیر ایالات متحده به رئیس ارتش جمهوری دومنیکن در خصوص هدف آمریکا به مبارزه با کمونیسم و نجات جان شهروندان آمریکایی مطالبی را گفته و از وی خواسته بود تا تمایل و عدم تمایل خود را برای تغییرات اساسی در این کشور اعلام بدارد.
*** فصل نهم: پاناما
پیش از آغاز جنگ در پاناما، ایالت متحده رهبر این کشور را فردی پست فطرت،دیوانه ،با صورتی آبله رو مورد خطاب قرار می داد. آنها مدعی بودند که رهبر پاناما از نظر اخلاقی ثبات چندانی ندارد.
در نتیجه آمریکا در بیستم دسامبر سال ۱۹۸۹ به پاناما حمله کرد. این بار نیز به بهانه براندازی حکومت یک دیکتاتور وارد جنگ شد. این جنگ ۴۲ روزه، در ۳۱ ژانویه ۱۹۹۰ به پایان رسید و یکی از کوتاه ترین جنگ های تاریخ آمریکا محسوب می شود.

در مقاله ای روزنامه نیویورک تایمز در تاریخ ۲۶ دسامبر ۱۹۸۹ آمده بود که:
“مرکز فرماندهی نظامی ایالات متحده در پاناما، ژنرال مانوئل آنتونیو نوریگا را فردی متغیر، وابسته به کوکائین می دانست”.
جالب این که نوریگا برای سازمان سیا نیز کار کرده بود و این که جرم واقعی او عدم حمایت و پشتیبانی از ایالات متحده در جنگ علیه نیکاراگوئه است.(به ضم ایالت متحده)
مهم نیست که ایالات متحده در مورد قاچاق مواد مخدر نوریه گا اطلاعات کافی داشته بلکه در این زمینه با او نیز همکاری می کردند.
بانیان جنگ پاناما، مدعی بودند که هدف آنها از این جنگ مبارزه با فعالیت های مواد مخدر نوریه گا می باشد….که بعد ها معلوم شد که این ادعا کذب محض بود.

به آمار جنگ پاناما نیز توجه داشته باشید براساس منابع اینترنتی:
تلفات ارتش آمریکا: ۲۳ کشته و ۳۲۵ زخمی
تلفات ارتش پاناما: ۲۰۵ کشته ۱۲۳۶ اسیر
تلفات غیر نظامیان پاناما: آمار دقیقی در دست نیست ولی آمار موجود بین ۲۰۰ تا ۴۰۰۰۰ نفر می باشد.
*** فصل دهم: جنگِ اول عراق
ادعاهای ایراد شده در مورد این جنگ نیز “”اهداف بشر دوستانه” بود. در ۹ اکتبر سال ۱۹۹۰،یک دختر ۱۵ ساله کویتی در رسانه ها اظهار داشت که او خود شاهد بوده که چگونه سربازان عراقی ۱۵ نوزاد را از بیمارستان کویت ربوده و آنها را بر روی زمین سرد به حال خود رها کردند تا بمیرند. برخی از اعضای کنگره، از جمله تام لانتوس ، حقیقت ماجرا را می دانستند اما به مردم آمریکا نگفتند که این دختر، دختر سفیر کویت در ایالات متحده بود.
جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور آمریکا، با استفاده از داستان نوزادان مرده ۱۰ بار در عرض ۴۰ روز به مسئله حمله نظامی آنهم به بهانه “اهداف بشر دوستانه” اشاره کرد در این بین نیز هفت سناتور مجلس سنا نیز اقداماتی مشابه را انجام دادند.

در نتیجه این بهانه تراشی ها جنگ خلیج فارس آغاز شد، جنگی که واقعا هرگز به پایان نرسید!
اکنون به چندین ادعای کذب جنگ افروزان جنگ “خلیج فارس” دقت نمایید:
پنتاگون به دروغ گفته بود که نیروهای عراقی در مرز عربستان مستقر شده اند.
قبل از راه اندازی جنگ خلیج فارس، بوش پدر ادعا کرده بود که نیروی های بسیاری از ارتش عراق در تدارک حمله به عربستان هستند. مقامات پنتاگون در اواسط ماه سپتامبر و با استناد به تصاویر ماهواره ای محرمانه،مدعی بودند که تا ۲۵۰،۰۰۰ نظامی عراقی و ۱۵۰۰ تانک در مرزهای عربستان مستقر شده و این تهدیدی ست بزرگ برای اصلی ترین تامین کننده نفت آمریکاً!.
متعاقبا سنت پطرزبورگ تایمز دو تصویر هوایی از منطقه مورد مناقشه را از ماهواره شوروی دریافت کرد.در این تصاویر هیچ نیروی نظامی در مرز عربستان مشاهده نمی شد…بجز بیابانی خالی!
پس از جنگ، ژنرال کالین پاول به کذب بودن این ادعا اعتراف کرد.
***شهادت دروغین در مورد جنایات عراق
قبل از اقدام به جنگ، اعضای کنگره شهادت دختر ۱۵ ساله کویتی را در مورد جنایات سربازان عراقی،وسیله فرافکنی خود قرار دادند. بعد ها مشخص شد که این دختر بچه فرزند سفیر کویت در آمریکا می باشد. شخص رئیس جمهور وقت نیز بارها از این شایعه برای آماده سازی افکار عمومی در رابطه با آغاز جنگ با اهداف به اصطلاح بشر دوستانه استفاده کرد.
**** دروغ پنتاگون در مورد قدرت نیروهای عراقی
پس از جنگ، کمیته خدمات نیروهای مسلح مجلس نمایندگان،در مورد درس های آموخته از جنگ خلیج فارس،گزارشی را منتشر ساخت. نتیجه این که در آغاز جنگ زمینی در ماه فوریه، ایالات متحده فقط با ۱۸۳.۰۰۰ نیروی عراقی،نیمی کمتر از برآورد پنتاگون روبرو شد و از آن ارتش تا دندان مسلح نیز خبری نبود.
*** سیا مدارک جعلی به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارائه داده بود
در خصوص تلاش صدام در دستیابی و ساخت بمب های هسته ای،یکی از دانشمندان عرب به نام Khidhir Hmaza یک داستان جعلی را که توسط سیا برنامه ریزی شده بود،در دوم ماه آوریل سال ۱۹۹۵ در روزنامه ساندی تایمز منتشر ساخت. بر اساس این داستان جعلی، حمزه برنامه مخفی ارتش عراق را تایید کرده بود.
یک هفته بعد، مادلین آلبرایت به منظور جلوگیری از هر گونه کاهش فشار و تخفیف در تحریم ها از اسناد جعلی سیا در شورای امنیت سازمان ملل استفاده کرد.
*** خازن های جاسازی شده در هیثرو (سال ۱۹۹۰)
بعدها مشخص گردید که خازن های عراقی در هیثرو توسط اف بی آی جاسازی شده بودند.
*** فصل یازدهم: بوسنی
در سال ۱۹۹۵، رئیس جمهور کلینتون اعلام کرد که “در برقراری صلح در بوسنی به مردم این کشور کمک خواهم کرد.
تقریبا دو دهه بعد از آن، ایالات متحده و سایر نیروهای خارجی هرگز خاک بوسنی را ترک نکردند.
دخالت آمریکا در یوگسلاوی امکان دخالت و حضور ناتو را در اتحاد فروپاشیده جماهیر شوروی نیز فراهم کرد. در سال ۱۹۹۶ رون براون، وزیر بازرگانی ایالات متحده در سقوط هواپیما در کرواسی کشته شد که همراه با وی مدیران ارشد بوئینگ، بکتل نیز کشته شدند. چندین شرکت بزرگ بین المللی نیز برای تصاحب منابع به بهانه بازسازی این کشور،چشم طمع خود را به منابع این کشور بحران زده دوخته بودند.

انرون یکی از این شرکت های فاسد بود که مبلغ ۱۰۰.۰۰۰ دلار به کمیته ملی حزب دموکرات در سال ۱۹۹۷ داد، درست شش روز قبل از عزیمت وزیر بازرگانی ایالت متحده میکی کانتور به بوسنی و کرواسی و امضای قرارداد ساخت نیروگاه ۱۰۰ میلیون دلار در این کشور!.
در ماجرای جنگ بوسنی و تا حدودی مسئله کوزوو ،یک خط لوله ی نفتی از کشورهای بلغارستان ،مقدونیه و آلبانی عبور می کرد،ایالت متحده در تلاش بود از دسترسی شرکت های نفتی آمریکایی و اروپایی برای تسلط بیشتر به منابع انرژی منطقه مخصوصا دریای کاسپین، اقداماتی را انجام دهد.
در این راستا وزیر انرژی ایالت متحده بیل ریچاردسون در سال ۱۹۹۸ اظهار داشت:
“این قرارداد ها و تلاش ها در راستای تامین امنیت انرژی آمریکا می باشد.”
شمار کشته شدگان در جنگ بوسنی ۱۱۰.۰۰۰ نفر اعلام شده است.
خبرگزاری نروژ ۱۴/۱۱/۲۰۰۴
براساس برآورد سازمان ملل و دادگاه کیفری بین المللی:تعداد افراد کشته شده در جنگ بوسنی و هرزگوین حدود ۱۱۰.۰۰۰برآورد شده است. رایج ترین آمار تخمینی در مورد کشته شدگان جنگ بوسنی در محافل عمومی ۲۰۰ هزار نفر می باشد.
براساس آمار های موجود تقریبا ۵۵ هزار غیر نظامی و ۴۷ هزار سرباز کشته شدند.
براساس برآوردها تعداد غیر نظامیان مسلمان کرواسی کشته شده حدود ۳۸ هزار نفر می باشد در حالیکه آمار کشته شدگان غیر نظامیان صرب در حدود ۱۶ هزار و ۷۰۰ نفر میباشد. در میان پرسنل نظامی، نزدیک به ۲۸ هزار نفر کشته شده اند،که اغلب مسلمانان بوسنیایی بودند ،در مورد صرب ها ۱۴۰۰۰ سرباز کشته شدند در حالی که کمی بیش از ۶،۰۰۰ سرباز بوسنیایی کرواتی زندگی خود را در این جنگ از دست داده اند.
در اواخر دهه ۹۰،سازمان ملل نیز به بررسی آمار تلفات جنگ بوسنی پرداخت.بر این اساس ۶۵٪ از کسانی که کشته شدند مسلمانان بوسنی، ۲۵٪ صرب، و حدود ۱۰٪ کرواسی بودند.
*** فصل دوازدهم: افغانستان
پیش از سال ۲۰۰۱ گروه طالبان حاضر بود اسامه بن لادن،سرکرده شبکه القاعده را در صورت ارائه برخی شواهد دال بر ارتکاب جنایان جنگی وی و در صورت تضمین به برگزاری دادگاهی عادلانه و عدم اجرای مجازات اعدام به یک کشور ثالت تحویل دهد.
در همان سال، طالبان ایالت متحده را از تلاش بن لادن به طرح ریزی حمله ای به خاک ایالت متحده آگاه ساخت. در ماه جولای سال ۲۰۰۱، ایالات متحده تلاش داشت برعلیه طالبان در اواسط ماه اکتبر همان سال، اقدام نظامی انجام دهد. همزمان با حمله آمریکا به افغانستان در هفتم اکتبر سال ۲۰۰۱ ،طالبان بار دیگر پیشنهاد مذاکره بر سر تحویل بن لادن به آمریکا را ارائه داد.

هنگامی که جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور آمریکا،از پذیرش طرح طالبان امتناع ورزید،گروه طالبان پیشنهاد تحویل بن لادن به یک کشور سوم را مطرح کرد اما بوش بار دیگر این پیشنهاد را رد کرد و بمباران افغانستان ادامه یافت.
در ۱۳ ماه مارس ۲۰۰۲،جرج دبلیو بوش در یک کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت:”من واقعا درمورد بن لادن نگران نیستم و اهمیتی به این موضوع نمی دهم”.
هنگامی که رئیس جمهور آمریکا، باراک اوباما، در ماه می ۲۰۱۱ خبر کشته شدن بن لادن را اعلام کرد،در شرایط جنگ افغانستان عملا تغییری روی نداد.
اساسا سناریوی اسامه بن لادن، توجیهی برای طولانی ترین جنگ آمریکا و حضور این کشور در خاک افغانستان می باشد.
حمله یازده سپتامبر خود بهانه ای شد برای به راه انداختن یک جنگ طولانی مدت علیه افغان ها، در حالی که ۹۲ درصد افغان ها نه تنها از حملات یازده سپتامبر حمایت نمی کردند بلکه اصلا چیزی درباره آن نشنیده بودند.
اگر چنین فرض شود که بن لادن دلیل اصلی این جنگ فرسایشی نیست، احتمالا خود گروه القاعده بهانه ای برای آغاز جنگ بوده است!
زمانی که باراک اوباما جنگ افغانستان را در سال ۲۰۰۹ ادامه داد و شمار نظامیان امریکایی را در این کشور سه برابر کرد، وی و همکارانش بر این امر اذعان داشتند که اگر طالبان قدرت داشته باشد، در آینده با القاعده همکاری خواهد کرد که این موضوع امنیت امریکا را به مخاطره خواهد انداخت.
برخی دیگر از مقامات امریکایی از جمله ریچارد هالبروک فرستاده امریکا در افغانستان این موضوع را تایید کرد که گروه القاعده اصلا در افغانستان حضور ندارد و گروه طالبان نیز تمایل چندانی به همکاری با این گروه ندارد و القاعده می تواند به راحتی حملاتی را علیه منافع امریکا در کشورهای دیگر غیر از افغانستان انجام دهد.
اکثر کارشناسان بر این باور بودند که مبادرت به جنگ، چهره آمریکا را منفورتر و ناامن تر خواهد ساخت. بین سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷ ،حملات تروریستی در سطح جهان هفت برابر شد و ادامه این شرایط قطعا به یک “جنگ جهانی” علیه تروریسم منجر خواهد شد.
وزارت امور خارجه ایالات متحده در واکنش به این افزایش آمار تروریسم، گزارش سالیانه خود را در مورد تروریسم متوقف کرد.
اگر بن لادن و القاعده و تروریسم دلایل اصلی جنگ افغانستان محسوب نمی شوند، شاید دلیل این جنگ طولانی گسترش دموکراسی، حقوق بشر، و منافع اقتصادی و اهداف بشر دوستانه باشد!!!.
ایالات متحده مدعی است هدف از آغاز این جنگ در راستای آزادی و بهبود اوضاع مردم افغانستان است اما در این امر نیز موفق نبوده است و شواهد نیز چیز دیگری را می گویند.
بی شک نمی توان با بمباران و حملات شبانه به منازل افغان ها برای آنها آزادی و امنیت را به ارمغان آورد.
در این بین رسانه های ایالات متحده تنها به آمار مرگ و میر سربازان آمریکایی اشاره داشتند و هرگز رنج افغان ها را از این جنگ طولانی به تصویر نکشیدند.
در مقایسه با دهها هزار نفر از مردان ، زنان، و کودکان افغانی که در این جنگ قربانی شدند،تنها نزدیک به ۳۰۰۰ سربازان ایالات متحده در افغانستان جان باختند.
ایالات متحده هرگز آمار کشته شدگان غیر نظامی عملیات خود را اعلام نکرد،و از طرفی اکثریت قریب به اتفاق مردم ایالات متحده و افغانستان خواستار پایان یافتن این جنگ هستند.
اگر جنگ بر اساس دروغ بنا شده و موجب نامنی ایالت متحده شده است،پس چرا این جنگ طولانی شده است؟
در آوریل ۲۰۱۲، سرهنگ دانیل دیویس نتایج مصاحبه با ۲۵۰ سرباز آمریکایی و افغان را که بیش از دو سال در افغانستان مستقر بودند، اعلام کرد.
دیویس بر این باور بود که همه ادعاها مبنی بر حصول موفقیت و پیشرفت کذب و نادرست می باشد: “رهبران ارشد نظامی ایالات متحده حقیقت را تحریف کرده اند”، و “در انعکاس حقایق جنگ افغانستان به کنگره آمریکا و مردم آمریکا حقیقت ماجرا تحریف شده است.”
زمانیکه مردم آمریکا اعتراض خود را علیه جنگ علنی ساختند، بسیاری از اعضای کنگره خود را به عنوان مخالفان و منتقدان جنگ به تصویر کشیدند، در حالی که هنوز در بسیاری از موارد به بودجه مورد نیاز برای ادامه آن جنگ رای مثبت می دهند.
براساس گزارش کنگره در سال ۲۰۱۰ ،ایالت متحده برای عبور امن کالا و آذوقه نظامی خود در افغانستان مبالغ هنگفتی را به گروه طالبان داده است،این دریافتی ها از دولت آمریکا و ترانزیت مواد مخدر، جزء درآمدهای اصلی طالبان محسوب می شود.
افغان ها، از جمله کسانی که برای طالبان می جنگند،برخی مواقع در برنامه های آموزشی ایالت متحده ثبت نام می کنند و گاهی چندین مرتبه اینکار را انجام می دهند. ایالات متحده با منابع مالی خود،هر دو طرف جنگ را آموزش و مسلح می کند!
هر هفته یا هر دو هفته شاهد رسانه ای شدن یک داستان غیراخلاقی از نظامیان آمریکایی هستیم.
خبرهایی از بریدن انگشتان دست یا هدف قرار دادن کودکان از داخل بالگردها یا حتی اهانت به اجساد یا سوزاندن کتاب مقدس قرآن بارها و بارها به گوش می رسد.
الگوی نظامی برای توجیه این اقدامات چنین است که ابتدا ایالات متحده با ناتو مخالفت می کند،ناتو همه چیز را انکار می کند،با افشای مدارک جدید ناتو نیز به دروغ های خود اعتراف می کند،و سرانجام ناتو به جرم خود اعتراف می کند.
چراکه جنگ بدون خشونت وجود ندارد و خشونت جزئی از واقعیت جنگ محسوب می شود.
ارتش ایالات متحده در مورد مرگ ستاره فوتبال پت تیلمان به خانواده اش در مراسم تشیع جنازه وی، دروغ گفت،چرا که ماهیت جنگ از نظر آنها بیان دروغ ها ست و پنهان کردن واقعیت ها در جنگ عادی می باشد.
سیاست “گسترش جنگ ها” در واقع دو هدف را دنبال می کند: این کار برای یک رئیس جمهور چهره ای نظامی تر ارائه می دهد،و اینکه منافعی را برای طرفداران و نافذان جنگ فراهم می کند.
افزایش نیروها در افغانستان وضعیت موجود را بهبود نبخشید بلکه نتیجه ای کاملا معکوس در برداشت.
اوباما در تاریخ ۱ می ۲۰۱۲ گفت:”ما این جنگ را انتخاب نکردیم،” بلکه ماجرای یازده سپتامبر ما را به گسترش و تداوم جنگ مجبور کرد.”
جنگ افغانستان یک جنگ دفاعی نبود چراکه افغانستان به آمریکا حمله نکرده بود و سازمان ملل به آغاز آن جنگ رای مثبت نداده بود.
این واقعیت از سوی کنگره هرگز اعلام نشد،نه تنها در این مورد بلکه از سال ۱۹۴۱ این سیاست کنگره آمریکا می باشد.
بعد از افغانستان، عراق، لیبی، اکنون فرافکنی ها به سوی ایران معطوف است.
این دروغ ها در جنگ عراق کاملا مشهود بودند:
دروغ ۱: “ما در جنگ با مردم افغانستان نیستیم بلکه در تلاش برای برقرای امنیت و تامین غذای آنها هستیم”
– واقعیت: افغانستان در یک دوره خشکسالی شدید قرار دارد و میلیون ها افغان در خطر گرسنگی قرار دارند. حتی قبل از خطرات بمباران ارتش ایالات متحده، برنامه جهانی غذا اعلام کرده بود که نزدیک به ۶ میلیون نفر نیاز به کمک غذایی فوری دارند. در حالیکه خود همین جنگ باعث تشدید اوضاع و آواره شدن افراد بیشترخواهد شد.
دروغ ۲: “نفت؟
چه کسی در مورد نفت تاکنون سخن گفته است؟ واقعیت: منطقه دریای خزر یکی از بزرگ ترین ذخایر نفت جهان را در خود دارد، و به احتمال زیاد طمع به منابع آن به ظهور خاور میانه جدید در این منطقه منجر خواهد شد. افغانستان دارای یک موقعیت استراتژیک منحصر به فرد بین دریای خزر و بازارهای شبه قاره هند و شرق آسیا می باشد. بخاطر همین مورد، شرکت نفتی همچون یونوکال – و همچنین دولت آمریکا – از ظهور طالبان در سال ۱۹۹۶ برای دستیابی به این موقعیت استقبال کردند.
دروغ ۳: “ایالات متحده در تلاش است مردم افغانستان را از استبداد طالبان نجات دهد.”
واقعیت: ایالات متحده به ائتلاف خشن گروه های مسلح به نام “اتحاد شمال” کمک های فراوانی کرده است. جنگجویان اتحاد شمال به طور عمده از گروه های اقلیت های قومی در افغانستان که توسط طالبان مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند، تشکیل شده است. گروه هایی مانند انجمن انقلابی زنان افغانستان (راوا)، که در مبارزه علیه بنیادگرایی و دموکراسی در افغانستان مبارزه می کنند، علنا اعلام کرده اند که گانگسترهای بنیادگرای اتحاد شمال ،جایگزین قابل قبولی برای گانگسترهای بنیادگرای طالبان نمی باشند. تعجبی ندارد که سازمان دیده بان حقوق بشر به نقش ائتلاف شمال در “بمباران هوایی و توپخانه ای، حملات مستقیم بر روی غیر نظامیان، اعدام های خودسرانه، تجاوز، آزار و اذیت بر اساس مذهب و قومیت، بکارگیری و استفاده از کودکان به عنوان سرباز، و استفاده از مین های زمینی ضد نفر،چنین اذعان دارد. در حال حاضر همه می دانند که اسامه بن لادن یکی از مجاهدینی می باشد که توسط سازمان سیا برای مبارزه با شوروی در افغانستان استخدام شده بود.
و بزرگترین دروغ آنها……
دروغ ۴: “جنگ بر علیه تروریسم”.
واقعیت: تروریسم یک تاکتیک است،نه یک نیروی سیاسی و یا اجتماعی. استفاده از مواد غذایی به عنوان یک سلاح سیاسی، بمباران بی ملاحظه هوایی، و مسلح کردن گروه های گنگستری با تعصب گری های مذهبی همه “تروریسم” محسوب می شوند و جالب اینکه ایالت متحده همه این موارد را انجام داده است. این جنگ واقعا برای منافع مادی کثیف و قدرت است، و در دفاع از منافع ایالات متحده از برچسب “تروریست” برای رسیدن به هدف شان استفاده می کنند. برعکس، آمریکا تمام فعالیت های تروریستی خود را “جنگ های آزادی ” می نامد..!
*** فصل سیزدهم: جنگ عراق
در سال های اخیر فرافکنی در مورد جنگ و کشتن مجرمان جنگی به جای دادگاهی کردن آنها سیاستی ست که از سال ۲۰۰۳ و تجاوز به عراق آغاز گردید و این جنگ با وعده آسان بودن و کم هزینه بودن آغاز گردید!
دیک چنی در ابتدا مدعی بود که در عراق از نیروهای آمریکایی به عنوان نیروهای آزادی بخش استقبال خواهند کرد.

جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا،پیشتر از آغاز جنگ،تصمیم به آغاز این جنگ گرفته بود، هر چند در ملاء عام تظاهر به تلاش برای جلوگیری از جنگ می کرد.
پیش از آغاز جنگ معاون بوش ،چنی ، از سازمان سیا خواسته بود تا مدارک لازم برای متهم ساختن و توجیه جنگ عراق فراهم کند.
کالین پاول، وزیر امور خارجه نیز در سازمان ملل متحد بارها به جنگ عراق و دلایل آن اشاره می کرد هرچند مقامات آمریکایی به وی متذکر می شدند که برای بسیاری از ادعاهای او مدارک مستندی در دست ندارند.
سازمان ملل متحد از پذیرش جنگ خودداری کرد، اما بوش آن را به هر قیمتی که بود آغاز کرد،جنگی که نتیجه آن جزء کشته شدن بیش از یک میلیون عراقی و آوارگی بیش از ۴ میلیون نفر همراه با ویرانی و فرسایش جامعه عراق چیزی به همراه نداشت.مفسران و منتقدان از این جنگ به عنوان ” Sociocide ” نام می برند.
جنگ عراق هزینه های هنگفتی برای آمریکا در برداشت و هزینه های غیر مستقیم آن بر اقتصاد و محبوبیت آمریکا غیر قابل انکار است.
سرانجام جرج بوش توانست کنگره را به صدور “مجوز جنگ” برای استفاده از نیروی نظامی علیه عراق متقاعد کند.
بوش در این ماجرا به ارائه اطلاعات نادرست به کنگره برای اخذ مجوز جنگ نیز مبادرت کرد.
ادعاهای دروغین ایراد شده در مورد سلاح های عراق و روابط با تروریسم،از سوی بوش و زیردستان او نیز غیر قابل اغماض می باشند.
براساس معاهدات بین الملی که کشور آمریکا نیز خود را به اصطلاح متعهد آن می داند،”فرافکنی و تهیه مدارک جعلی برای حمله به کشوری برای کنترل منابع آن”، غیر قانونی می باشد.
اما واقعا این جنگ برای عراق و یا حتی افغانستان چه چیزی به ارمغان آورد؟!
هدف قرار دادن غیر نظامیان، روزنامه نگاران، بیمارستان ها، و آمبولانس ها، استفاده از سلاح های ضد نفر، از جمله بمب های خوشه ای در مناطق شهری ، استفاده از فسفر سفید ، سلاح های اورانیومی، مسدود کردن جاده ها و برق و آب، جاگذاری بمب در زمینه های کشاورزی، تخریب منازل، بازداشت مردم بدون دلیل، زندانی کردن کودکان، شکنجه، تجاوز جنسی و قتل اسیران،اینها ارمغان ارتش آمریکا برای عراق و عراقیان بود!
مقامات جنگی آمریکا ادعا داشتند که “افزایش نیروها” می تواند به کاهش خشونت ها کمک می کند اما چنین نشد برعکس به افزایش خشونت ها در مناطقی که نیروهای متجاوز حضور داشتند منجر گردید که پس از مطرح شدن مسئله خروج نظامیان شاهد کاهش خشونت ها بودیم!؟
اجازه دهید به برخی ادعاهای کذب بوش در رابطه با جنگ عراق بپردازیم:
جورج بوش مدعی بود : “مقامات اطلاعاتی ما تخمین می زنند که صدام حسین می تواند بیش از ۵۰۰ تن سارین،گاز خردل و عامل اعصاب VX را تولید نماید.”
واقعیت: این ادعا کاملا کذب بود!
هیچ گونه سلاح های شیمیایی در عراق مشاهده نگردید.

جورج بوش مدعی بود:”منابع اطلاعاتی ایالات متحده نشان می دهد که صدام حسین
بیش از ۳۰۰۰۰ جنگ افزار و مهمات متناسب برای کاربرد در موارد “شیمیایی” در اختیار دارد.”
واقعیت: این ادعا نیز کاملا کذب بود!
هیچ گونه تسلیحات و جنگ افزارهای مربوطه در عراق پیدا نشد.
جورج بوش مدعی بود :”براساس یافته های ما عراق دارای تعداد قابل توجهی از هواپیماهای بدون سرنشین و سرنشین دار است که می تواند از آن ها برای موارد سلاح های شیمیایی یا بیولوژیکی در مناطق گسترده ای استفاده نماید. ”
واقعیت:این ادعا نیز کذب محض بود!
هیچ موردی در این خصوص در خاک عراق و در ارتش هوایی عراق پیدا نشد.
جورج بوش مدعی بود :”براساس مدارک و شواهد منابع اطلاعاتی مان،صدام حسین در فعالیت های تروریستی مشارکت دارد و با برخی گروها نیز رابطه نزدیکی دارد از جمله القاعده!”
آنها ادعا می کردند که عراق در ماجرای یازده سپتامبر نیز دست داشته است.
واقعیت:این ادعا نیز کذب محض بود.
تا کنون مدرکی دال بر ارتباط رژیم صدام حسین با القاعده یا هر گروه تروریستی دیگر پیدا و منتشر نشده است!
جورج بوش مدعی بود :” براساس منابع اطلاعاتی ما،صدام حسین در تلاش است لوله های آلومینیومی را که در ساخت سلاح های هسته ای کاربرد دارند،خریداری کند”.
واقعیت:این ادعا نیز کذب محض بود.
آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) و همچنین ده ها تن از دانشمندان برجسته در این رابطه گفته اند که لوله های مدنظر آمریکا برای تولید سلاح های هسته ای کاربردی ندارند….حتی ماه ها قبل از آغاز جنگ!
جورج بوش مدعی بود : “عکس های ماهواره ای نشان می دهد که عراق در حال بازسازی سایت های هسته ای خود است”
واقعیت:این ادعا نیز کذب محض بود.
دو ماه پس از بازرسی از سایت های سابق هسته ای عراق شواهدی دال بر فعالیت های هسته ای مشکوک دیده نشد!
جورج بوش مدعی بود :”براساس ادعای دولت انگلیس صدام حسین قصد دارد مقدار قابل توجهی اورانیوم از آفریقا خریداری کند”.
واقعیت:این ادعا نیز کذب محض بود.
جورج بوش مدعی بود : “ما می دانیم که صدام حسین مصرا به دنبال دستیابی به سلاح های هسته ای است،و معتقدیم که چندین سلاح هسته ای نیز در اختیار دارد در واقع سلاح های هسته ای بازسازی شده؟!!!
واقعیت:این ادعا نیز کذب محض بود.
آژانس بین المللی انرژی اتمی هیچ مدرکی یا نشانه ای دال بر صحت این ادعا پیدا نکرد.
جورج بوش مدعی بود : “ما به او فرصت دادیم تا به بازرسان آژانس اجازه بازدید از سایت هایش را بدهد ولی او از این کار امتناع ورزید.”
واقعیت:این ادعا نیز کذب محض بود.
بازرسان سازمان ملل از دسامبر سال ۲۰۰۲ تا مارس ۲۰۰۳ در عراق بودند و ماموریت آنها بازرسی از مکان های مشکوک و یافتن سلاح های غیر مجاز بود…هر چند هرگز چنین تسلیحاتی پیدا نشد.
*** فصل چهاردهم: لیبی
آمریکا و اروپا سالها و حتی تا مدت زمان کوتاهی پیش از مداخله برای براندازی رژیم معمر قذافی دیکتاتور سابق لیبی در سال ۲۰۱۱، ارتش وی را تجهیز و با یکدیگر همکاری دوجانبه ای داشتند.
ایالات متحده و سازمان های جاسوسی انگلیس با شکنجه گران و قاتلان قذافی تعاملات نزدیکی داشتند. معمر قذافی از برنامه هسته ای خود نیز دست کشیده بود.
سرنوشت قذافی به همراه سرنوشت ملت عراق در واقع در بر دارنده این پیام است که تنها تسلیحات هسته ای از آنها در برابر دخالت دولت ها می توانست محافظت کند. اما قذافی فردی قابل اعتماد نبود و خیلی مستقل عمل می کرد.او برای غرب و آمریکا فردی غیر قابل اطمینان بود.

او بر خلاف خواست دولت های حاضر در این جنگ، بیشتر ثروت لیبی را برای لیبی ها می خواست. او بیش از حد مستقل عمل می کرد.
او حتی پادشاه عربستان را در کتاب خود به بدترین شکل مورد خطاب قرار داد: “پادشاهی عربستان،حکومتی ست ساخته شده توسط انگلیس و حفاظت شده توسط ایالات متحده!!”.
او این سخن را در مورد قطر نیز بیان داشت؛ یکی دیگر از ملت هایی که بعدها با او دشمن شد.
بیداری اسلامی در تونس و مصر از کنترل خارج شده بود و اکنون باید کاری انجام می شد. جنبش های غیر خشونت آمیز خواستار سرنگونی دیکتاتورها بودند.
خشونت معترضان در لیبی راه را برای دخالت دیکتاتورهای عرب، آمریکا / ناتو باز کرد.
تعامل خشونت بار در لیبی، ظاهرا از طرف بیداری اسلامی، پوششی برای سرکوب خشونت آمیز معترضان مسالمت آمیز در بحرین و یمن را فراهم کرد.
آنها مخالفان موج بیداری بودند؛ همان کسانی که به مسلح کردن شورشیان در لیبی کمک کرده بودند – و بعد ها در سوریه -اینکار را نه تنها برای مسلح کردن بلکه برای کنترل آنها انجام دادند.آنها اقدامات خود را تحت پرچم کمک انسان دوستانه آغاز کردند.
بین ۱۵ و ۱۹ فوریه، بنا به گفته سازمان دیده بان حقوق بشر، ۱۰۴ معترض در لیبی کشته شدند. با این فرافکنی ها معترضان آرام نشدند و دست به اقدامات تلافی جویانه زدند.
شورشیان یک ایستگاه پلیس را در “درنا” به آتش کشیدند و ۵۰ مزدور آفریقایی را در بیضا اعدام کردند.
بیست و یکم فوریه نیروی هوایی لیبی به شهر بنغازی حمله کرد.
نیروهای قذافی سعی داشتند “زاویه” را در اول ماه مارس و مصراته را در ۶ مارس از دست شورشیان آزاد کنند که در این اقدام ناکام ماندند.
نیروهای قذافی شهر زاویه را در هفدم مارس از شورشیان باز پس گرفت.
۳۳ نفر در پنجم مارس در درگیری های شهر زاویه کشته شدند که هشت نفر از آنها نیروهای معمر قذافی بودند. ۲۱ نفر نیز در بمباران شهر مصراته توسط نیروهای معمر قذافی کشته شدند.
اما رسانه های عربی و کشورهای عضو ناتو شروع به فرافکنی درمورد تلفات حملات ارتش قذافی کردند.آنها مدعی بودند که ۵۰،۰۰۰ نفر به خاطر اقدامات نیروهای نظامی قذافی کشته شدند و آن را یک نسل کشی نامیدند.!!!!!
بعدها هیچ توضیحی در مورد ۵۰ هزار کشته ارائه نشد.
در دهم آوریل، دیده بان حقوق بشر در مورد تعداد کشته شدگان شهر مصراته گزارش خود را ارائه داد.
بیشترین تعداد تلفات به گفته دکتر محمد ال فورتیا، ۲۵۷ نفر اعلام شد که تنها ۲۲ درصد آنها را زنان تشکیل می داند این یعنی اینکه “جنگجویان بیشتر از منازل مورد حمله قرار می گرفتند”.
در اواسط ماه ژوئن براساس یک گزارش موثق ۱۰،۰۰۰ نفر در ۴ ماه توسط دو طرف درگیر–از جمله بمباران های ناتو– کشته شده اند.
ناتو، تحت سلطه ایالات متحده، و به بهانه حفاظت از غیر نظامیان از کشتار جمعی عملا وارد جنگ شد.
هیچ شواهدی دال بر کشتار غیر نظامیان وجود ندارد.
برخی از ناظران معتقد بودند که شورشیان، به خوبی مسلح شده بودند.
در این بین ،اتحادیه آفریقا طرح صلحی را ارائه داده بود که انتظار می رفت معمر قذافی نیز با آن موافقت نماید.
اما ناتو بلافاصله “نجات انسان دوستانه”(!) را به عنوان هدف مأموریت خود برشمرد و برای رسیدن به این هدف سرنگونی حکومت معمر قذافی اقدامی امری اجتناب ناپذیر بود.
اوباما، سارکوزی و کامرون اطلاعیه ای را در پانزدهم آوریل با محوریت سرنگونی قذافی منتشر کردند که سازمان ملل هرگز آن را تایید نکرد.
ساموئل لاکلیئر دریاسالار نیروی دریایی ایالات متحده در ماه می به نماینده کنگره مایک ترنر اعلام داشته بود که ناتو در تلاش است معمر قذافی را ترور کند!!!
در این جنگ، بیش از ۶۰۰ هزار غیرنظامی از کشور گریختند که ۱۰۰ هزار نفر از آنها اهل لیبی بودند و ۲۰۰ هزار نفر از مردم لیبی نیز آواره شدند،این ارمغان ناتو و آمریکا برای لیبی بود.!
ناتو برای ماه ها شهر طرابلس را بمباران کرد، گاهی برای کشتار غیرنظامیان به عذرخواهی متوسل می شد، اما به ضم بسیاری از ناظران ناتو اینکار را با هدف “شوک و ترس” انجام می داد. در میان اهداف بمباران ناتو، رسانه ها نیز مورد حمله قرار گرفتند که تعدادی روزنامه نگار و خبرنگار کشته شدند.
یکی از محققان لوئیس مورنو اوکامپو اظهارات داشت زمانیکه آنها در مورد جرایم معمر قذافی از جمله جرم تجاوز به عنف و توزیع ویاگرا بین سربازان فرافکنی می کردند،سفیر ایالات متحده در سازمان ملل متحد،سوزان رایس نیز چنین فعالیتی را داشت.
در نهایت سازمان عفو بین الملل مسئله را مورد بررسی قرار داد و در هیچ زمینه ای برای این اتهامات مدرکی را پیدا نکرد.
در ۱۹ ژانویه ۲۰۱۲، حقوق بشر سازمان عرب، مرکز فلسطینی حقوق بشر، و کنسرسیوم بین المللی کمک های بشردوستانه گزارش دادند” ناتو خود مناطق نظامی را بمباران کرده است و این عمل ناتو جنایت جنگی محسوب می شود”.
لیبی در حال حاضر مسیر قاچاق اسلحه به شورشیان سوریه می باشد.
قبایل در جنوب لیبی با یکدیگر نزاع دارند.
دولت انتقالی جدید لیبی نماینده واقعی، با ثبات، محافظ حقوق مدنی، حقوق اقتصادی یا تولیدی مردم لیبی محسوب نمی شود.
لیبی کشوری است که بواسطه این تغییرات خشونت آمیز، روی امنیت و ثبات به خود نمی بیند.مرگ قذافی نمی تواند از وقوع همچین مواردی جلوگیری کند.
بر خلاف خشونت های داخلی، که به اندازه کافی برای امنیت شهروندان لیبی بد بود، وضعیت فعلی لیبی که توسط کشورهای خارجی کنترل می شود،خود باعث درد و رنج شهروندان لیبیایی شده است.
غرب می توانست در سال ۲۰۱۱ لیبی را به حال خود رها کند یا برای چندین دهه، می توانست در امور داخلی لیبی دخالت نکند و در عوض کمک های سیاسی و اقتصادی برای لیبی و شهروندان آن داشته باشد نه اینکه به دنبال استعمار منابع نفتی لیبی باشد!
در حال حاضر نفت لیبی به طور رایگان به غرب منتقل می شود،ظاهرا نتیجه و بهای زحمات آنها در تغییر رژیم، استعمار نامحدود نفت لیبی می باشد….. !؟
*** فصل پانزدهم: جنگ هواپیماهای بدون سرنشین
در سال ۲۰۰۲، ایالات متحده فقط ۱۶۷ هواپیماهای بدون سرنشین در اختیار داشت. در حال حاضر تعداد آنها به ۷۰۰۰ پرنده می رسد.
پیش بینی می شود هواپیمای بدون سرنشین هوشمند جایگزین هواپیمای سرنشین دار شوند. حداقل ۴۰ کشور این فناوری را در اختیار دارند که در این بین چین ۲۴ نوع مختلف از این هواپیماها را در اختیار دارد.
هواپیماهای بدون سرنشین فقط کاربرد نظامی ندارند. سابقا از آنها برای گشت زنی در مرزهای کانادا و مکزیک و نظارت بر آب و هوا، بلایای طبیعی و حوادث صنعتی نیز استفاده می شد. در کاربردهای نظامی نیز برای جمع آوری پیام های الکترونیکی، گزارش شرایط جنگ به فرماندهان و انجام طیف گسترده ای از وظایف شناسایی را می توان نام برد.

اگر حملات هواپیماهای بدون سرنشین جنگ محسوب شود، این گونه جنگ ها ،جنگ هایی امن برای آنها تلقی می گردد چرا که مایل ها دورتر از میدان جنگ و در کنار خانواده های خود وسیله جنگی خود را کنترل و بر مواضع مورد علاقه شان حمله می کنند.
حتی “خلبانان و هدایت گران” هواپیماهای بدون سرنشین در کشتار مردم بیگناه دیگر کشورها مقصر می باشند.
شرکت های آمریکایی مدعی هستند آنها برای برقراری دموکراسی و سرنگونی حکومت های دیکتاتوری به فروش هواپیماهای بدون سرنشین اقدام می کنند.نکته جالب در مورد هدایت هواپیمای بدون سرنشین اینکه،برای هدایت و کنترل یک هواپیمای بدون سرنشین به مدت ۲۴ ساعت به مشارکت ۱۶۸ نفر نیاز دارد ! بجز ۱۹ تحلیلگر برای پردازش اطلاعات دریافتی از آن هواپیما!
فن آوری روباتیک شیوه ما را در جنگ کاملا تغییر داده است. این تکنولوژی میدان های جنگی جدیدی را ایجاد کرده است حتی خانه های ما اکنون میدان جنگ هواپیماهای بدون سرنشین است!
هواپیماهای بدون سرنشین، یا پهپادها، از سوی غرب و آمریکا به یک محور استراتژی نظامی برای “مبارزه با تروریسم” تبدیل شده اند.
در سال ۲۰۱۱ در لیبی، سومالی، افغانستان، یمن، پاکستان، عراق، فلسطین و ترکیه از آنها استفاده شد.
به گزارش اکونومیست، از سال ۲۰۰۵ تا کنون حملات هواپیماهای بدون سرنشین ۱۲۰۰ درصد افزایش یافته است. این امر می تواند نشانی از ورود جنگ های مدرن به عرصه نظامی امنیتی باشد!
“پهپادها ارزش راهبردی خود را در عراق، افغانستان و پاکستان به اثبات رساندند و کاربرد آنها در برنامه نظامی ایالت متحده از اولویت بالایی برخوردار است.
رژیم صهیونیستی صادر کننده برتر جهانی پهپادها شناخته می شود،و بعد از اسرائیل کشورهایی چون کانادا، فرانسه، ایتالیا و آفریقای جنوبی. در حال حاضر ۴۰ شرکت به فروش و ساخت هواپیماهای بدون سرنشین مشغول هستند.
آیا این خود نشانه ای از جنگ های مدرن نیست؟
در سال های اخیر بریتانیا از هواپیماهای بدون سرنشین اسرائیل ساخت شرکت البیت سیستم در افغانستان استفاده کرد. سربازان انگلیسی آموزش های لازم برای هدایت این هواپیماها را در اسرائیل گذراندند. کاربران این هواپیماها مدعی هستند که به دلیل کاهش هزینه های جنگ به کاربرد این تکنولوژی روی آورده اند. جالب تر اینکه مدعی هستند با کاربرد این نوع هواپیماها و به خاطر دقت بالای آن،تلفات پایین می باشد!
علاوه بر این، معتقدند که استفاده از این تکنولوژی اخلاقی تر است چرا که دیگر آنها نمی توانند به رفتارهای ضد انسانی مبادرت داشته باشند!
در حالی که بنا به خبر اکونومیست “انفجار مراسم عروسی افغان ها که به گفته آنها به اشتباه رخ داده است”…آیا این همان دقت بالای این تکنولوژی می باشد؟ حقیقت این است که تلفات غیر نظامی این تکنولوژی بسیار بالاست.
بنا به گزارش “دفتر بازرسی خبرنگاری” بین سال های ۲۰۰۴ و اوت ۲۰۱۱، ۲۳۴۷ نفر توسط هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده کشته شدند. ۳۹۲ تا ۷۸۱ نفر از آنها غیر نظامی بودند، و از این تعداد ۱۷۵ نفر کودک!
در سپتامبر ۲۰۱۱ انور اولاکی توسط یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکا در یمن به قتل رسید.از هواپیماهای بدون سرنشین نیز برای ترور شخصیت های سیاسی نیز استفاده می شود. افزایش تلفات و عدم مسئولیت پذیری در قبال این مرگ ها به موضع گیری افکار جهانی منجر گردیده است.
بنا به اعلامیه صلیب سرخ بین المللی، سلاح هایی که بیش از ۲۵ درصد میزان مرگ و میر را در میدان جنگ و ۵ درصد مرگ و میر در بیمارستان ها را افزایش می دهد،ممنوع می باشد.
براساس نظر منتقدان ،جنگ روباتیک می تواند امنیت جهانی را بی ثبات و به تعمیق خصومت نسبت به انگلیس و ایالات متحده منجر گردد.روبات ها با کاهش هزینه جنگ ها به گسترش جنگ ها دامن خواهند زد.
و این مسیر همچنان ادامه دارد…