جنگهای صلیبی
- شناسنامه
- جنگهای صلیبی
کد:۶۲۸
ناشر و تهیهکننده: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما
نویسنده: علیرضا کریمی
چاپ و صحافی: نگارش
لیتوگرافی: سروش مهر
شمارگان: ۱۵۰۰
نوبت چاپ: دوم / ۱۳۸۲
حق چاپ برای ناشر محفوظ است
بهاء: ۱۰۰۰ تومان
نشانی: قم، بلوار امین، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما
تلفن: ۲۹۳۵۸۰۳ و ۲۹۱۰۶۰۲ نمابر: ۲۹۳۳۸۹۲
پست الکترونیکی: Email: IRC@IRIB.COM
- · چکیده
- رویارویی ملتهای دنیا با یکدیگر تاریخ طولانی دارد. هر چند در ابتدا، سود مادی، بهانهای برای جنگ بود، ولی بعدها، بهانههایی مثل پیروی از دستورهای دینی مورد توجه متجاوزان قرار گرفت. جنگهای صلیبی یکی از اینگونه رویاروییها بود که اروپاییان برای رهایی اورشلیم از دست مسلمانان به راه انداختند. در این جنگها که دویست سال طول کشید و پیآمدی جز غارتگری و تجاوز علیه ساکنان بیگناه شام و شمال آفریقا نداشت، دست پاپ و روحانیون بلند پایه کلیساهای اروپا به همراهی فئودالهای ستمگر در سوء استفاده از مذهب، آشکارا دیده میشود. گفتنی است درگیریهای داخلی میان کلیسای بیزانس و کلیسای واتیکان و رقابتها و زد و خوردهای شاهان اروپا با یکدیگر و در مواردی، پاپ با برخی شاهان، زمینهساز اعلان شعار جنگ مذهبی علیه مسلمانان شد.
در طول این دویست سال، نُه تهاجم بزرگ به سرزمینهای اسلامی انجام شد که بیشترین آسیبها را بر مسلمانان وارد آورد، ولی در مقابل، اروپاییان از دانش و فرهنگ و تمدن پربار مسلمانان نکتهها آموختند که همین آموزهها زمینهساز دگرگونیهای آینده در تمدن غرب گشت.
امروزه نیز جنگهای صلیبی به شکل پیچیدهتری دنبال میشود که نظریههایی مانند برخورد تمدنها از آن جمله است.
در بخش اول این پژوهش ، جهان اسلام و اروپا در آستانه جنگهای صلیبی به همراه انگیزهها و زمینههای جنگ بررسی شده است. در بخش دوم، هشت مرحله از جنگهای صلیبی با بیان چگونگی آغاز و سرانجام آن مطرح شده است. بخش سوم، پیآمدهای جنگهای صلیبی را مطرح میکند. در بخش چهارم، جنگهای صلیبی معاصر و در بخش پنجم، راهکارهایی برای برنامه سازن ارائه شده است.
فهرست
- دیباچه
- پیشگفتار
- بخش اول در آستانه جنگهای صلیبی
- فصل اول: جهان اسلام در آستانه جنگهای صلیبی
- نیروی معنوی و مادی عباسیان
- اروپا در آستانه جنگهای صلیبی
- فصل دوم: زمینهها و انگیزههای آغاز جنگهای صلیبی
- نقش مذهب
- انگیزههای اقتصادی و اجتماعی
- بخش دوم دورههای جنگهای صلیبی
- فصل اول: مرحله نخست جنگهای صلیبی
- فتح نیقیه (نیکیا)
- تصرف انطاکیه
- پیشروی صلیبیها به طرف بیت المقدس
- واکنش دیگر حاکمان مسلمان در برابر صلیبیها
- فصل دوم: دومین مرحله جنگهای صلیبی
- علت آغاز جنگهای دوم صلیبی
- آغاز جنگهای دوم صلیبی
- سرانجام مرحله دوم جنگهای صلیبی
- پیروزیهای مسلمانان پس از شکست صلیبیها
- ظهور صلاح الدین ایوبی و اخراج صلیبیها از قلمرو مسلمانان
- جنگهای صلاح الدین ایوبی با صلیبیها و فتح بیتالمقدس
- عبرتهای جنگ
- فصل سوم: مرحله سوم جنگهای صلیبی
- علتهای آغاز مرحله چهارم جنگهای صلیبی
- آغاز مرحله سوم جنگهای صلیبی
- سرانجام مرحله سوم جنگهای صلیبی
- فصل چهارم: مرحله چهارم جنگهای صلیبی
- زمینههای آغاز مرحله چهارم جنگهای صلیبی
- حرکت سپاه صلیبی برای آغاز مرحله چهارم جنگهای صلیبی
- سرانجام مرحله چهارم جنگهای صلیبی
- فصل پنجم: مرحله پنجم جنگهای صلیبی
- زمینههای آغاز
- چگونگی آغاز پنجمین مرحله جنگهای صلیبی
- سرانجام مرحله پنجم جنگهای صلیبی
- فصل ششم: مرحله ششم جنگهای صلیبی
- بررسی وضعیت طرفهای درگیر
- علتهای آغاز مرحله ششم جنگهای صلیبی
- آغاز مرحله ششم: جنگهای صلیبی
- سرانجام مرحله ششم جنگهای صلیبی
- فصل هفتم: مرحله هفتم جنگهای صلیبی
- علتهای آغاز مرحله هفتم جنگهای صلیبی
- چگونگی آغاز مرحله هفتم جنگ صلیبی
- سرانجام مرحله هفتم جنگ صلیبی
- فصل هشتم: مرحله هشتم از جنگهای صلیبی
- علتهای آغاز مرحله هشتم جنگهای صلیبی
- چگونگی آغاز آخرین مرحله جنگهای صلیبی
- سرانجام مرحله هشتم جنگهای صلیبی
- بخش سوم پیآمدهای جنگهای صلیبی
- پیآمدهای جنگهای صلیبی در اروپا
- ۱. کاهش اعتبار، اقتدار و احترام پاپ
- ۲. گسترش رشتههای گوناگون دانش در اروپا
- ۳. گسترش تجارت در اروپا
- ۴. گسترش صنایع و کشاورزی در اروپا
- ۵. تأثیر رفتار اسلامی و انسانی مسلمانان بر صلیبیها
- پیآمدهای جنگهای صلیبی برای جهان اسلام
- ۱. تحمل خسارتهای مالی و جانی
- ۲. ایجاد کینه و نفرت از مسیحیان
- ۳. افزایش آمادگی نظامی
- ۴. یکپارچگی غرب جهان اسلام
- ۵. تأثیرپذیری مسلمانان از رفتار صلیبیها
- ۶. ایجاد فاصله طبقاتی و گسترش فقر
- ۷. آشنایی با فرهنگ اروپاییان
- بخش چهارم جنگهای صلیبی معاصر یا رویارویی شرق و غرب
- پیشینه رویارویی شرق و غرب
- نظریه برخورد تمدنها
- حکومت آمریکا و نظریه برخورد تمدنها
- حسن ختام
- بخش پنجم همراه با برنامهسازان
- پیشنهادهای کلی
- پیشنهادهای برنامهای
- پرسشهای مردمی
- پرسشهای مسابقهای
- پرسشهای کارشناسی
- کتابنامه
دیباچه
پیشگفتار
رویارویی ملتهای دنیا با یکدیگر، تاریخی طولانی دارد. از زمانی که انسانها خود را در میان گروههای اجتماعی شناختند، جنگهای قبیلهای و دسته جمعی را تجربه کردند. انسانها در آغاز، بیشتر برای به دست آوردن سود مادی به جنگ میپرداختند، ولی هرچه پیشرفتهتر شدند، نتوانستند به راحتی و بدون دلیلِ به ظاهر قانع کننده و عوامفریبانه، به چنین جنگهای تجاوزکارانهای اقدام کنند. از این رو، بهانه هایی مانند: بهدست آوردن میراث گذشتگان و پیروی از دستورهای دینی مورد توجه متجاوزان قرار گرفت. جنگهای صلیبی یکی از این گونه رویاروییهای توسعهطلبانه بود که اروپاییان به راه انداختند. هیچکدام از دینهای آسمانی، پیروان خود را به تجاوز و وحشیگری سفارش نکرده است؛ زیرا ادیان الهی برای رستگاری انسانها آمدهاند، نه برای کشتن و از میان بردن آنها. از اینرو، هرگز عقل و منطق، این ادعای پاپ و دستگاه کلیسا را نمیپذیرد که وظیفه مسیحیان، رهایی اورشلیم از دست مسلمانان است. به ویژه اگر این رهایی به قیمت کشتار و وحشیگری علیه ساکنان بیتالمقدس و شهرهای پیرامون آن اعم از یهودی و مسلمان نشین باشد. روشن است که این امر چیزی جز سوء استفاده از مذهب برای رسیدن به سود شخصی و گروهی نیست. در جنگهای صلیبی، دست پاپ و روحانیان بلند پایه کلیساهای اروپا به همراهی فئودالهای ستمگر در این سوءاستفاده از مذهب، آشکارا دیده میشود. شروع و دوام جنگهای صلیبی به مدت دویست سال از سوی اروپاییان که به بهانههای مذهبی صورت گرفت، چیزی جز غارتگری و تجاوز علیه ساکنان بیگناه شام و شمال آفریقا نبود. کم نبودند اروپاییانی که با توهّم تکلیف دینی و جهاد، در این پیکارها گام نهادند، غافل از آن که فریب دستگاه پاپی و فئودالیسمِ در حال فروپاشی غرب را خوردهاند. بسیاری از شرکت کنندگان در جنگهای صلیبی را جنایتکاران، فرصت طلبان، بیکاران و بندگان فئودالیسم قرون وسطایی تشکیل میدادند که امتیاز دادنها، بهشت بخشیها و وعدههای آزادی آفرین پاپ، آنان را به قلمروهای مسلمانان کشانده بود. گفتنی است درگیریهای داخلی میان کلیسای بیزانس و کلیسای واتیکان و رقابتها و زد و خوردهای شاهان اروپا با یکدیگر و در مواردی پاپ با برخی شاهان، زمینه ساز اعلان شعار مذهبی جهاد علیه مسلمانان شد. مسیحیان در مدت دویست سال جنگ، نُه تهاجم بزرگ به سرزمینهای اسلامی انجام دادند که در کشاکش این جنگها، مسلمانان زیادی کشته و مجروح یا اسیر شدند، داراییهای آنان به غارت رفت و سرزمینهایشان اشغال شد. در این جنگها بیشترین آسیب بر مسلمانان وارد شد؛ زیرا صلیبیها دور از خانه و کاشانه خود میجنگیدند، ولی مسلمانان در خانه و کاشانه خود دفاع میکردند. از این رو، خسارتهای جانی و مالی بیشتری به آنان وارد شد. در طول جنگهای صلیبی، اروپاییان از دانش و فرهنگ و تمدن پربار مسلمانان نکتهها آموختند که همین آموزهها، زمینهساز دگرگونیهای آینده در تمدن غرب شد. نوع رفتار مسلمانان با عالمان اسلامی، جایگاه پاپ و اربابان کلیسا را در میان مسیحیان بیشتر به خطر انداخت. گسترش دانشهای پیشرفته روز مانند: پزشکی، نجوم، ریاضیات، هندسه و فنون دریانوردی مانند ساخت کشتی و ابزارهای دریانوردی مانند قطبنما در میان مسلمانان، اروپاییان را متأثر ساخت. آنها با یادگیری دانشها و مهارتهای فنی مسلمانان، دانشگاهها و مراکز علمی و پژوهشی و نظامهای اجتماعی خود را توسعه بخشیدند. مسیحیان با دیدن فرهنگ و تمدن مسلمانان، پیش فرض نادرست خود را نسبت به مسلمانان اصلاح و دانش مسلمانان را وارد زندگی خود کردند. رنسانس در اروپا، تا اندازه زیادی از این مسأله تأثیر پذیرفت. گفتنی است اروپاییان در طول جنگ، غیر از قتل، غارت، تجاوز و بیرحمی، اثر دیگری بر جای نگذاشتند. تاخت و تاز مسیحیان در سواحل مدیترانه، امنیت این مناطق را به خطر انداخت و خواب را از چشم مردم ربود. همین مسأله به فرار دانشمندان و بازرگانان از این منطقهها انجامید. البته مردمان این سرزمینها به مقاومت و رویارویی با متجاوزان اروپایی میپرداختند و در این ایستادگیها، تجربههای بسیار میآموختند. از میان این مردم، خاندانهای بزرگ و قدرتمندی مانند: زنگیها، ایوبیها و مملوکان ظهور کردند که توانستند مقاومتهای خستگیناپذیری را در برابر اروپاییان صلیبی سازماندهی کنند. شاید در اثر همین تجربه اندوزیهای نظامی بود که بعضی سواحل مدیترانه بهویژه مصر از شرّ مغولان وحشی در امان ماند. رویارویی شرق و غرب یا به عبارتی تمدن اسلامی و مسیحی، در جنگهای صلیبی شکل گرفت. چندان نگذشت که اروپاییان پس از انجام برخی تغییرهای زیربنایی و روبنایی در تمامی زمینهها، به تجاوزهای خود علیه قلمروهای اسلامی، شکل استعماری دادند. آنان با این روش، سالها سرنوشت مسلمانان را در اختیار گرفتند و سرمایههای مادی و معنوی آنان را غارت کردند. امروزه، این تلاش برای غارت مسلمانان، به شکل پیچیدهتری دنبال میشود که نظریههایی مانند برخورد تمدنها از سوی هانتینگتون و جنگهایصلیبی ازسوی رییسجمهور امریکا نمونههایی از این دست هست. اکنون وظیفه مسلمانان سنگینتر از تاریخ گذشته آنان است؛ زیرا دشمن امروزی بسیار پیچیدهتر و تواناتر از گذشته عمل میکند. در گذشته، اروپاییان در میدان مبارزه نظامی و فرهنگی از مسلمانان شکست خوردند. و با دفاع قدرتمند مسلمانان، مجبور شدند بیتالمقدس و دیگر نواحی اشغالی را بازپس دهند، ولی امروزه میکوشند با بهرهگیری از توان فرهنگی خود، نخست پایگاههای فرهنگی مسلمانان را فتح کنند و سپس با ضربه نظامی، آنان را از پای درآورند. از این رو، مسلمانان باید با تکیه بر فرهنگ، سنت و ارزشهای بنیادینشان، این حربه خطرناک دشمن را ناکارآمد کنند. خواندن این کتاب که درباره تاریخ جنگهای صلیبی است، در تقویت حافظه تاریخی مسلمانان میتواند تأثیرگذار باشد. این کتاب بیانگر این حقیقت است که تجاوزها و تهاجمهای اروپاییان که در گذشته به شکل جنگهای صلیبی صورت میگرفت، امروزه به شکلهای دیگری ادامه دارد. از آنجا که تاریخ آموزنده است، مسلمانان میتوانند از آن، تجربهها و درسهای فراوان بگیرند و در رشد و توسعه فرهنگ و تمدن خود تأثیرگذار باشند.
بخش اول در آستانه جنگهای صلیبی
فصل اول: جهان اسلام در آستانه جنگهای صلیبی
پیش از آن که به علتها و زمینههای آغاز جنگهای صلیبی بپردازیم، لازم است وضع جهان اسلام و قدرتهای بزرگ آن عصر، بررسی شود.
نیروی معنوی و مادی عباسیان
خلافت عباسیان به دلیل نداشتن پایگاه اعتقادی ریشه دار در میان مردم، رو به ضعف نهاد. از سوی دیگر، عباسیان که به کمک ایرانیان به خلافت رسیده بودند، در میان عربها چندان اعتباری نداشتند. آنان که برای اداره قلمرو گسترده امپراتوری اسلامی، به توان دیوانسالاری ایرانیان نیازمند بودند، به شدت به خاندانهای بزرگ ایرانی روی آوردند و بعدها به آنان وابسته شدند.
پیدایش قدرتهای محلی در ایران، چه قدرتهایی که به نیروی شمشیر ایجاد شده و چه قدرتهایی که از همان آغاز به تأیید خلیفه عباسی شکل گرفته بودند، در فروپاشی و زوال تدریجی قدرت خلفای عباسی مؤثر افتاد. حتی برخی دولتهای ایرانی مانند: صفاریان و آل بویه، خسارتهای سنگینی بر پیکره معنوی خلفای عباسی وارد آوردند. پیدایش قدرتهای محلی ایرانی مانند: طاهریان، صفاریان، سامانیان و آل بویه یا قدرتهای ترک همچون: غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان در بیاعتبارکردن خلفای عباسی مؤثر افتاد، ولی فروپاشی جدی عباسیان وقتی آغاز شد که آنها ترکان را به عنوان عنصر جایگزین برای عربها و ایرانیان برگزیدند.
معتصم ـ خلیفه عباسی ـ نخستین خلیفهای بود که به طور گسترده از ترکان در دربار و سپاه خود بهره گرفت و اداره استانهای بزرگ امپراتوری عباسی را به ایشان سپرد و آنان را بر ایرانیان و عربها برتری داد. او در سال ۲۲۱ ه . ق شهر سامرا را برای ترکان بنا کرد و آنها را به آن شهر انتقال داد. پس از آن که معتصم، مرکز خلافت را نیز از بغداد به سامرا برد، نفوذ ترکان در دستگاه خلافت افزایش یافت. این نفوذ روزافزون به آنجا رسید که ترکان، هرگاه وجود خلیفهای را به زیان قدرت خود میدیدند، وی را از خلافت عزل میکردند و شخص دیگری را به جای او مینشاندند.
قدرت روزافزون ترکها سبب گردید که خلفای عباسی در اداره امور، هیچ دخالتی نداشته باشند. قدرت طلبان ترک هر کدام در ناحیهای برای خود حکومتی تشکیل دادند و به پشتیبانی و تأیید معنوی خلیفه، سلطه خود را بر مردم آن منطقه گسترش دادند. آنان برای گسترش قلمرو حکومتی خود، جنگهایی را با گروههای همنژاد و همسایه خود به راه انداختند. بنابراین، گرچه خلیفه به عنوان قیّم امت اسلامی، حضور داشت، ولی وی قدرت واقعی نداشت و جهان اسلام بیشتر گرفتار درگیریهای داخلی و زد و خوردهای فراوان اجتماعی بود.
این زمینهها هر دشمن جهانگیر و قدرتطلبی را متوجه فرصت پیش آمده میکرد. رفته رفته دولتهای مستقل کوچکی نیز جدا از خلافت عباسی تشکیل شدند. برای مثال، در مراکش، دولت شیعی ادارسه (۱۷۲ ـ ۳۶۴ ه . ق)، در تونس دولت سنی اغالبه (۱۸۳ ـ ۲۹۶ ه . ق) و دولت فاطمیان در شمال آفریقا (۲۹۷ ـ ۳۵۸ ه . ق) پایهگذاری شدند و حتی قدرت فاطمیان تا سوریه گسترش یافت و دولت اخشیدی (۳۵۸ ـ ۳۲۳ ه . ق) در مصر، قلمرو خود را تا جزیرهالعرب پیش برد.
بیشتر دولتهای مستقل و نیمه مستقل مسلمان که همواره تضعیف به یکدیگر میپرداختند، از قدرت معنوی خلیفه استفاده میکردند. به این ترتیب، از یکسو، توان جهان اسلام و از سوی دیگر، نفوذ و اعتبار معنوی خلیفه عباسی در میان مسلمانان رو به ضعف نهاد.
اروپا در آستانه جنگهای صلیبی
امپراتوری بزرگ روم در سال ۳۹۵ م. به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. روم غربی شامل ایتالیا، بخشی از فرانسه، آلمان و اتریش و بخشی از آفریقای شمالی بود و روم شرقی نیز آسیای صغیر، سوریه، فلسطین و مصر و شبه جزیره بالکان را شامل میشد.
روم شرقی از لحاظ فرهنگ و بازرگانی، پیشرفتهتر از روم غربی بود، ولی پیوسته از سوی شرق، مسلمانان و از سوی غرب، اقوام وحشی ژرمن و اسلاو و بلغار با آنان درگیر بودند. این جنگهای پی در پی، لطمههای اجتماعی و مادی فراوانی به روم شرقی وارد آورد.
روم غربی نیز پیوسته با ژرمنها، اسلاوها و هونها درگیر بود و به شدت ضعیف شده بود. در این زمان، در اروپا نظام ملوک الطوایفی یا فئودالیسم حاکم بود. پایه اقتصاد اروپا بر کشاورزی استوار بود. و مردم ستمدیده در زمینهای فئودالها کار میکردند. فئودالها در اروپا همه کاره بودند و پادشاهان اروپا تنها نامی از پادشاهی را با خود داشتند. جمعیت شهرهای اروپا نیز اندک بود و ارتش به گروهی از شوالیهها محدود میشد. هر فئودال شماری از شوالیهها را در اختیار داشت که هنگام جنگ از نیروی آنها بهره میگرفت.۱
همپای فئودالها، روحانیان مسیحی بودند که زمینهای بسیاری در اختیار داشتند و از بزرگان به شمار میآمدند. روحانیان مسیحی، شاگردان مدرسههای دینی را مسلّح کرده و از آنها در راستای هدفهای خود بهره میگرفتند. پاپ همه روحانیان را رهبری میکرد و به آنها دستور میداد. زمامداران دولتهای اروپایی نیز بهناچار از پاپ پیروی میکردند و میکوشیدند همواره او را از خود راضی نگه دارند. نه تنها پاپ املاکی در ایتالیا داشت، بلکه دیگر اربابان کلیسا مانند: آرشوکها، اوکها و رییسان دیرها نیز املاکی را در قبضه گرفته بودند. آنان به انجام تکلیف فئودالی به ویژه شرکت در جنگها به سود کسی که تیول به آنها داده بود، مجبور میشدند. مقامهای بلندپایه روحانی ویژه اعضای خاندانهای بزرگ بود، در صورتی که کشیشان و راهبان از میان افراد عادی برگزیده میشدند.۲
۱ . تاریخ جنگهای صلیبی، رنه گروسه، برگردان: ولی الله شادان، تهران ۱۳۷۷، نشر و پژوهش فروزان روز، صص ۹ ـ ۱۳؛ تاریخ جهانی، ش. دولاندلن، برگردان: احمد بهمنش، ج ۱، انتشارات دانشگاه تهران، صص ۳۸۹ ـ ۴۰۰.
۲ . تاریخ جهانی، دولاندلن، ج ۱، ص ۴۰۰.
فصل دوم: زمینهها و انگیزههای آغاز جنگهای صلیبی
علت نام گذاری این جنگها به صلیبی، آن بود که این جنگها به نام دین مسیح و از سوی دستگاه کلیسای مسیحی سازماندهی شد که مردم اروپا را به شرکت در این جنگ علیه مسلمانان فرا میخواند. مسیحیان، صلیب را نماد این جنگها قرار دادند و این جنگها را برای کمک به دین مسیح برپا کردند. جنگهای صلیبی که نزدیک به چهارقرن یعنی از اواخر قرن ـ یازده تا اواخر قرن پانزده میلادی ـ به طول انجامید، زمینهها و انگیزههایی داشت که در ادامه به آنها میپردازیم.
نقش مذهب
کارشناسان در این مورد که مذهب در برانگیخته شدن جنگهای صلیبی چه اندازه نقش داشته است، اختلاف نظر دارند. برخی آن را عامل اصلی بروز جنگهای صلیبی دانستهاند و برخی دیگر عوامل اقتصادی ـ سیاسی را عامل اصلی و مذهب را عامل فرعی شمردهاند. به نظر نگارنده، درگیری صلیبیون و مسلمانان نمیتوانست اساسا مذهبی باشد؛ زیرا قرنها بود که کلیسا مردم تهیدست را استثمار میکرد و در آن دوره، دوران سیطره مذهب رو به پایان بود. از اینرو، عملکردهای کلیسا دیگر محبوبیتی برای کلیسا باقی نگذاشته بود تا بتواند بانی رویدادهای خطیری درآینده باشد.
شاید کلیسا که خود را روز به روز، منزویتر از گذشته مییافت، میخواست با بهرهگیری از این فرصت پیش آمده، خود را مطرح کند؛ فرصتی که پیشتر نه فراهم بود و نه کلیسا چندان نیازی به آن داشت. کلیسا کوشید با این کار مردم را به سوی خود بکشاند و محبوبیتی برای خود دست و پا کند؛ زیرا بسیاری از آگاهان مسیحی از جنگهای گذشته میان مسلمانان و مسیحیان و شکستهای پی در پی مسیحیان و امپراتوران روم مسیحی از مسلمانان، ناخشنود بودند. گفتنی است بیش از همه جنگ ملازگرد که به فرماندهی سلطان آلب ارسلان سلجوقی در ۱۷ اوت ۱۰۷۱ م. رخ داد و در پی آن، دیوژن ـ امپراتور روم ـ به اسارت مسلمانان درآمد، مسیحیان را رنج میداد. آنان در پی فرصتی بودند تا این شکستها را جبران کنند. از این رو، کلیسا با فراهم شدن این فرصت، مردم را به شرکت در جنگی فرا خواند که آن را جهاد مینامید.
مردم خسته و دل زده از ستم کلیسا، هرگز به جنگیدن در رکاب روحانیان یا زیر پرچم کلیسا علاقهای نداشتند و آن را آرزو نمیکردند، ولی کلیسا بهانه مناسبی بود تا اروپاییان زیر نقاب آن، خواستههای دنیایی خود را برآورده سازند. پیدایش رنسانس و دگرگونیهای اساسی در اروپا، فاصله زیادی با جنگهای صلیبی ندارد. این امر به خوبی گواه این ادعا است که مردم در جنگ با مسلمانان، هدف مذهبی نداشتهاند.
به باور یکی از نویسندگان، نخستین هدف جنگ صلیبی، کمک به کلیسای مسیحی شرق بود، نه نجات بیتالمقدس. پاپ اربان در سخنرانی معروف ۱۸ نوامبر ۱۰۹۵ م. (۲۰ ذی القعده ۴۸۸ ه .ق)، هرگز واژه بیتالمقدس را در کلرمون به کار نبرد.۱بنابراین، حتی اگر ادعای پیشین را بپذیریم، به این نتیجه میرسیم که هدف مسیحیان در آغاز کار، آزادسازی بیتالمقدس از دست مسلمانان نبوده است.
به باور نویسندهای دیگر، در سدههای ده و یازده میلادی، جنبش بزرگ احیای مذهب در جهان غرب آغاز شد و در پی آن، کلیسا قدرتمند گردید. بدین ترتیب، رشد علقههای مذهبی در میان مردم، به واکنش خواستههای مذهبی و در نتیجه، به تلاش برای آزادی بیتالمقدس انجامید.۲
همانگونه که گفته شد، از نزدیکی فاصله زمانی رنسانس و پیدایش پروتستانیزم در اروپا با جنگهای صلیبی، میتوان دریافت که غلیان مذهبی در کار نبوده است؛ زیرا عملکردهای غلط کلیسا موجب تنفر بسیاری از مردم از ارباب کلیسا شده بود. از سوی دیگر، به نظر نمیرسد که غلیان مذهبی در اروپا، به انگیزه دخالت مسیحیان در سرزمینهای اسلامی، از جمله بیتالمقدس ربطی داشته باشد؛ زیرا به گفته همین نویسنده، اروپاییان در کاروانهای بزرگی حتی گاه با هفت هزار نفر به زیارت بیتالمقدس رهسپار میشدند و با هیچ مزاحمتی از سوی مسلمانان روبهرو نمیشدند.۳ بنابراین، دلیل مذهبی هرگز نمیتواند علت اصلی یورش مسیحیان به سرزمینهای اسلامی باشد.
گفته شده است که یکی از علتهای بروز جنگهای صلیبی، حمله ترکان مسلمان به قسطنطنیه ـ مرکز مسیحیت ارتدکس ـ بود،۴ ولی با توجه به اختلافهای شدیدی که میان مذهب کاتولیک و ارتدوکس بود، این امر نمیتوانست عامل اصلی برانگیخته شدن کلیسای کاتولیک و سپس مسیحیان اروپا علیه مسلمانان باشد. شاید کلیسای کاتولیک غرب از حمله مسلمانان به قسطنطنیه خوشحال هم بود، ولی چون این حمله و سقوط قسطنطنیه میتوانست آغاز فتح تمام اروپا باشد، برای کلیسای کاتولیک و مردمان اروپا مطلوب نبود. چنانچه فتح قسطنطنیه از سوی مسلمانان عملی میشد، به گمان کلیسای کاتولیک، دیگر سرزمینهای اروپایی هم از دست میرفت. از سوی دیگر، وقتی کلیسای بیزانس از کلیسای غرب تقاضای کمک کرد، کلیسای کاتولیک این را فرصتی مناسب تشخیص داد تا کلیسای شرق و غرب را یکی کند و بر قدرت خود بیافزاید. از این رو، دستور آغاز جنگ علیه مسلمانان را صادر کرد.
همانگونه که گفته شد چنانچه این ادعا تا اندازهای هم درست باشد، مبیّن نگرانی ارباب کلیسا است، نه مردم. از سوی دیگر، میدانیم که خیلی پیشتر از عصر جنگهای صلیبی، مسلمانان در سال ۹۲ ه . ق، اندلس (اسپانیا) را تا فرانسه به تصرف درآوردند و چندین قرن بر آنجا تسلط داشتند. با این حال، نتوانستند مسیحیت را از اروپا ریشهکن یا مسیحیان را نابود کنند؛ زیرا مسلمانان هیچگاه قصد نابودی مسیحیت یا مسیحیان را نداشتند. افزون بر آن، مقاومت ملتهای اروپایی در برابر مسلمانان، اجازه پیشروی بیشتر را به آنان نداد. بنابراین، مردم اروپا که از پیشینه صلح جویانه مسلمانان آگاه بودند، نگرانی چندانی از جانب مسلمانان نداشتند. بهویژه آنکه مسیحیان پی برده بودند که دیگر آن اتحاد و هماهنگی جهان اسلام در قرن نخست هجری ـ یعنی زمان فتح اندلس ـ وجود ندارد. از این رو، وقتی مسلمانان در قرن اول نتوانستند تمام اروپا را فتح کنند، آنگاه که دنیای اسلام از نظر سیاسی و اجتماعی بسیار پراکندهتر شده و بخشهایی از آن دچار تضاد و دشمنی آشکار گشته بود، چگونه میتوانست با مسیحیت و مسیحیان اروپا درافتد.
۱ . جنگهای صلیبی، هانس ابرهارد مایر، برگردان: عبدالحسین شاهکار، انتشارات دانشگاه شیراز، ۱۳۷۱، ص ۱۴.
۲ . جهاد مسلمانان در جنگهای صلیبی، فاید حماد محمد عاشور، برگردان: عباس عرب، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۳، ص ۱۰۲.
۳ . همان.
۴ . همان، ص ۱۰۳.
انگیزههای اقتصادی و اجتماعی
در آستانه جنگهای صلیبی، به دلیل بیگاریها و مالیاتهای سنگینی که اربابان از مردم میگرفتند، مردم خسته و از نظر مالی، ناتوان شده بودند. هم چنین مردم در گرفتاریهای اربابان خود در جنگها و رقابتها، با فئودالهای همسایه شریک بودند و هنگام گرفتاریهای طبیعی و روزانه هیچ پشتیبانی نداشتند. آنان حتی هنگام قحطی، از شدت گرسنگی، به خوردن گوشت همنوعان خود روی میآوردند.۱ در نتیجه این دشواریها و گرفتاریهای بسیار، مردم در پی یافتن فرصتی برای رهایی از این سختیها بودند که جنگهای صلیبی این فرصت را در اختیار آنها قرار داد.
از سوی دیگر، بر اساس رسم و قانون وراثت در اروپا، تنها فرزند پسر ارشد میتوانست وارث تمامی املاک و سرمایههای پدر گردد. در نتیجه، فرزندان دیگر بیچیز و فقیر میشدند و حمله به سرزمینهای اسلامی در شرق، میتوانست زمینها و املاک فراوانی را برای این گروه فراهم آورد.
کمبود غله در اروپا و فراوانی نسبی آن در شرق، توجه اروپاییان را به شرق و سواحل مدیترانه جلب کرد و آنها را برانگیخت تا برای به دست آوردن منابع غله در شرق و رهایی از قحطی، جنگهایی را با مسلمانان ترتیب دهند. بلکه بتوانند در زندگی خود تحوّلی ایجاد کنند.
شهرهای تجاری اروپا در هنگامه جنگهای صلیبی، نقش تأمین کننده مالی صلیبیّون را بر عهده داشتند. آنها از این که شکست مسلمانان، تجارت آنها را رونق خواهد داد و ثروت بیشتری را روانه اروپا خواهد کرد، خوشحال بودند. تاجران اروپایی از این که بتوانند بندرهای دریایی مدیترانه را در اختیار بگیرند و حتی بر بندرهای سواحل شمال آفریقا دست یابند، خشنود بودند.۲
با در نظر گرفتن دوران حاکمیت بورژوازی تجاری بر اروپا و هنگامه جنگهای صلیبی در مییابیم که با توجه به این نزدیکی زمانی، عامل اقتصادی و اجتماعی در جنگهای صلیبی نقش اساسی داشتهاند. مدتها بود که مردم از محیط بسته اجتماعی ـ اقتصادی قرون وسطی به تنگ آمده و خواهان گشایشی در آن بودند. بنابراین، هم انگیزههای مادی فئودالیستی و هم انگیزههای مادی بورژوازی نوپای تجاری، میتوانست پذیرای این جنگها باشد. در واقع، این جنگها مقدمه توسعهطلبی اروپای کاپیتالیست در سدههای آینده است.
۱ . علل و آثار جنگهای صلیبی، عبدالله ناصری طاهری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص ۶۵.
۲ . موسوعه التاریخ الاسلامی و الحضاره الاسلامیه، احمد شلبی، چ ۲، ۱۹۷۵ م، مکتبه النهضه المصریه، ج ۵، ص ۴۳۰.