بخش چهارم جنگ های صلیبی

 

جنگ‏های صلاح الدین ایوبی با صلیبی‏ها و فتح بیت‏ المقدس

بودوئن چهارم ـ پادشاه صلیبی‏ها ـ در سال ۵۷۹ ه . ق (۱۱۸۳ م) درگذشت. پس از مرگ او بر سر جانشینی‏اش میان ریموند ـ حاکم طرابلس ـ و گوی ـ شوهر جدید بیوه بودوئن چهارم ـ که بر بیت‏المقدس حکم می‏راند، درگیری‏هایی روی داد. ریموند کوشید که با نزدیک شدن به صلاح‏الدین، حریف را شکست دهد. صلاح‏الدین نیز از این نزدیکی استقبال کرد؛ زیرا به این ترتیب، اختلاف میان صلیبی‏ها تشدید می‏شد. این درگیری‏ها بیش از پیش صلیبی‏ها را ناتوان و ضعیف کرد.۱

صلاح‏الدین در سال ۵۸۳ ه . ق، با سپاهیان زیادی به کرک و سپس به شوبک رهسپار شد تا در آن جا دیگر سپاهیانش به او بپیوندند. پسر صلاح الدین، الملک‏الافضل، در ناحیه طبریه با صلیبی‏ها درگیر شد و خسارت‏های سنگینی به آنان وارد کرد. از سوی دیگر، صلاح‏الدین نیز به منطقه طبریه رسید. وی به شهر طبریه حمله کرد و آن را گرفت. صلیبی‏ها نمی‏خواستند به راحتی از کنار این شکست بگذرند. بنابراین، گوی، سران صلیبی را به بیت‏المقدس فرا خواند و از آنان تشکیل یک لشکر متحد علیه صلاح‏الدین را درخواست کرد.

سپاه صلیبی که از سپاهیان برخی حاکمان آن مناطق از جمله ریموند و خود گوی تشکیل می‏شد، به سوی طبریه رهسپار شد. صلاح‏الدین که فرمانده‏ای کارکشته بود، اصول نظامی پیچیده‏ای را در جنگ در نظر گرفت. از این رو، در نبردی که میان دو لشکر روی داد، ریموند با سپاهش از میدان مبارزه گریخت و گوی نیز به همراه سپاهش به تپه حطین پناه برد، ولی صلیبی‏ها نخست به محاصره درآمدند و سرانجام به ناگزیر تسلیم شدند. مسلمانان، اسیران را با خود به عقب بردند. گوی ـ پادشاه صلیبی ـ و رانود ـ حاکم قلعه کرک ـ نیز در میان اسیران بودند. خود صلاح الدین سر رانود را از تن جدا کرد؛ زیرا پیش‏تر به صلاح الدین خبر داده بودند که وی به پیغمبر اسلام توهین کرده است. زن ریموند نیز در میان اسیران بود، ولی صلاح‏الدین او را با احترام فراوان به طرابلس ـ مرکز حکومت شوهرش ـ فرستاد. دیگر اسیران نیز در نابلس زندانی شدند.۲

یک زایر مسیحی که برای زیارت بیت‏المقدس به آن جا رفته و از روی اتفاق در این جنگ نیز شرکت کرده است، می‏گوید: لشکر صلیبی اردوگاه صفوریه را در صبح روز سوم ژوئیه ترک کرد. امیر طرابلس با سواران خود، پیشاپیش لشکر حرکت می‏کرد. در سمت راست و چپ لشکر چندین گروه به فرماندهی بارون‏ها و امیران سرزمین مقدس حرکت می‏کردند و گروهی از برگزیدگان سپاه، صلیب راستین را در میانه لشکر می‏بردند. پادشاه اورشلیم که نجیبان جنگ‏جو و برادران دینی وابسته به فرقه‏های صومعه داران و خسته خانه داران به گرداگردش بودند، فرماندهی عقبه لشکر را بر عهده داشت. مسیحیان که به سمت طبریه در حرکت بودند، به دهکده‏ای در سه مایلی شهر رسیدند. در آن‏جا مسلمانان را آماده نبرد دیدند، در حالی که خودشان از تشنگی و گرمی هوا در سختی بودند؛ چون برای رسیدن به کنار دریاچه جلیله، باید از گردنه‏های تنگ و باریک و از جاهای پرسنگ و صخره می‏گذشتند. گی‏دولوزینیان ـ پادشاه اورشلیم ـ قصد داشت خود را به کناره‏های دریاچه جلیله برساند که به ناگاه ترکان [مسلمانان ]بر عقبه لشکر ریختند. این حمله چنان شدید بود که صومعه داران و خسته خانه داران تارومار شدند. آن‏گاه شاه که دیگر توانی نداشت، فرمان داد تا در همان جا خیمه بزنند؛ در حالی که فریاد می‏زد: «دریغا و دردا که همه چیز تمام شد! ما فردا خواهیم مرد و پادشاهی‏مان از دست خواهد رفت!»

ترکان به دور آنان حلقه زدند و تیغ زارهای دشت را آتش زدند. مسیحیان تمام شب از شعله‏های آتش و دود و تیرها و نیزه‏ها در امان نبودند و از گرسنگی و تشنگی رنج می‏بردند. فردا صبح، سپاهیان صلیبی آماده شدند تا از گردنه‏ها و از بلندی‏های پرسنگلاخ گذشته و خود را به دریاچه جلیله برسانند؛ چون در آن جا می‏توانستند نیرو بگیرند و شمشیرهایشان را به کار اندازند. سپاهیان امیر طرابلس به سمت تپه‏ای پیش رفتند که ترکان پیش‏تر آن جا را اشغال کرده بودند. با نزدیک شدن مسلمانان، پیادگان مسیحی خود را به قله تپه رساندند و سواران را تنها گذاشتند. وقتی پادشاه و اسقف‏ها و سران لشکر، پیادگان را دیدند که دور می‏شوند، به آنان دستور بازگشت دادند تا از صلیب راستین دفاع کنند، ولی پیادگان نپذیرفتند؛ چون از فرط تشنگی، نیروی جنگیدن برای آنان نمانده بود.

افراد وابسته به گروه‏های صومعه‏داران و خسته خانه داران، دلیرانه می‏جنگیدند، بی‏آن که نبردشان نتیجه‏ای داشته باشد. هر لحظه بر شمار کشتگان افزوده می‏شد. وقتی از زیادی لشکر مسلمانان به ستوه آمدند، پادشاه را به یاری خواستند. وقتی پادشاه دید که لشکر پیاده نظامش نمی‏خواهند برگردند و در برابر تیراندازان ترک بی‏دفاع مانده است، دستور داد تا دوباره خیمه‏ها را برافرازند تا بدان وسیله از هجوم بی‏امان مسلمانان در امان بماند. وقتی امیر طرابلس پراکندگی صلیبی‏ها و هجوم بی‏امان وحشیان بربر و نیز تنهایی خود را دید، از میان لشکر ترکان راهی برای خود گشود و با سواران جلودارش از آن مهلکه گریخت. از هر سو، مسلمانان خود را رسانده و مسیحیان را قتل عام می‏کردند.

اسقف عکا که صلیب منجی بزرگ را حمل می‏کرد، زخم مهلکی برداشت و صلیب مقدس را به دست اسقف لیدا سپرد، ولی مدتی نگذشت که مسلمانان همه را کشتند یا اسیر کردند. کشیش نابلس و آنانی که جان سالم به در برده بودند، از روی نعش کشتگان گذشتند و گریختند. سپس لشکریان ترک به سمت صلیب مقدس و پادشاه اورشلیم شتافتند.۳

این داستان که با تعصّب‏های مذهبی گزارش کننده مسیحی درآمیخته است، گویای روحیه صلیبی‏ها در جنگ با مسلمانان است. فرماندهی حساب شده صلاح الدین، توانست پیروزی بزرگی را نصیب مسلمانان کند. این پیروزی همان گونه که برای مسیحیان تلخ بود، برای مسلمانان نویدبخش بود. نویسندگان مسیحی هرگاه از شکست‏های صلیبی‏ها در این جنگ‏ها سخن می‏گویند، سخنانشان را با توهین به مسلمانان بیان می‏کنند، غافل از این که جنایت‏های صلیبی‏ها در قلمروهای تصرف شده اسلامی، قابل تصور و بیان نیست. برای نمونه، در این جنگ، صلیب مقدس مسیحیان به دست مسلمانان افتاد. صلیبیان که از آن به عنوان عاملی نیروبخش بهره می‏گرفتند، حال ناکارآمدی آن را به چشم می‏دیدند. این پیروزی مسلمانان و شکست مسیحیان، هوشمندان مسیحی را به حقیقت رهنمون شد و آنان را از خواب غفلت بیدار کرد.

صلاح الدین پس از این پیروزی به عکا رفت. مردمان عکا که از قدرت مسلمانان به هراس افتاده بودند، تسلیم صلاح الدین شدند. صلاح الدین آنان را در ماندن یا رفتن در کمال امنیت، آزاد گذاشت. سپس شهر را به پسرش الافضل سپرد و خود به همراه سرداران دیگرش برای فتح دیگر مناطق فلسطین رهسپار شد. شهرهای قیساریه، حیفا، صفوریه، معلیا، شقیف، فوله، یافا، سبطیه، نابلس، صرفند و صیدا یکی پس از دیگری با جنگ یا صلح تسلیم مسلمانان شدند. صلاح الدین شهر بیروت را نیز در سال ۵۸۴ ه . ق تصرف کرد. این شهر پس از بیت المقدس مهم‏ترین پایگاه نظامی و تجاری صلیبی‏ها بود و فتح آن می‏توانست نویدبخش فتح بیت‏المقدس باشد. سپس مسلمانان قلعه جبیل و پس از آن شهر مهم عسقلان را تصرف کردند. صلاح‏الدین اهالی شهر را در رفتن یا ماندن آزاد گذاشت. در ادامه، شهرهای رمله، داروم، غزه، مشهدابراهیم، بیت اللحم، بیت جبرئیل و نطرون نیز به تصرف مسلمانان درآمد. چیزی نگذشت که با فتح بیت المقدس، مهم‏ترین هدف مسلمانان نیز عملی شد و این سرزمین مقدس از لوث وجود صلیبیان پاک گردید.۴

در این زمان، پادشاه بیت المقدس در دست صلاح‏الدین اسیر بود؛ چون وی در نبرد حطین شکست خورده و اسیر شده بود و به جای او بالیان دوم بر شهر حکم می‏راند. مسیحیان چندان روحیه‏ای برای ایستادگی و جنگ نداشتند؛ زیرا خبرهای پیاپی از پیروزی‏های مسلمانان، آن‏ها را از شرکت در هرگونه جنگی باز می‏داشت. از سوی دیگر، مهاجرانی که از شهرهای فتح شده به دست مسلمانان، به آن جا کوچ کرده بودند، روحیه ساکنان بیت‏المقدس را تضعیف کرده و سبب کمبود نیازمندی‏های زندگی در آن جا شده بودند. بالیان امید زیادی برای پیروزی نداشت. با این حال ساکنان شهر را مسلح کرد و منجنیق‏ها را به کار گرفت. صلاح‏الدین به بالیان دوم پیغام فرستاد که:

من نمی‏خواهم در حریم این مکان مقدس خون‏ریزی کنم و ساحت پاک آن را با خون آلوده سازم. پس بهتر است که شما خود را بدون جنگ تسلیم کنید و در عوض هر مبلغی پول یا هر مقداری زمین که بخواهید، می‏توانید برای خود بردارید، یا به هرجا که خواستید بروید.

بالیان پیغام فرستاد:

ما نمی‏توانیم شهری را به شما تسلیم کنیم که خدایمان، عیسی مسیح در آن وفات یافته است و نمی‏توانیم آن را به شما بفروشیم.

صلاح الدین به صلیبی‏های شهر پیغام داد که:

روزی خواهد آمد که به این خیره‏سری‏هایتان لعنت فرستید و با التماس رحم و بخشایش مرا بخواهید، ولی دیگر آن هنگام دیر شده است. من تا چند روز دیگر وارد اورشلیم می‏شوم و آن وقت دیگر نخواهم توانست جلو فاتحان مسلمان را بگیرم و نگذارم به جان مسیحیان بیفتند و همان بلایی را به سر آن‏ها بیاورند که شما مسیحیان در سال ۴۹۲ ه .ق وقتی وارد بیت‏المقدس شدید، بر سر مسلمانان آوردید. به یاد بیاورید که سر هفتاد هزار مسلمان را در مسجد الاقصی از بدن جدا کردید.۵

حمله نخستین مسلمانان در ۱۵ رجب ۵۸۳ ه .ق از سمت شمال غربی و میانه دروازه دمشق و برج داوود روی داد، ولی بی‏نتیجه بود. سپس جنگ تن به تن آغاز شد. در این جنگ، صلیبی‏ها عقب نشستند. جنگ نزدیک به یک هفته ادامه داشت. صلیبی‏ها که ناتوانی خود را دیدند، از صلاح‏الدین تقاضای صلح کردند، ولی صلاح الدین نپذیرفت و گفت:

من قدس را به شمشیر خواهم گرفت؛ همان گونه که شما یازده سال پیش چنین کردید.۶

مسلمانان حفره‏هایی در پی دیوار شهر کندند و سپس نقب‏های به درون شهر ایجاد شد. خود بالیان به همراه گروهی از رجال و بزرگان شهر به اردوگاه صلاح‏الدین رفت و از او خواست که صلح را بپذیرد. بالیان گفت که اگر صلح را نپذیری، پنج هزار زندانی مسلمان را که داخل شهر هستند، خواهد کشت و شهر را نابود می‏سازد و اماکن مقدس اسلامی و مسیحی را می‏سوزاند. صلاح الدین با شنیدن این تهدیدها، صلح را با شرایطی پذیرفت.۷

بر اساس قرارداد، محاصره شدگان باید شهر را تسلیم سپاه صلاح الدین کنند و در عوض اگر بخواهند از اسیری رهایی یابند، باید به ازای هر مرد؛ ده دینار؛ هر زن، پنج دینار و هر کودک، دو دینار فدیه بپردازند. بدین ترتیب، شهر بیت‏المقدس در صبح جمعه ۲۷ رجب ۵۸۳ ه . ق (۲ اکتبر ۱۱۸۷ م.) پس از یک قرن اشغال شهر از سوی صلیبی‏ها، به دست مسلمانان افتاد.۸


۱ . السلوک المعرفه دول الملوک، محمد عبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۹۹۷، ج ۱، صص ۱۸۵ ـ ۱۸۷.
۲ . الکامل، ج ۱۰، صص ۲۳ ـ ۲۶؛ النوادر السلطانیه و المحاسن الیوسفیه، صص ۱۲۶ ـ ۱۲۸ و صص ۱۰۷ ـ ۱۰۹.
۳ . صلاح الدین ایوبی، اکبر شاندور، برگردان: محمد قاضی، انتشارات زرین، ۱۳۷۵، صص ۲۵۶ ـ ۲۵۹.
۴ . النوادر السلطانیه، صص ۱۳۱ ـ ۱۳۳؛ الکامل، ج ۱۰، صص ۲۸ ـ ۳۳.
۵ . صلاح الدین ایوبی، ص ۲۹۱؛ المفصل فی تاریخ القدس، عارف العارف، بیت‏المقدس، دارالاندلس، ۱۳۰۸ ه .ق، ص ۱۷۲.
۶ . خطط الشام، محمد کرد علی، المکتبه النوری، ۱۴۰۳ ه .ق، ج ۲، ص ۵۶.
۷ . صلاح الدین ایوبی، ص ۲۹۷.
۸ . الکامل فی التاریخ، پژوهشگر: علی شیری، ج ۵، صص ۲۳۷ و ۲۵۵.

 

عبرت‏های جنگ

فتح بیت‏المقدس درس‏های ارزشمندی می‏تواند داشته باشد. استیون رانسیمان از نویسندگان غربی که درباره جنگ‏های صلیبی تا حدودی منصفانه به نگارش پرداخته است، می‏نویسد:

مردان پیروز [مسلمانان] افرادی شریف و جوان‏مرد بودند. درست در همان جایی که هشتاد و هشت سال پیش، فرنگی‏ها از دریای خون گذشتند، حتی یک خانه به یغما نرفت و به یک جاندار آسیب نرسید. امیر صلاح‏الدین، سربازان، خیابان‏ها و دروازه‏ها را زیر نظر گرفت و از هر گونه دست‏اندازی احتمالی به جان و مال مردم جلوگیری کرد.۱ حال آن که مسیحیان هنگام فتح بیت المقدس، بسیاری از مردم شهر را کشتند و خون‏های بسیاری جاری ساختند. هم چنین از چگونگی جنگیدن و کشت و کشتار مسیحیان می‏فهمیم که بزرگان صلیبی حتی بزرگان دینی‏شان این جنگ‏ها را به خاطر مسیح ایجاد نکردند، بلکه به سبب وسوسه‏ها و خواسته‏های دنیایی‏شان آن همه خونریزی کردند.

هرکس در تلاش برای فراهم کردن فدیه خویش بود [بسیاری توان پرداخت فدیه خود را نداشتند]، ولی بطریق و یارانش جز به خود نمی‏اندیشیدند. وقتی مسلمانان دیدند که بطریق تنها ده دینار فدیه خود را پرداخت و با بار گرانی از سیم و زر، پیشاپیش بارکش‏ها و گاری‏های پر از فرش و ظرف‏های گران‏بها، شهر را رها کرد و رفت، شگفت‏زده شدند. اگر کلیسا اندکی بیش‏تر سخاوت به خرج می‏داد، هزاران نفر از مسیحیان آزاد می‏شدند.۲

صلاح‏الدین با وجود این که بر اساس قرارداد عمل می‏کرد، با این حال، به هر بهانه‏ای بسیاری از اسیران صلیبی را بخشید و هزاران نفر را به درخواست برادرش، العادل رها کرد. گاه زنانی که فدیه آنان پرداخت شده بود، به نزد وی رفته و بخشش شوهر و برادرانشان را از او می‏خواستند و او نیز آنان را می‏بخشید.

مهربانی و دلسوزی این مرد درست نقطه مقابل نامردمی‏هایی بود که از نخستین فاتحان صلیب سر زد.۳

گذشت و بخشش مسلمانان بسیار بیش‏تر از مسیحیان بود؛ در حالی که آن‏ها تجاوزگر بودند و باید با آنان برخورد سخت‏گیرانه‏ای می‏کردند و از خون‏ریزی‏های صلیبی‏ها انتقام می‏گرفتند، ولی مسلمانان نه کسی را به آتش افکندند و نه دستور قتل عام دادند.


۱ . تاریخ جنگ‏های صلیبی استیون رانسیمان، ج ۲، ص ۵۴۴.
۲ . همان، ج ۲، ص ۵۴۵.
۳ . همان؛ درباره چگونگی فتح بیت‏المقدس نک: الکامل، ج ۱۰، صص ۳۳ ـ ۳۶؛ النوادر السلطانیه، ص ۱۳۴.

 

 

فصل سوم: مرحله سوم جنگ‏های صلیبی

با آن چه در سوریه روی داد، شکل‏گیری جنگ صلیبی دیگری قابل پیش‏بینی بود. علت دومین تهاجم صلیبی‏ها به فلسطین، پیروزی مسلمانان در جنگ و بازپس‏گیری الرّها (ادسا) بود. اکنون که نه یک شهر، بلکه شهرها و قلعه‏های بسیار و از همه مهم‏تر، بیت المقدس از صلیبی‏ها بازپس گرفته شده بود، آغاز سومین تهاجم گسترده اروپاییان عادی می‏نمود.

 

 

علت‏های آغاز مرحله چهارم جنگ‏های صلیبی

بازپس‏گیری بیت‏المقدس از سوی مسلمانان، برای کلیسا و بیش‏تر غربی‏ها بسیار ناگوار بود. این خبر می‏توانست مسیحیان متعصب و فرصت طلبان اروپایی را علیه مسلمانان برانگیزاند. پیش از آن که این خبر به طور رسمی به مقام‏های اروپایی برسد، از راه‏های گوناگون مانند فراریان از جنگ، به غرب رسیده بود.

ناکامی صلاح الدین در تصرف صور و برخی دیگر از سرزمین‏های صلیبی‏نشین مانند انطاکیه، به جرأت گرفتن صلیبیان مقیم آسیا و امیدواری مسیحیان اروپایی انجامید تا به بازپس‏گیری سرزمین‏های از دست رفته چشم طمع بدوزند. اهالی صور که پس از مدت‏ها ایستادگی و پافشاری، محاصره کنندگان مسلمان را خسته کرده و آنان را به ترک محاصره وادار ساخته بودند، اسقف اعظم شهر را برای یاری خواستن، به نزد پاپ و پادشاهان اروپایی فرستادند. هم‏زمان با آن، بازماندگان فرقه‏های نظامی نیز در نامه‏هایی، خبرهای ناگوار روزگارشان را به هم‏قطاران خود در سراسر اروپا رسانیدند.

از سوی دیگر، نسل جدید پادشاهان و مردمان اروپا که خود ناکامی لشکریانشان را در مرحله دوم جنگ‏های صلیبی از نزدیک ندیده بودند، گمان می‏کردند آنان، این بار نتیجه‏ای دیگر خواهند گرفت و با فتح تمامی آسیا ثروتمند خواهند شد. پاپ برخی را وا داشت تا مردم سراسر اروپا را به جنگ تشویق کنند. موعظه جنگ صلیبی در شمال آلپ، به سر اسقف ژوسیوس صوری و کاردینال هانری آلبانویی، نماینده پاپ و یک راهب سیسترسین واگذار شد که در امور سیاسی مهارت زیادی داشت.

این خبرها نخست به پاپ اوربان سوم رسید، ولی وی پیش از آن که کاری بکند، درگذشت. جانشینش، پاپ گره گور هشتم بود که زمینه‏های جنگ صلیبی سوم را فراهم آورد. وی مسیحیان را به شرکت در جنگ صلیبی تشویق می‏کرد. او دستور داد همه روزه بگیرند و همه با هم دعا بخوانند. برای آن که تمام توان نیروهای مسیحی، در مبارزه با مسلمانان به کار رود، وی جنگ شاهان و حاکمان غربی را با یکدیگر حرام کرد. کاردینال‏ها برای برانگیختن مردم نذر کردند تا وقتی بیت‏المقدس دوباره به دست مسیحیان بیفتد، تنها از صدقه گذران زندگی کنند. آنان تصمیم گرفتند تا آن زمان، دیگر بر اسب سوار نشوند و با پای پیاده و صلیب در دست، کشورهای اروپایی را بپیمایند.

دو ماه از آغاز دوره پاپی گره گور هشتم نگذشته بود که وی در گذشت و کلمان سوم به جای وی نشست. او مانند پاپ‏های پیشین، در زمان جنگ‏های اول و دوم صلیبی، گناهان گذشته و حال و آینده مسیحیان شرکت کننده در جنگ صلیبی را بخشید و واعظان او در شهرهای اروپا می‏گشتند و مردم را علیه مسلمانان می‏شوراندند. آن‏ها نقاشی‏هایی می‏کشیدند و در آن‏ها بی‏حرمتی و اهانت سپاهیان مسلمان را به آرامگاه حضرت عیسی نمایش می‏دادند یا نقاشی‏هایی به مردم نشان می‏دادند که در آن‏ها، پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در حال کتک زدن حضرت مسیح علیه‏السلام بود. آنان با گفتن داستان‏هایی از درد و رنج‏های مسیحیان آسیا، می‏کوشیدند احساسات مسیحیان اروپا را علیه مسلمانان برانگیزانند.۱

این گونه رفتارها نشان می‏دهد که چگونه کلیسا با دروغ‏پردازی و تهمت زدن‏ها، می‏کوشید تا به هدف دنیایی خود برسد. آن‏ها با نمایش چهره‏ای دروغین از اسلام و مسلمانان، در جهت خواسته‏های مادی خود می‏کوشیدند. اربابان کلیسا، مردمان کوچه و بازار را بیش‏تر از آن روی برمی‏انگیختند که آنان مالیات بیش‏تری به کلیسا و حاکمان بپردازند؛ مالیات‏هایی که اکنون به بهانه جنگ برای آیین مسیح، گوناگون و چندین برابر شده بود.

پادشاهان آلمان و فرانسه که شکست و ناکامی گذشتگانشان را در جنگ دوم صلیبی از یاد برده بودند، آرزوی فتح شرق را در سر می‏پروراندند و فرمان پاپ را فرصتی برای عملی کردن این آرزو می‏دانستند. هم‏چنین پادشاهان فرانسه و انگلستان که مدت‏ها بر سر زمین‏های اختلافی، درگیر بودند، شرکت در جنگ‏های صلیبی را فرصتی برای به دست آوردن محبوبیت بیش‏تر نزد دستگاه کلیسا و مردم می‏پنداشتند.

فردریک بارباروس، امپراتور آلمان، در شهر مایانس مجمعی تشکیل داد و بزرگان دینی، نظامی و سیاسی ایتالیا و آلمان را بدان جا فرا خواند. در این مجمع که به خواست اسقف بزرگ شهر صور تشکیل شده بود، خود امپراتور آلمان نیز شرکت داشت. اسقف صور سخنرانی پرهیجانی برای حاضران ایراد کرد و آنان را برای شرکت در یک جنگ صلیبی دیگر برانگیخت. خود امپراتور، صلیب را از دست اسقف صور گرفت و از حاضران خواست که خود را برای جنگ آماده کنند. از سوی دیگر، فیلیپ آگوست، پادشاه فرانسه و ریچارد معروف به ریچارد شیردل، پادشاه انگلستان نیز در نورماندی گرد هم آمدند. آنان زیر پرچم صلیب با یکدیگر صلح کردند و سوگند خوردند که برای رهایی بیت‏المقدس، فداکاری کنند و از هرگونه کوششی دریغ نورزند. در همان جلسه، زمان حرکت مشخص شد و به نظامیان و نیروهای مسلح دستور آماده شدن ابلاغ شد.۲


۱ . صلاح الدین ایوبی، صص ۳۳۳ ـ ۳۳۵؛ تاریخ جنگ‏های صلیبی رانسیمان، ج ۳، صص ۷ ـ ۱۵؛ جنگ‏های صلیبی (هانس ابرهارد مایر)، صص ۱۵۹ ـ ۱۶۲.
۲ . جنگ‏های صلیبی هانس مایر، صص ۱۶۲ ـ ۱۶۳؛ صلاح‏الدین ایوبی، صص ۳۳۶ ـ ۳۴۱.

 

 

آغاز مرحله سوم جنگ‏های صلیبی

آلمان‏ها آغاز کننده این دوره از جنگ‏های صلیبی به قلمرو مسلمانان بودند. فردریک، امپراتور آلمان با یک صد هزار سرباز و صاحب منصب نظامی به سوی شرق رهسپار شد. وی در ۱۱ ماه مه سال ۱۱۸۹ م. (۲۳ ربیع‏الاول ۵۸۵ ه . ق) از راتیسبون به حرکت در آمد. حتی پسران امپراتور هم‏چون فردریک سوابیایی، پدر ۶۵ ساله خویش را همراهی می‏کردند. او از سرزمین‏های یوگسلاو و بلغار گذشت و به قلمرو بیزانس وارد شد. ایزاک آنجلوس، امپراتور وقت قسطنطنیه در برخورد با آلمان‏ها همان کاری را کرد که امپراتوران پیشین بیزانس در دوره‏های اول و دوم لشکرکشی‏های صلیبی‏ها، با آنان انجام داده بودند. او لشکر امپراتور آلمان را توقیف کرد و به ارتش خود دستور داد که از عبور نیروهای صلیبی جلوگیری کنند. هم چنین وی پیکی را نزد صلاح الدین فرستاد و او را از وضعیت سپاه آلمان آگاه ساخت.

وقتی امپراتور آلمان از عملکرد ایزاک آگاه شد، شهرها و آبادی‏های مسیر خود را غارت کرد و از ا ین راه، نیاز سپاهیانش را برآورده ساخت. هنگامی که ایزاک از رفتار سپاهیان آلمان آگاهی یافت، مجبور شد با امپراتور آلمان همکاری کند. وی ۱۵۰ کشتی و قایق در اختیار آلمان‏ها قرار داد تا به سمت آسیا عبور کنند. آنان از داردانل گذشتند و در آسیای صغیر به سمت قونیه حرکت کردند. سپاهیان سلجوقی در نبرد با آلمان‏ها شکست خوردند و در نتیجه، قونیه به تصرف فردریک درآمد. سپس آنان از سمت کوه‏های توروس، به خاک ارمنستان وارد شدند. از آن جا به سوی انطاکیه به راه افتادند و در ساحل رودخانه قره‏سو اردو زدند. فردریک برای شست و شو و نظافت وارد رودخانه شد، ولی در رودخانه غرق شد. با مرگ او، لشکرکشی آلمان‏ها بی‏نتیجه ماند. بخشی از سپاه به آلمان بازگشتند و بخش دیگر به انطاکیه رفتند که بعدها به کمک محاصره شدگان شهر عکا شتافتند.۱ آلمان‏های بسیاری نیز در نتیجه حمله مسلمانان یا بیماری کشته شدند.

سپاهیان آلمان بسیار منظم و آموزش دیده بودند و با توجه به این‏که فردریک در لشکرکشی کنراد در مرحله دوم جنگ‏های صلیبی شرکت داشت و از آن جنگ‏ها، تجربه‏های بسیار آموخته بود، می‏کوشید نتیجه خوبی به دست آورد. با این فرجام نامبارک که گریبان گیر آلمان‏ها شد، صلیبیان سوریه تنها به سپاهیان انگلستان و فرانسه امیدوار شدند که پس از آلمان‏ها به آسیا رهسپار شده بودند.

فیلیپ آگوست، پادشاه فرانسه با سپاهیانش از نژاد ژن و ریچارد شیردل، پادشاه انگلستان نیز با سپاه خود از نژاد مارسی در بندر میسینا در جزیره سیسیل به هم پیوستند، ولی میان پادشاه انگلستان و پادشاه سیسیل برای به دست گرفتن زمین‏هایی از آن منطقه، جنگ در گرفت. پادشاه فرانسه که در برانگیختن این جنگ بی‏تأثیر نبود، با سپاهیانش زودتر از انگلیسی‏ها به سمت آسیا رهسپار شد.

فیلیپ آگوست و سپاهیانش در دوم ربیع‏الاول ۵۸۷ ه . ق (۳۰ مارس ۱۱۹۱ م.) از میسینا به راه افتادند، حال آن که انگلیسی‏ها در سیزدهم ربیع‏الاول همان سال (دهم آوریل) از میسینا به سوی قلمروهای اسلامی حرکت کردند. در این زمان، شهر عکا از سوی گی دولوزینیان که صلاح الدین به تازگی او را آزاد کرده بود، در محاصره قرار داشت. این محاصره که از آخرین روزهای رجب ۵۸۵ ه .ق آغاز شده بود، فشار سختی بر مسلمانان شهر وارد می‏آورد. البته صلاح‏الدین هم با کشتی و قایق به مسلمانان کمک می‏رساند و از سوی دیگر، محاصره کنندگان را در محاصره قرار داده بود. محدود بودن منطقه جنگی سبب شده بود که سپاهیان صلاح الدین نتوانند محاصره را بشکنند؛ زیرا این شهر که مانند جزیره‏ای بود، تنها از یک راه باریک به سوی خشکی داشت. محاصره شهر دو سال به طول کشید. مدافعان پادگان عکا، پشت دیوار شهر می‏جنگیدند و صلیبی‏ها پشت سنگرهای خود، هم با مردم شهر و هم در پشت سرشان با سپاه صلاح الدین می‏جنگیدند.

ورود فرانسوی‏ها به میدان نبرد عکا، کار را بر مسلمانان سخت‏تر کرد، ولی این سختی تا زمان ورود انگلیسی‏ها قابل تحمل بود؛ زیرا موازنه‏ای برابر میان دو طرف درگیری وجود داشت.

گفتنی است فرانسوی‏ها در انتظار ورود انگلیسی‏ها بودند تا جنگ تمام عیار خود را از سر بگیرند. هم‏چنین وجود خندق عمیقی بر گرداگرد شهر، از عبور قلعه کوب‏های فرانسوی جلوگیری می‏کرد. با آمدن فرانسوی‏ها و سپس انگلیسی‏ها محاصره شهر عکا از سمت دریا نیز تکمیل شد. از این رو، محاصره شدگان از هر سو زیر آتش دشمن بودند. صلاح‏الدین دیگر نتوانست از سمت دریا به محاصره شدگان آذوقه و اسلحه برساند. هم‏چنین وی نمی‏توانست کشتی‏های صلیبیان را در ساحل عکا زیر فشار قرار دهد.

صلیبی‏ها بارها کوشیدند تا با فشار همه جانبه شهر را به دست گیرند، ولی هربار که حمله آنان شدت می‏گرفت، صلاح الدین از پشت سر به آن‏ها می‏تاخت و توجه آنان را به سپاه مسلمانان جلب می‏کرد. به این ترتیب، پادگان و ساکنان شهر می‏توانستند برای مدتی آسوده شوند. ورود انگلیسی‏ها به جمع محاصره کنندگان، توان صلیبی‏ها را چندین برابر کرد؛ زیرا ریچارد، جنگاوری دلیر و با تدبیر بود. او توانست ارابه‏های قلعه کوب را از خندق عبور داده و به نزدیکی دیوار شهر برساند. از سوی دیگر، با کشتی‏های خود از سمت دریا به شدت شهر را به زیر آتش گرفت.

روشن است که در چنین شرایطی، مسلمانان نمی‏توانستند کاری بکنند. آن‏ها تنها می‏توانستند زمان محاصره را طولانی‏تر کنند تا شاید دشمن خسته شده و دست از محاصره بردارد یا نیروهای کمکی از دیگر قلمروهای اسلامی برسد؛ ولی چنین نشد، بلکه بر اثر فشار صلیبی‏ها و قحطی روزافزون، محاصره شدگان خسته شدند و توان مقاومت را از دست دادند. از این رو، برای گفت و گو درباره صلح به اردوگاه صلیبی‏ها رفتند.

از سوی صلیبی‏ها، فیلیپ آگوست که فرماندهی کل نیروها را بر عهده داشت، سخن گفت، ولی بی‏نتیجه بود. سرانجام صلیبی‏ها، شخصی به نام کونراد را به شهر فرستادند تا در زمینه شرایط تسخیر شهر، با ساکنان شهر گفت و گو کند. معاهده‏ای امضا شد که بر اساس آن، شهر تسلیم صلیبی‏ها می‏شد و ساکنان آن جا به مدت دو ماه در شهر زندانی می‏شدند تا این که صلاح الدین فدیه آنان را که صد هزار دینار تعیین شده بود، پرداخت کند. بدین ترتیب، در ۱۷ جمادی الاخر ۵۸۷ ه . ق شهر سقوط کرد و دو سال تلاش برای پایداری شهر، بی‏نتیجه ماند.

صلیبی‏ها بر خلاف معاهده‏ای که با ساکنان شهر بسته بودند، با ورود به شهر، مردان را دستگیر و زندانی کردند و پیش از آن که مهلت دوماهه به سر آید، ریچارد و انگلیسی‏ها دوهزار و ششصد تن از اسیران مسلمان را به طرز ناگواری کشتند. این ماجرا یکی دیگر از نمودهای وحشی‏گری صلیبی‏ها بود.۲

اندکی پس از تسخیر شهر عکا به دست صلیبی‏ها، فیلیپ آگوست به فرانسه بازگشت. بازگشت فیلیپ دلیل‏های چندی می‏تواند داشته باشد:

۱ ـ وجود ریچارد شیردل در سپاه صلیبی برای فیلیپ دشوار بود؛ زیرا او به حضور فیلیپ چندان اهمیتی نمی‏داد؛

۲ ـ حضور ریچارد در آسیا برای فیلیپ فرصت خوبی بود تا قلمروهای اروپایی را به آسانی در دست گیرد.

از این رو، وی تنها ده هزار نفر سرباز فرانسوی را در آسیا گذاشت و خود به فرانسه رفت. پس از مدتی ریچارد با صدهزار نیرو، برای فتح دیگر مناطق سوریه و سرانجام بیت المقدس از عکا خارج شد. او در مسیر حرکت خود، به حیفا و آن‏گاه به قیساریه رسید. صلاح‏الدین توان شکست دادن ریچارد را در خود نمی‏دید. با این حال، به آسانی هم تسلیم نمی‏شد و پیوسته با تعقیب لشکر ریچارد، در فرصت‏های مناسب ضربه‏هایی بر سپاه صلیبی وارد می‏کرد. ریچارد پس از یافا، عسقلان را نیز به تصرف خود درآورد.۳ البته تصرف آسان این شهرها، تنها به سبب نیرومندی نظامی صلیبی‏ها نبود، بلکه صلاح الدین پیش از رسیدن صلیبی‏ها، این شهرها را از مردم خالی می‏کرد و اشیای قیمتی آن را بر می‏داشت. وی که در خود توان ایستادگی در همه شهرها را نمی‏دید، با این کار می‏کوشید تمامی نیرویش را برای نگهداری بیت‏المقدس به کار گیرد.


۱ . الکامل، ج ۱۰، ص ۷۰؛ تاریخ جنگ‏های صلیبی رانسیمان، ج ۳، صص ۱۷ ـ ۲۲.
۲ . تاریخ جنگ‏های صلیبی رانسیمان، ج ۳، صص ۴۷ ـ ۴۹؛ الکامل، ج ۱۰، صص ۷۱ ـ ۷۲؛ النوادر السلطانیه، صص ۱۵۴ ـ ۱۵۶ و ۲۳۰ ـ ۲۵۳.
۳ . الکامل، ج ۱۰، صص ۹۸ ـ ۱۰۰؛ النوادر السلطانیه، صص ۲۶۳ ـ ۲۷۵ و ۳۲۳ ـ ۳۳۶.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *