بخش دوم دوره‏های جنگ‏های صلیبی

بخش دوم دوره‏های جنگ‏های صلیبی

 

 

فصل اول: مرحله نخست جنگ‏های صلیبی

گفته‏اند که نخستین مرحله جنگ‏های صلیبی از ماجرای پطرس ـ راهب مسیحی ـ آغاز شد. هنگامی که او برای زیارت قبر مسیح به بیت المقدس رفته بود، حضرت مسیح را در خواب می‏بیند که به وی مأموریت می‏دهد تا مسیحیان اروپا را به باز پس‏گیری آرامگاه مسیح از دست مشرکان تشویق کند. پطرس راهب نیز در شهرهای اروپای غربی به راه افتاد و مردم را برای حمله به قلمرو مسلمانان، به ویژه بیت المقدس تشویق کرد.

پاپ اربان که تصمیم گرفته بود فرمان جهاد علیه مسلمانان را صادر کند، در ۱۵ آگوست ۱۰۹۵ م. در کلرمون برای ۲۵۰ اسقف و ۱۴ بطریق و ۴۰۰ راهب و هزاران نجیب‏زاده سخنرانی کرد۱ و گفت:

ای یاران مسیح! آن سرزمین مقدس که از برکت وجود مخلص (عیسی مسیح) تبرک یافته؛ آن دخمه‏ای که از آن نجات‏دهنده ما است؛ آن کوهستانی که عیسی به سبب نجات ما در آن به سر برد و سختی کشید؛ آن مزاری که در آن دفن گردید، اینک در تصرف دشمن است و میراث مشرکان شده است. آن کلیساهای مقدس، آن اماکن فروزانی که جهان را تابناک کرده بودند، اکنون در مغاک تاریکی فرورفته‏اند و از نظرها ناپدید شده‏اند. به طوری که در سراسر آن سرزمین پهناور، حتی یک وجب خاکی که در آن برای خدا عبادت شود، باقی نمانده است. همان بیت‏المقدسی که مایه افتخار ما بود، اینک به دست مسلمانان افتاده و به غیر از آثار دینی مسلمانان، چیز دیگری در آن نمانده است.

انسیس (انطاکیه) و نیسه (نیقیه) به تصرف مسلمانان درآمده و ترک‏ها تا نزدیکی هالیطوس، بلکه تا پشت دروازه قسطنطنیه رسیده‏اند و نزدیک است که تمام کشورهای اروپایی را تسخیر کنند.

آن‏گاه رو به سوی نمایندگان پادشاهان کرد و گفت:

آیا سزاوار است که با دیدن چنین اوضاعی، باز شور و هیجان دوست‏داران پاکدل عیسی را فرو نشانیده و آب خاموشی بر احساسات آتشین آنان بریزید؟

سپس خطاب به مردم فرانسه گفت:

ای دلاوران فرانسه! ای بندگان گرامی خدا! چشم امید کلیساهای مسیح تنها به سوی شما است. من تقوا و میزان دین مداری شما را خوب سنجیده‏ام. به همین جهت، نشیب و فراز کوه آلب را پیموده و به نزد شما رو آورده‏ام تا سخنان خدا را تنها به شما ابلاغ کنم.

پس از آن به شرح دلاوری‏های سواران فرانسه پرداخت و درباره آن چنان داد سخن سر داد که شنوندگان تحت تأثیر قرار گرفتند و یک صدا فریاد برآوردند:

خشنودی خدا در همین بود. خشنودی خدا در همین بود.

همین که پاپ شدت هیجان مردم را دید، فریاد زد:

ای دلاوران عزیز! آن شمشیری را که تاکنون بر سینه یکدیگر فرو می‏بردید و در برابر اهانتی کوچک، با برادران دینی می‏جنگیدید، اکنون باید به سینه دشمن فرو برید. شما که به خاطر اهانتی ناچیز، به روی عزیزترین دوستان خود شمشیر می‏کشید، چگونه این همه اهانت‏ها را که از سوی دشمنان (مسلمانان) بر آرامگاه مسیح وارد می‏شود، تاب می‏آورید. امروز هنگام آن شده است که به جبران آن اهانت‏ها برخیزید و با دشمنان حق بجنگید و در راه خدا جهاد کنید.

این جهادی که امروز باید رهسپار آن شوید، تنها برای فتح بیت المقدس نیست، بلکه باید تمامی اقلیم پردرآمد آسیا و سرمایه‏های بی‏شمار آن را به دست آورید. باید به سوی بیت‏المقدس بروید و تمام آن سرزمین‏ها را از دست غاصبان گرفته و خود وارث آن‏ها شوید. سرزمین‏های بیت المقدس و شام، همان گونه که تورات می‏گوید، سرزمین شیر و انگبین است.

ای دلاوران! با این شمشیری که به جهاد مقدس می‏روید، خزاین آسمان‏ها از آن خود خواهید کرد. اگر در این جنگ پیروز شدید، تمام کشورهای مشرق زمین از آن شما می‏شود و اگر کشته شدید، به شرافتی بس بزرگ رسیده‏اید؛ یعنی در جایی شهید شده‏اید که عیسی در آن شربت شهادت نوشیده است.

سرانجام سخنرانی پاپ با این جمله‏ها به پایان رسید:

از خویشتن بگذر

صلیب برگیر

در پی من بیا.۲

با شنیدن این سخنان و فرمان پاپ که فردای آن روز صادر شد، تهی‏دستان به گشایشی که در انتظار آن بودند، رسیدند. پاپ در فرمان خود به شرکت کنندگان در جنگ علیه مسلمانان، بخشش گناهان گذشته و آینده شان را وعده داد و آن‏ها را از پرداخت مالیات و صدقه‏های دینی معاف کرد. هم‏چنین امنیت و آسایش دارایی‏ها و خانواده‏های آنان را بر عهده گرفت.

مردمانی که تا این زمان، پیوسته زیر ستم اربابان و فئودال‏ها بودند، فرصت پیش آمده را نه تنها برای رهایی خود از ستم، بلکه برای به‏دست آوردن دارایی و شخصیت مغتنم شمردند. افراد آزادی که نتوانسته بودند برای خود پایگاه مالی و اجتماعی بیابند، این سخنان را گشایشی برای خود دانستند. اراذل و اوباش و راهزنان و نظامیان و شوالیه‏ها از این سخنان استقبال کردند تا در جنگ با مسلمانان، به ثروت و بزرگی برسند.

پیش از آن که این هجوم‏ها به شکل منظم درآید، گروه‏های تهی‏دست و بی‏تجربه رهسپار جنگ با مسلمانان شدند. سپاه مسیحیان بی‏چیز، در دسته‏های نامنظم و گاه بی‏سلاح به سوی رودخانه دن به راه افتادند. حتی دهقانان موقعیت جغرافیایی اورشلیم را نمی‏دانستند و هنگامی که به رودخانه دن رسیدند، در آستانه دروازه هر شهری می‏پرسیدند: «این جا اورشلیم نیست؟» بیش‏تر آنان به دلیل گرسنگی، خستگی، بیماری و جنگ با گروه‏های دیگر مسیحی در راه از پای درآمدند. بلغارها و مجارها که از هجوم آن‏ها بیمناک بودند به صلیبی‏ها حمله‏ور شدند و بسیاری از آنان را کشتند.

سرانجام شماری از صلیبی‏ها به قسطنطنیه رسیدند.۳ امپراتور قسطنطنیه از آن‏ها خواست به وفاداری و اطاعت از او سوگند یاد کنند. آن‏ها تعهد کردند که همه سرزمین‏های بیزانس را از مسلمانان بازپس گیرند و به دولت بیزانس بسپارند. امپراتور بیزانس نیز متعهد شد که به صلیبی‏ها در عملی شدن هدف‏هایشان کمک‏های شایانی کند و خود نیز در جنگ‏های صلیبی شرکت داشته باشد.۴


۱ . الحروب الصلیبیه فی المشرق والمغرب، محمد العروسی المطوی، بیروت، دارالمغرب، ۱۹۸۲ م، ص ۴۸.
۲ . جنگ‏های صلیبی، محمد رشاد، ج ۱ و ۲، نشر اندیشه، ۱۳۷۳، ص ۷۳؛ تاریخ قرون وسطی، پروفسور کاسینسکی، برگردان: صادق انصاری و محمدباقر مؤمنی، نشر اندیشه، ۱۳۵۳، ص ۸۴.
۳ . تاریخ قرون وسطی، ص ۸۶ .
۴ . حضاره العرب، گوستاو لوبون، برگردان به عربی: عادل زعیر، چ ۳، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه، ۱۳۶۴، ه .ق ۱۹۴۵ م، ص ۳۱۹.

 

 

فتح نیقیه (نیکیا)

وقتی صلیبی‏ها در سال ۴۹۰ ه . ق وارد آسیای صغیر شدند، نخست به راحتی کنترل شهر نیقیه را به دست گرفتند؛ زیرا حاکم آن منطقه قلج ارسلان ـ امیر سلجوقی ـ به سبب درگیری با دیگر امیران مسلمان، در شهر حضور نداشت. البته وقتی قلج ارسلان خبر محاصره شهر را شنید، رهسپار آن جا شد، ولی نتوانست کاری از پیش ببرد و به ناچار شهر را به دست دشمن سپرد.۱

این پیروزی، صلیبی‏ها را که به پیروزی در بر ابر مسلمانان امید زیادی نداشتند، بیش از پیش امیدوار کرد. وقتی خبر این پیروزی به اروپا رسید، جنگجویان صلیبی بیش‏تری به سوی آسیای صغیر و دیگر سرزمین‏های اسلامی گسیل شدند. شوالیه‏ها و فئودال‏ها یکی پس از دیگری به سوی قلمروهای اسلامی رهسپار می‏شدند و به دلیل انبوهی لشکریان صلیبی، تلاش مسلمانان برای دفع حمله آن‏ها بی‏نتیجه ماند؛ زیرا:

۱ ـ کمک‏های روزافزون و بی‏شمار نظامی و مالی به صلیبی‏ها می‏رسید.

۲ ـ ارامنه مسیحی که در قلمروهای اسلامی پراکنده بودند، به هرشکلی صلیبی‏ها را یاری می‏دادند. برای نمونه، آنان اطلاعات نظامی مربوط به توان مسلمانان و جغرافیای منطقه را به صلیبی‏ها می‏دادند و حتی کمک‏های مالی فراوانی به آن‏ها می‏کردند.۲


۱ . النجوم الزاهره فی ملوک مصر و قاهره، جمال الدین ابوالمحاسن یوسف بن تغری بردی الاتابکی، وزاره الثقافه و الارشاد القومی، قاهره، ج ۵، ص ۱۴۶.
۲ . الحرکه الصلیبیه، سعید عاشور، چ ۳، ۱۹۷۲، کتاب‏خانه انگلیسی ـ مصری قاهره، ج ۱، صص ۱۶۱ ـ ۱۶۳.

 

 

تصرف انطاکیه

حاکم انطاکیه، یاقی سیان نام داشت که از سوی آلپ رضوان سلجوقی ـ حاکم حلب ـ بر آن جا حکم می‏راند. این شهر یکی از مهم‏ترین شهرهای قلمرو اسلامی بود. صلیبی‏ها نخست از محاصره کامل شهر ناامید بودند؛ زیرا شهر بسیار گسترده بود. بنابراین، نخست بخش شمال غربی شهر را به دست گرفتند. به سبب اختلافی که یاقی سیان با فرمانروای خود ـ آلپ رضوان؛ سلطان حلب ـ داشت، نمی‏توانست به رسیدن کمک از سوی او امید داشته باشد. اهالی دمشق کوشیدند که به محاصره شدگان کمک رسانند، ولی در جنگ با صلیبی‏ها شکست خوردند. هم‏چنین اهالی حلب به یاری اهالی انطاکیه شتافتند، ولی آنان نیز از صلیبی‏ها شکست خوردند.

پس از مدت‏ها جنگ، صلیبی‏های ناتوان، خسته و وازده، به قحطی دچار شدند. فرمانده صلیبی‏ها برای آن که به سپاه خود روحیه بدهد و روحیه مسلمانان را ضعیف کند، فرمان داد تا برای تغذیه سپاه خود، از گوشت اسیران مسلمان، کباب درست کنند.۱ گفتنی است کمبود آذوقه با سرمای شدید زمستان همراه شده بود. ترکان مسلمان نیز اطراف انطاکیه را از آذوقه خالی کرده بودند و حتی علوفه‏ای برای چهارپایان صلیبی‏ها باقی نمانده بود.

پس از ژانویه ۱۰۹۸ م. (صفر ۴۹۱ ه . ق) کم کم صلیبی‏ها دست به فرار زدند، ولی فراریان دستگیر و بازگردانده شدند. با این حال، آنان توانستند محاصره را تکمیل کنند. کیتوبوغا موصلی (فوت: ۴۹۵ ه .ق؛ ۱۱۰۲ م.) با سپاهیان انبوهی برای رهایی انطاکیه حرکت کرد. از این رو، صلیبی‏ها کوشیدند پیش از رسیدن او به انطاکیه، شهر را فتح کنند. بوهمون ـ فرمانده صلیبی‏ها ـ کوشید تا از راه ارتباط با برخی بزرگان داخل شهر به هدف خود برسد.۲

بی‏خردی حاکمان شهر و وحشت مردم از صلیبی‏ها سبب شد او به هدف خود برسد. یاقی سیان ـ حاکم شهر ـ نتوانسته بود شهر را استحکام بخشد و انبارهای آذوقه را پر کند. مردم شهر هم از شنیدن وحشی‏گری‏های صلیبی‏ها، وحشت‏زده شده بودند. گروهی از اهالی شهر که از ستم و بدرفتاری فرمانروای شهر خسته بودند، به طور پنهانی توطئه کردند و در تسلیم کردن شهر به صلیبی‏ها هم داستان شدند. آنان به صلیبی‏ها خبر دادند که در کنار شهر برجی قرار دارد که می‏توانند با استفاده از آن به شهر حمله کنند. در نتیجه، صلیبی‏ها شهر را در دست گرفتند.۳

شخصی از اهالی انطاکیه به نام فیروز که ارمنی تازه مسلمانی بود و از ترکان مسلمان توهین دیده بود، تصمیم گرفت صلیبی‏ها را به داخل شهر راه دهد. بوهمون به طور پنهانی با فیروز نقشه کشیدند و برای جلب توجه محاصره شدگان، مانوری نمایشی ـ نظامی در کنار رودخانه اجرا شد. سپس شب هنگام افراد سپاه از راه برج مهم شهر بالا رفتند و دیگر برج‏ها را گرفتند. بامدادان، شهر پس از نه ماه محاصره، به تصرف کامل صلیبی‏ها درآمد.۴

صلیبی‏ها وارد شهر شدند و تنها ارامنه تازه مسلمان از مرگ در امان ماندند؛ چون آن‏ها صلیبی‏ها را به داخل شهر راه داده و از آن‏ها استقبال کرده بودند. مدافعان قلعه و حصار هم‏زمان با سقوط شهر، فرار کردند و دیگران به کهن دژ (ارک) رفتند و در آن جا به مقاومت خود ادامه دادند. حاکم شهر در حال فرار کشته شد و بخشی از شهر به آتش کشیده شد. آن‏هایی را که زنده مانده بودند، به بالای حصارها و برج‏های شهر راندند تا از شهر در برابر سپاهیان مسلمان که شهر در محاصره آنان بود، دفاع کنند.

قوام الدین کیتوبوغا از غلامان ترکمان که در دستگاه سلجوقیان رشد یافته و به امارت موصل رسیده بود، قصد داشت انطاکیه را نجات دهد، ولی وقتی به شهر رسید که شهر به دست صلیبی‏ها افتاده بود. وی شهر را محاصره کرد. شهر که کاملاً از آذوقه تهی شده بود، به قحطی دچار شد. بوهمون بارها کوشید تا مسلمانان را شکست دهد، ولی نتوانست. سرانجام تصمیم گرفت با کیتوبوغا مذاکره کند. کیتوبوغا که غرق در باده غرور بود، پیشنهاد بوهمون را نپذیرفت.

اختلافات داخلی صلیبی‏ها به سود مسلمانان تمام می‏شد که ناگاه کشیشی به مردم گفت حضرت مسیح در خواب بر او ظاهر شده و نشانی نیزه‏ای را که بر بدن او فرو رفته، داده و گفته است: چنان‏چه این نیزه را همراه داشته باشند و به مسلمانان حمله برند، پیروز خواهند شد. این خبر برای صلیبی‏های ناامید، نویدبخش بود. از این رو، آنان نقطه‏ای را که مسیح وعده داده بود، کندند و با کشف نیزه، روحیه صلیبی‏ها تقویت شد. آنان از دروازه شهر، به سپاه مسلمانان حمله‏ور شدند. به واسطه بی‏تدبیری با گذشتن فرمانده سپاه مسلمانان که شهر را در محاصره داشتند. آن‏گاه مدافعان پیروز شدند و به تعقیب مسلمانان پرداختند و قتل عام گسترده‏ای را به راه انداختند.۵

پس از این پیروزی، صلیبی‏ها به سوی معره ـ از شهرهای سوریه ـ پیشروی کردند و آن‏جا را به اشغال خود درآوردند. صلیبی‏ها با سنگ‏دلی و بی‏رحمی تمام، صدهزار نفر از اهالی آن شهر را از دم تیغ گذراندند.۶

هرگاه شهری به تصرف در می‏آمد، فرماندهان صلیبی با یکدیگر برای دراختیار گرفتن آن درگیر می‏شدند. همه این‏ها به خوبی گواه آن است که صلیبی‏ها و به ویژه فرماندهان‏شان که از طبقه نجیبان بودند، برای خشنودی مسیح نمی‏جنگیدند، بلکه برای سود دنیایی خود می‏کوشیدند. هرچه صاحب منصبان دینی کوشیدند تا از درگیری‏های آنان جلوگیری کنند، نتوانستند. حتی نجیبان مسیحی به سوگندی که با امپراتور بیزانس داشتند، وفا نکردند. آن‏ها متعهد شده بودند که در مقابل کمک‏های امپراتور، هرگاه شهری از مسلمانان را که پیشتر از آنِ بیزانس بود، تصرف کردند، به امپراتور تحویل دهند، ولی برخلاف عهد خویش، انطاکیه و معره را به بیزانس ندادند و اختیار این دو شهر را خود در اختیار گرفتند.

ابوالمحاسن، نویسنده النجوم الزاهره بر این باور است که این امر یک تبانی میان روحانیان مسیحی و نجیبان بود که فرماندهی را در اختیار داشتند.۷


۱ . تاریخ جنگ‏های صلیبی، صص ۳۰ ـ ۳۳.
۲ . جنگ‏های صلیبی، ص ۶۶.
۳ . النجوم الزاهره، ص ۱۴۶؛ تاریخ جنگ‏های صلیبی، احمد بن علی الحریری، برگردان: عبدالله، طاهری، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹، ص ۶۵.
۴ . تاریخ جنگ‏های صلیبی، ص ۳۶.
۵ . جنگ‏های صلیبی، صص ۱۱۲ ـ ۱۱۴؛ تاریخ جنگ‏های صلیبی، رنه‏گروسه، صص ۳۷ و ۳۸؛ تاریخ جنگ‏های صلیبی، (حریری)، ص ۶۷.
۶ . تاریخ جنگ‏های صلیبی، حریری، ص ۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار صادرللطباعه و النشر، بیروت، ۱۹۶۶ م، ج ۱۰، ص ۲۷۸.
۷ . النجوم الزاهره، ج ۵، ص ۱۴۸.

 

 

پیشروی صلیبی‏ها به طرف بیت المقدس

در نتیجه اختلاف‏های داخلی مسلمانان و پشتیبانی نکردن از یکدیگر، بسیاری از امیران شهرهای اسلامی که در مسیر پیشروی صلیبی‏ها قرار داشتند، مجبور شدند قراردادهایی با صلیبی‏ها ببندند که بر اساس آن می‏بایست به جنگ‏جویان صلیبی کمک می‏کردند.

صلیبی‏ها پس از پانزده ماه از معره به سوی بیت المقدس حرکت کردند. در این زمان، امیران عرب‏تبار شهرهای کوچک که در مسیر پیشروی صلیبی‏ها در سواحل مدیترانه بودند، به‏تنهایی، توان ایستادگی در برابر صلیبی‏ها را نداشتند. آن‏ها در شهرهایی مانند حمص، طرابلس و شیزر با صلیبی‏ها کنار آمدند. برای مثال، حاکم شیزر متعهد شد که با صلیبی‏ها درگیر نشود، غذا و راهنما برای صلیبی‏ها فراهم کند و دیگر نیازمندی‏هایشان را برآورده سازد.۱

شاید یکی از علت‏های همکاری خاندان‏های عرب با صلیبی‏ها، رقابت دیرین آن‏ها با ترکان سلجوقی بود، ولی ناتوانی نظامی آن‏ها در مقابل صلیبی‏ها را نیز نباید نادیده گرفت. نکته دیگر این که این خاندان‏ها که خاستگاه بومی و عربی داشتند، در رقابت شدید با یکدیگر به سر می‏بردند و همکاری نظامی آن‏ها دور از انتظار بود. به هر حال، در نداشتن شناخت کافی آن‏ها از اوضاع و شرایط جنگ و روحیه صلیبی‏ها تردیدی نیست؛ زیرا چنان چه از اندک شناختی در این زمینه برخوردار بودند، پیش بینی این‏که از لحاظ سود شخصی نیز منافع آن‏ها دیر یا زود مورد تهدید صلیبی‏ها قرار خواهد گرفت، کار مشکلی نبود. حال آن که اگر اندکی هم به آینده جهان ا سلام می‏اندیشیدند و دغدغه آن را داشتند، هرگز با صلیبی‏ها کنار نمی‏آمدند و منافع دیگر مسلمانان را به خطر نمی‏انداختند.

صلیبی‏ها در مسیر خود با حاکم مصیاف قرارداد بستند (۴۹۲ ه . ق ـ ۱۰۹۹ م.) و همان سال دژ اکراد را به زور گشودند و با فرستادگان حاکم حمص صلح کردند. هم‏چنین با حاکم طرابلس به شرط پرداخت پول به صلیبی‏ها و فرمان برداری از آن‏ها کنار آمدند. سپس شهر عرقه را تصرف کردند، ولی پس از چهار ماه تلاش بی‏نتیجه، ناگزیر آن را رها کردند. آن گاه بندر طرطوس را گرفتند و به شهر جبله حمله‏ور شدند، ولی قاضی جبله با آن‏ها کنار آمد و پرداخت پول، اسب و جزیه را به آن‏ها پذیرفت. آن‏ها در همین سال، شهرهای بیروت، صور و صیدا و عکا را گرفتند. صلیبی‏ها پس از اشغال رمله رهسپار بیت‏المقدس شدند. گروهی از آنان بیت‏اللحم را گرفتند و مسیحیان آن‏جا با دیدن صلیبی‏های فرنگی از آنان استقبال کردند.۲

صلیبی‏ها در سال ۴۹۲ ه . ق (۱۰۹۹ م.) بیت‏المقدس را محاصره کردند. مسلمانان چاه‏های آب اطراف شهر را پر یا مسموم کرده بودند. محاصره نزدیک به یک ماه طول کشید، ولی سرانجام صلیبی‏ها به کمک برج‏های بلند چوبی که ساخته بودند، وارد شهر شدند. آنان با ورود به شهر، دیوانه‏وار به هرگونه جنایتی دست زدند. هر مرد و زن و کودکی را که یافتند، کشتند. بسیاری از یهودیان شهر را که به کنیسه بزرگ پناهنده شده بودند، قتل عام کردند. آنان کنیسه را آتش زده و بر سر پناهندگان فرو ریختند و آن‏هایی را که برای رهایی از شعله‏های آتش، بیرون می‏گریختند، با شمشیر کشتند. آنان هم چنین مسلمانانی را که به مسجد قبه الصخره پناهنده شده بودند، قتل عام کردند. گفته‏اند این قتل عام و جنایت تنها در شب فتح شهر روی داد و روز هنگام جسدهای دوازده هزار تن در کوچه‏ها و پرستش‏گاه‏ها بر زمین افتاده بود. در روزهای بعد، شمار کشتگان به هفتاد هزار تن رسید. در این کشتار وحشیانه، عالمان، عابدان و زاهدان بسیاری کشته شدند.

صلیبی‏ها زنان بسیاری از مسلمانان را به اسیری گرفتند و هر کاری که توانستند کردند. کودکان را مثله کرده و گوشت کباب کرده آن‏ها را خوردند. نوشته‏اند آنان شکم مرده‏ها را پاره می‏کردند به امید آن که شاید در شکمشان چیزی قیمتی بیابند. پیران و بیماران و ناتوانان را می‏کشتند و زنان و دختران و کودکان و جوانان را اسیر کرده، به عنوان برده برای فروش به بازار شهرهای دیگر می‏فرستادند. آنان بسیاری از مسلمانان را زنده زنده در آتش سوزاندند و تنها در مسجد عمر، ده هزار نفر از مسلمانان را قتل عام کردند.۳

با مطالعه این همه جنایت، این پرسش به ذهن می‏آید که چه چیزی سبب شد مسلمانان به اندازه‏ای گرفتار رخوت و سستی شوند که نتوانند از مال و جان و ناموس خود دفاع کنند. حتی با در نظر نگرفتن قوانین شرع مقدس اسلام مانند جهاد نیز این همه سستی و اهمال، پذیرفتنی نیست؛ چون آزادگی و شرافت انسانی با چنین اموری موافق نیست. شاید مسلمانان در آن دوره طولانی برخوداری از آرامش نسبی، تمامی شایستگی‏های جنگی خود را از دست داده بودند. شاید آنان برای دفاع، انگیزه کافی نداشتند و مرعوب وحشی‏گری‏های صلیبی‏ها شده بودند. شاید هم گرفتار اندیشه تاریخی جبرگرایی و تقدیرگرایی شده و تلاش خود را برای دفاع، بیهوده می‏پنداشتند. به همین دلیل، باید درباره این مسأله بررسی‏های جدّی صورت پذیرد.

در این جنگ‏ها، رهبران دینی و فرمانروایان دنیایی مسلمانان مقصرند؛ زیرا در گذشته سهم فرمانروایان در پیشرفت یا پسرفت کشورها بسیار بوده است. فراموشی مسؤولیت‏ها، ناتوانی نظامی و گرفتاری روزافزون آن‏ها در رقابت‏های نژادی و خانوادگی، آلودگی شدید به فساد اخلاقی، خوش‏گذرانی، ستم‏های بی‏اندازه بر مردم در بیگاری کشیدن و گرفتن مالیات‏های سنگین، از عوامل فروپاشی قدرت آنان بوده است.

صلیبی‏ها پس از فتح بیت‏المقدس، قصد تصرف دیگر بخش‏های فلسطین را داشتند که ترس از لشکرکشی فاطمیان مصر تا اندازه‏ای توسعه‏طلبی آن‏ها را محدود کرد. تا این که پس از چندی، در نبرد عسقلان، صلیبی‏ها توانستند فاطمیان را شکست سختی بدهند و به این ترتیب، راه کشورگشایی خود را هموار کنند. داستان این شکست بدین قرار بود که پس از تصرف بیت‏المقدس به دست صلیبی‏ها، گروهی از فاطمیان در میانه راه یافا و رمله به دست صلیبی‏ها اسیر شدند و فاش کردند که سپاه بزرگ مصر به فرماندهی افضل در راه عسقلان است. تنکرد یکی از فاتحان صلیبی از گودفری در بیت‏المقدس کمک خواست و در جنگی که میان فاطمیان و صلیبی‏ها در ۴۹۲ ه . ق درگرفت، افضل شکست خورد و عسقلان فرمان بردار صلیبی‏ها شد. با این حال، ده هزار نفر از اهالی عسقلان قتل‏عام شدند.۴

به این ترتیب، آخرین مناطق فاطمی در شامات از دست‏شان خارج شد و به دست صلیبی‏ها افتاد. تنها وزیر فاطمی که لطمه‏هایی کوچک، ولی پیاپی بر صلیبی‏ها وارد می‏آورد، طلائع بن رزیک بود که او نیز سرانجام به این نتیجه رسید که مصر بدون کمک مسلمانان دیگر مناطق نمی‏تواند با صلیبی‏ها بجنگد. از این رو، از نورالدین زنگی کمک خواست، ولی این فرمانروای سنی اتابکی به علت تعصب دینی‏اش، اتحاد با فرمانروای شیعی (فاطمی) را به مصلحت ندانست. نتیجه این شد که دیگر فاطمیان با صلیبی‏ها در نیفتادند و کوشیدند وضع موجود را حفظ کنند.


۱ . الحرکه الصلیبیه، ج ۱، صص ۲۲۰ ـ ۲۲۱.
۲ . همان، صص ۳۴۴ ـ ۳۷۸.
۳ . حضاره العرب، صص ۳۲۴ ـ ۳۲۷؛ الکامل، ج ۱۰، صص ۲۸۳ ـ ۲۸۴؛ تاریخ مختصر الدول، ابن العبری، بیروت، ۱۹۵۸ م، ص ۱۹۷.
۴ . التعامل الحنفا باخبار الائمه الفاطمیین الخلفاء، محمد حلمی محمد احمد، قاهره المجلس الاعلی للشؤون الاسلامیه، ۱۳۷۸ ـ ۱۳۹۳، ج ۳، ص ۲۰۹؛ ذیل تاریخ دمشق، ابن قلانسی، سهیل زکّار، دمشق، دارحسّان، ۱۹۸۳م ، ص ۴۹۷.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *