بخش پنجم جنگهای صلیبی

سرانجام مرحله سوم جنگ‏های صلیبی

پیش‏بینی می‏شد که ریچارد ـ فرمانده صلیبی‏ها ـ برای تسخیر بیت المقدس نیز بکوشد، ولی چنین نشد. وی پس از تسخیر آسان عسقلان که پیش‏تر صلاح‏الدین آن را خالی از سکنه و ویران کرده بود، به سوی رَمله، قلعه داروم، بیت‏النوبه و سرانجام قلونیه رفت. این شهر در دو فرسنگی بیت‏المقدس قرار داشت. ریچارد از آن جا به بعد پیشروی به سوی بیت‏المقدس را جایز ندانست. از این رو، شورایی تشکیل شد و بر اساس رأی شورا نخست به سوی قاهره حرکت کردند، ولی در میان راه، ریچارد از رفتن به قاهره منصرف شد و تصمیم گرفت تا بیروت را تصرف کند. صلاح الدین که به قصد ریچارد پی برده بود، برای بازداشتن او، به یافا حمله‏ور شد و آن جا را گرفت. این تدبیر صلاح الدین سبب شد ریچارد به یافا توجه کند، ولی پیش از رسیدن سپاه صلیبی به یافا، صلاح‏الدین شهر را ویران کرد و از آن جا خارج شد؛ زیرا وی تنها می‏خواست زمان بگذرد و نیروی صلیبی‏ها تحلیل برود.۱

آن‏چه در این جا اهمیت دارد، بی‏توجهی صلیبی‏ها به تسخیر بیت‏المقدس است. حرکت صلیبی‏ها از اروپا، به قصد بازپس‏گیری بیت‏المقدس بود، حال آن‏که آنان مدت‏ها در محاصره شهرهای کم اهمیت‏تر کوشیدند و در پایان به بیت‏المقدس توجه کردند. این امر نشان می‏دهد که عامل مذهب در لشکرکشی به آسیا انگیزه اصلی صلیبی‏ها نبوده، بلکه تنها بهانه خوبی برای توجیه لشکرکشی به شرق اسلامی بوده است.

رفتن پادشاه فرانسه به اروپا و رسیدن خبرهایی از لشکرکشی وی به قلمرو پادشاه انگلستان، ریچارد را نگران کرد و او ماندن در آسیا را جایز ندانست. از سوی دیگر، لشکرکشی به بیت‏المقدس که به معنای ماندگاری طولانی مدت در آسیا بود، نمی‏توانست به سادگی عملی شود؛ چون بیت‏المقدس، مهم‏ترین شهر مسلمانان بود و گرفتن آن‏جا پس از هزینه کردن جان‏ها و سرمایه‏های بسیار می‏توانست عملی شود.

ریچارد پس از ورود به آسیا به سردرگمی جدّی دچار شده بود. از یک سو، توان نظامی مسلمانان را در سطح بالایی می‏دید و به پیروزی‏های زودهنگام امیدی نداشت. از سوی دیگر، با دیدن ایستادگی مسلمانان در شهر عکا، دریافته بود که رؤیای تسخیر زودهنگام قلمرو اسلامی، به ویژه بیت‏المقدس باطل است. وی هم‏چنین نسبت به آسیب دیدن منافعش در اروپا نگران بود و ماندن در آسیا را به زیان خود می‏دانست. او که به ناچار رؤیای تسخیر بیت‏المقدس را از سر بیرون کرده بود، تصمیم گرفت تا چند شهر مهم مسلمانان را تصرف کند تا اروپاییان او را به دیده یک فاتح و نه یک شکست خورده بنگرند. از این رو، او که نخست به قصد بیت‏المقدس شرکت کرده بود، پس از مدتی به سمت قاهره برگشت. در میانه راه نیز پشیمان شد و به بیروت لشکر کشید، ولی باز منصرف شد و به یافا بازگشت. سرانجام ماندن در آسیا را گذران وقت دانست و برای این که کاملاً هم دست خالی بر نگردد، تصمیم گرفت با بستن پیمان صلحی، برای خود آبرویی دست و پا کند.

ریچارد پیشنهاد صلح را مطرح کرد و صلاح الدین نیز که از ادامه وضع موجود خسته شده بود، آن را پذیرفت. هر دو سپاه مسلمان و صلیبی، خسارت‏های سنگینی دیده بودند. صلاح‏الدین، برادرش، الملک العادل را مأمور کرد تا درباره پیمان صلح مذاکره کند. ریچارد می‏خواست عسقلان از سوی صلاح‏الدین به عنوان یک شهر صلیبی شناخته شود، ولی صلاح الدین نپذیرفت. سرانجام پیش نویس صلح‏نامه در شعبان ۵۸۸ ه . ق آماده شد که بر اساس آن، یافا و توابع آن (به جز رمله، لد، بجدل بابا)، قیساریه، ارسون، حیفا با توابع آن‏ها و نیز عکا با توابع آن (به جز ناصره و صفوریه) جزو قلمرو صلیبی شناخته شدند. مواد دیگری از این قرارداد به قرار زیر بود:

۱ ـ عسقلان و آن چه صلیبی‏ها در آن ساخته بودند، می‏بایستی ویران شده و به صورت ویرانه، در میانه قلمرو اسلامی و صلیبی باقی بماند؛

۲ ـ شهرها و قلعه‏های اسماعیلیه که در داخل قلمرو صلیبی بود، باید بخشی از قلمرو مسلمانان شناخته شود؛

۳ ـ مسیحیان اجازه داشتند که بدون سلاح به زیارت قدس بیایند و پس از زیارت نیز باید برمی‏گشتند؛

۴ ـ در روز ۲۱ شعبان ۵۸۸ ه . ق مسئولان دو طرف برای اجرای قرارداد صلح، باید سوگند یاد می‏کردند؛

۵ ـ این قرارداد تا سه سال و هشت ماه اعتبار داشت و در این مدت هرگونه جنگی ممنوع می‏شد.

در ۲۱ شعبان، الملک العادل و الافضل و چند تن از امیران عرب به نمایندگی از سوی صلاح الدین و هانری دوشامپانی، جانشین ریچارد و چند تن از سران فرقه‏های مذهبی به نمایندگی صلیبی‏ها برای مراسم سوگند گردهم آمدند. بدین ترتیب، پس از یک دوره صدساله از جنگ‏های صلیبی، صلحی کوتاه مدت برقرار شد.

پس از قرارداد صلح، سپاهیان صلیبی برای زیارت به بیت‏المقدس رفته و سپس به سوی غرب رهسپار شدند. خود ریچارد به زیارت قدس نرفت؛ زیرا وی برای فتح آن آمده بود و اینک خود را ناکام می‏دانست. او و لشکریانش در روز چهارشنبه ۲۹ شعبان ۵۸۸ ه . ق از ساحل عکا و از راه دریا به انگلستان برگشتند.

این جنگ کاملاً بر وفق مراد هیچ یک از دو طرف نبود. مسلمانان نتوانستند مسیحیان را از سلطه بر بعضی شهرها مانند انطاکیه، صور، عکا و… برخی قلعه‏ها باز دارند. صلیبی‏ها نیز نتوانستند قلمرو بیش‏تری نسبت به گذشته به دست آورند و حتی از دست‏یابی دوباره بر بیت‏المقدس نیز ناامید شدند. انتظار می‏رفت که با ا ین قرارداد صلح، دوره‏ای از آرامش به وجود آید، ولی این دوره بسیار کم دوام بود.

هم زمان با پایان این جنگ‏ها و آغاز دوره آرامش، دگرگونی‏هایی در اروپا و آسیا روی داد. صلاح الدین ایوبی پس از این جنگ‏ها درگذشت و ریچارد شیردل که بانی اساسی آغاز مرحله‏سوم جنگ‏های صلیبی بود، گرفتار زندان شد.

صلاح الدین در صبح جمعه ۱۵ صفر ۵۸۹ ه .ق هم چون سال‏های گذشته، به پیشواز قافله حج رفت و پس از چند روز، در صبح دم ۲۷ صفر از دنیا رفت. وی انسانی مؤمن و متعهد بود و پیش از گرفتن تصمیم‏های مهم به نماز و دعا پناه می‏برد. بارها او را دیده بودند که تمام مدت شب را در مسجدالاقصی به عبادت و به تفکر می‏گذرانید. صلاح‏الدین همواره پس از اذان صبح به مسجدالاقصی می‏رفت و به نماز و راز و نیاز می‏ایستاد. وی پیش از ادای نماز صبح، وضو می‏گرفت و مخفیانه صدقه می‏داد. پس از آن، در حال سجده، دعاهایی می‏خواند و نماز صبح اقامه می‏کرد. وی همواره از خدا یاری می‏خواست و به ناتوانی خود در انجام وظیفه اقرار می‏کرد.۲

گفتنی است درباره سجایای اخلاقی این امیر مسلمان در کتاب‏های تاریخی نکته‏های بسیاری نوشته‏اند.


۱ . الکامل، ج ۱۰، صص ۹۸ ـ ۱۰۰.
۲ . صلاح الدین ایوبی، صص ۵۲۵ ـ ۵۲۶.

 

 

فصل چهارم: مرحله چهارم جنگ‏های صلیبی

این مرحله از جنگ‏های صلیبی متفاوت از دوره‏های پیشین روی داد. البته این مرحله از جنگ‏ها نیز نخست با هدف جنگ با مسلمانان آغاز شد، ولی سرانجام بر خلاف انگیزه اصلی سران صلیبی، به جنگ مسیحیان علیه مسیحیان انجامید. با خواندن این فصل به چند نکته زیر دست می‏یابیم.

۱ ـ انگیزه حقیقی مسیحیان از جنگ با مسلمانان؛

۲ ـ جنبه‏های زشت اخلاقی و فکری مسیحیان؛

۳ ـ میزان دل‏بستگی‏های معنوی و دینی صلیبیان و ارتباط دینی آن‏ها با دستگاه پاپ و روحانیت مسیحی؛

۴ ـ طرز تفکر نادرست و واپس‏گرایانه کلیسا و انگیزه‏های عوام فریبانه روحانیان مسیحی.

 

 

زمینه‏های آغاز مرحله چهارم جنگ‏های صلیبی

همان‏گونه که بارها گفته‏ایم، علت اصلی لشکرکشی‏های صلیبیان به قلمرو مسلمانان، نه دین و مذهب، بلکه حرص و طمع افسارگسیخته و روزافزون آن‏ها بود. پاپ و روحانیان مسیحی در به دست آوردن سرمایه‏های دنیایی بیش از دیگران می‏کوشیدند، در حالی که الگوی مردمان فقیر و تهی‏دست به شمار می‏رفتند. دگرگونی‏هایی که پس از جنگ‏های صلیبی در سوریه و قلمروهای اسلامی روی داد، می‏توانست محرّک جدّی در برانگیخته شدن انگیزه‏های طمع‏کارانه اروپاییان باشد. پس از صلاح الدین ایوبی، جانشینانش، قلمرو او را تقسیم کرده و به درگیری با یکدیگر مشغول بودند. تصور این شرایط سبب شده بود که بار دیگر اروپاییان به فکر توسعه‏طلبی در سرزمین‏های اسلامی بیافتند. دگرگونی‏هایی که هم زمان در اروپا روی می‏داد، زمینه بروز انگیزه کافی را برای یک حرکت صلیبی دیگر فراهم می‏آورد.

اینوسان سوم در اوت ۱۱۹۸ م. (شوال ۵۹۴ ه .ق) مقام پاپی را به دست آورد. وی بر این باور بود که مقام پاپی از قدرت‏های دنیایی برتر است و باید پاپ نوعی پادشاه روحانی باشد. وی که شخصی جاه طلب بود، آرزو داشت که در جنگ‏های صلیبی، نقش اساسی داشته باشد و تنها به نقش دعوت کنندگی و تشویق کردن بسنده نکند. از این رو، معتقد بود در جنگ صلیبی چهارم شاهان اروپایی نباید شرکت کنند، بلکه تنها توده‏های مردم به همراه فئودال‏ها و شوالیه‏ها باید شرکت بجویند و به‏طور کامل زیر نظر پاپ اداره شوند.۱

پاپ اینوسان با روحیه جاه طلبانه‏ای که داشت، دستگاه کلیسای ارتدوکسی را در شرق که مرکز آن قسطنطنیه بود، تاب نمی‏آورد.۲ از این رو، وی برای به زیر یوغ کشیدن کلیسای ارتدوکس، راهی جز زور شمشیر نداشت، ولی آشکارا نمی‏توانست علیه کلیسای ارتدوکس دستور جهاد صادر کند. بنابراین، باید به بهانه جنگ‏های صلیبی، سپاهی را بسیج می‏کرد تا در مسیر حرکت به شرق، تکلیف کلیسای ارتدوکس را هم یکسره کند. به احتمال زیاد، پاپ از آن رو خواهان یک جنگ صلیبی دیگر بود که صلیبی‏ها بتوانند مصر را اشغال کنند و سپس آن را با بیت المقدس معاوضه کنند.۳

پاپ در سال ۱۱۹۸ م. (۵۹۵ ه . ق) یعنی شش سال پس از صلح صلاح‏الدین و صلیبیان، نامه‏هایی نزد بزرگان اروپا فرستاد و آن‏ها را برای شرکت در یک جنگ صلیبی بزرگ فرا خواند. گفتنی است پیش از این حرکت، زمینه‏های چنین جنگی نزد بعضی از کنت‏ها و فئودال‏های اروپا فراهم شده بود. فولک و پطروس نمایندگان پاپ در اروپا بودند تا مردم و رجال مسیحی را به شرکت در جنگ صلیبی برانگیزانند. فولک خطیبی زبردست بود و داشتن چهره‏ای زیبا و آراسته بر اثرگذاری هرچه بیش‏تر سخنانش افزوده بود. وی که بر مبنای اخلاقی سخن می‏راند، می‏کوشید فقیران مسیحی را به جنگ صلیبی بکشاند. او در کنار مسیح، پولس رسول ـ مسیحی فروتن، فقیر و رنجور ـ را به عنوان الگوی رفتاری برگزید و به جای عیسای مسیح، بر عیسای مصلوب، برهنه و بی‏دفاع تأکید کرد!۴

فولک به درخواست پاپ، در فرانسه می‏گشت و مردم روستاها را به جهاد تشویق می‏کرد. در آلمان نیز راهب پیری به نام مارتین، مردم را علیه مسلمانان و شرکت در جنگ صلیبی می‏شوراند. سخنان این روحانیان فرصتی به مردمان فقیر اروپا داد تا از فقر خود رهایی یابند. رانسیمان می‏گوید:

انگیزه این سربازان، نه غیرت و صفای مذهبی، بلکه شوق دست‏یابی به سرزمین‏های جدیدی بود که از دسترس سلطان فیلیپ آگوست بیرون بود.۵

در کنار این عوامل، علاقه شخصی تیبالد کنت شامپانی را برای آغاز جنگ‏های صلیبی نباید نادیده گرفت. وی خواهرزاده ریچارد شیردل و برادرزاده فیلیپ آگوست و برادر کنت هانری، حاکم پیشین فلسطین بود.۶ او می‏کوشید تا با تشکیل سپاهی بزرگ، مرحله جدیدی از جنگ‏های صلیبی را آغاز کند. او برای این هدف، حتی روحانیان را به ایجاد سپاهی برای آغاز جنگ‏های صلیبی تشویق می‏کرد. به همین دلیل، شرکت کنندگان در این جنگ صلیبی، تیبالد را به فرماندهی خود برگزیدند.


۱ . جنگ‏های صلیبی هانس مایر، ص ۲۱۹.
۲ . همان، ص ۲۳۱.
۳ . تاریخ جنگ‏های صلیبی، رنه گروسه، ص ۲۹۴.
۴ . جنگ‏های صلیبی هانس مایر، ص ۲۳۱.
۵ . تاریخ جنگ‏های صلیبی رانسیمان، ج ۳، صص ۱۳۴ ـ ۱۳۵.
۶ . همان، ص ۱۳۱.

 

 

حرکت سپاه صلیبی برای آغاز مرحله چهارم جنگ‏های صلیبی

پس از آن که بسیاری از اشراف فرانسه و اربابان مسیحی به جرگه هواداران جنگ‏های صلیبی پیوستند، تیبالد را به فرماندهی خود برگزیدند. آن‏ها گروهی را با هدف بستن قراردادی برای عبور سپاه از یک بندر بازرگانی، به ایتالیا فرستادند. بر اساس قراردادی که با نریکوداندولو، رئیس جمهور ونیز بسته شد، قرار شد که ونیز جابه جایی و تغذیه یک ساله ۴۵۰۰ نجیب زاده، ۹۰۰۰ شوالیه و ۲۰۰۰۰ سرباز پیاده را تدارک ببیند و با وارد کردن ۵۰ کشتی جنگی، نقش برجسته‏ای در جنگ صلیبی داشته باشد. هزینه این کار، ۸۵۰۰۰ مارک نقره تعیین شد که در چهار قسط باید پرداخت می‏شد.

هنگامی که نمایندگان به فرانسه بازگشتند، تیبالد، فرمانده قشون صلیبی، در گذشته بود. از این رو، در تاریخ ژوئن ۱۲۰۱ م. (رمضان ۵۹۷ ه . ق) نشستی از سران در سوآسون تشکیل شد که در آن بارون‏ها، شخصی به نام مارکی بونیفاس مونتفراتی را به فرماندهی خود برگزیدند. بونیفاس در کلیسای ماری از دست فولک مقدس، نماینده پاپ، صلیب گرفت. وی با سپاهش از مسیر کوه‏های آلپ وارد ونیز شد. داندولو، تمام ۸۵۰۰۰ سکه قرارداد شده را یک جا خواست، ولی آن‏ها نتوانستند همه آن را یک جا پرداخت کنند. داندولو پیشنهاد کرد چنان‏چه سپاه صلیبی ونیز را در بازپس‏گیری بندر زارا که پادشاه مجارستان آن را تصرف کرده بود، یاری کنند، ونیز هم به آن‏ها فرصت خواهد داد تا پس از حمله به قلمرو مسلمانان، دِین خود را بپردازند.

این پیشنهاد برای سپاه صلیبی پیش بینی نشده بود؛ زیرا آن‏ها با هدف تسخیر بیت‏المقدس و رهایی آن از دست مسلمانان حرکت کرده بودند. حال با این پیشنهاد آن‏ها می‏بایست با هم کیشان خود بجنگند. پذیرش این پیشنهاد سخت بود، ولی حرص بی پایان برای به دست آوردن ثروت و سرمایه ونیز ناچاری آن‏ها، سبب شد تا این پیشنهاد را بپذیرند. پاپ با آگاهی از این تصمیم صلیبی‏ها، با آن مخالفت کرد، ولی کسی به مخالفت پاپ توجهی نداشت.

نیروهای صلیبی به همراه ارتش ونیز، به سوی زارا حرکت کرد. آن‏ها پس از دو هفته محاصره شهر، وقتی ایستادگی مردمان شهر درهم شکست، آن جا را در ۲۴ نوامبر ۱۲۰۲ م. (۷ ربیع‏الاول ۵۹۹ ه . ق) بازپس گرفتند. صلیبی‏ها دارایی‏های مردمان شهر را غارت و آن را با ونیزی‏ها تقسیم کردند. پاپ نخست این کار صلیبی‏ها را محکوم و فاتحان صلیبی را تکفیر کرد، ولی صلیبی‏ها نماینده‏ای به نزد پاپ فرستادند و او را به بخشش سپاهیان صلیبی راضی کردند. پاپ از آن‏ها خواست که دارایی‏های غارت شده را به صاحبان اصلی‏شان بازگردانند، ولی هیچ‏کس بدان عمل نکرد.

با رسیدن فصل زمستان، صلیبی‏ها تصمیم گرفتند که زمستان را در زارا بمانند و در فصل بهار به سوی جنگ با مسلمانان رهسپار شوند. در هنگام اقامت صلیبی‏ها در زارا، آلکسی چهارم که مدعی تاج و تخت از دست رفته پدرش در قسطنطنیه بود، نزد سران صلیبی آمد و از آن‏ها خواست که حکومت قسطنطنیه را نیز به او باز گردانند. در مقابل، وی وعده داد که دویست هزار مارک به صلیبی‏ها بپردازد و کلیسای ارتدوکس قسطنطنیه را نیز به اطاعت از کلیسای لاتین وادار سازد. هم‏چنین او تعهد کرد که ده هزار نفر را به همراه صلیبی‏ها به جنگ مسلمانان بفرستد. صلیبی‏ها از این پیشنهاد استقبال کردند.

سپاه صلیبی بدون توجه به مخالفت‏های پاپ و برخی فرماندهان صلیبی، به درخواست آلکسی به سمت قسطنطنیه حرکت کرد. ناوگان صلیبی‏ها در ۲۴ ژوئن ۱۲۰۳ م. (۱۲ شوال ۵۹۹ ه . ق) در نزدیکی قسطنطنیه اردو زد. امپراتور الکسی سوم که بر قسطنطنیه حکمرانی می‏کرد، هدف آن‏ها را از این اردوکشی جویا شد. بنیفاس، فرمانده صلیبی‏ها پاسخ داد ما برای بازپس‏گیری حق الکسی چهارم آمده‏ایم. او به امپراتور پیشنهاد کرد که حکومت را به الکسی بسپارد، ولی الکسی سوم نپذیرفت و آماده دفاع شد.

قسطنطنیه برای یک دفاع جدی در برابر سپاه صلیبی آمادگی کافی نداشت. ارتش آن‏جا هنوز از زیر بار خسارت‏های وارده بر حکومت مانوئل کمر راست نکرده بود و همه سربازان آن مزدور بودند. هنگ سربازان فرنگی در چنین موقعیّتی قابل اعتماد نبود. برخی دیگر از سربازان، مانند اسلاوها نیز تا زمانی قابل اعتماد بودند که مزد کافی دریافت می‏کردند. مردم قسطنطنیه نیز چون الکسی سوم را بی‏لیاقت و اشغالگر می‏دانستند، به ماندن او علاقه‏ای نداشتند.

به هر حال، جنگ روی داد. قسطنطنیه به محاصره کامل صلیبی‏ها درآمد. شهر در روزهای نخست جنگ، به سختی ایستادگی می‏کرد، ولی وقتی الکسی سوم احساس کرد که پایداری بی‏فایده است، گریخت. مردم شهر، ایزاک نابینا، امپراتور پیشین (پدر الکسی چهارم) را که در زندان به سر می‏برد، از بند رهانیده و به رهبری خود برگزیدند. سپس به صلیبی‏ها پیام فرستادند که دیگر به ادامه جنگ نیازی نیست؛ چون پدر الکسی چهارم امپراتور شده‏است. صلیبی‏ها ایزاک را وادارکردند که پسرش را به عنوان شریک در حکومت بپذیرد. پس از آن، دروازه‏های قسطنطنیه را به روی سپاهیان صلیبی گشودند. صلیبی‏ها از ایزاک و الکسی خواستند که به و عده‏هایشان عمل کنند، ولی چون الکسی سوم هنگام فرار خزانه حکومتی شهر را خالی کرده و با خود برده بود، امپراتوران جدید مالیات‏های جدیدی بر مردم شهر بست که این امر به نارضایتی مردم از امپراتوران دست‏نشانده انجامید.

رفت و آمد آزادانه سربازان صلیبی در شهر که از نظر مردم قسطنطنیه انسان‏های وحشی و بی‏تمدنی بودند و شهرها و روستاها را چپاول می‏کردند، موجب نارضایتی هرچه بیش‏تر مردم می‏شد. پس از ورود به شهر، سربازان صلیبی به معبد کلیمیان رفته و آن‏را پس از غارت، به آتش کشیدند. آتش به جاهای دیگر شهر هم سرایت کرد، به گونه‏ای که نزدیک بود تمامی شهر در آتش بسوزد. این امر نیز بر نارضایتی بیش‏تر مردم از حاکمان جدید افزود. این عوامل سبب شد که مردم خشمگین قسطنطنیه دست به شورش همگانی بزنند. آن‏ها ایزاک و الکسی را از سلطنت برکنار کردند و داماد الکسی سوم، موروزفلا را که فرد لایقی بود، به امپراتوری برگزیدند. در این هنگام، صلیبی‏ها تصمیم گرفتند که شهر را کاملاً غارت کنند. از این رو، در ۱۲ آوریل ۱۲۰۴ م. کنترل شهر را به دست گرفتند و به مدت سه روز بی‏رحمانه در شهر به قتل و غارت پرداختند. بدین ترتیب، شهر با شکوهی چون قسطنطنیه در آستانه ویرانی قرار گرفت.

ویل دورانت به نقل از ویلاردوئن درباره عظمت این شهر می‏نویسد:

آن هایی که هرگز قسطنطنیه را ندیده بودند، با ورود به شهر شگفت زده می‏شدند؛ زیرا باور نمی‏کردند که در تمام جهان، شهری به باشکوهی و ثروتمندی قسطنطنیه باشد. آن جا شهری با دیوارهای بلند وبرج‏های استوار بود که کاخ‏هایی شاهانه و کلیساهایی پرشکوه داشت. شمار این گونه بناها به قدری زیاد بود که اگر کسی آن‏ها را به چشم نمی‏دید، نمی‏توانست باور کند. طول و عرض این شهر از همه شهرهای دیگر جهان بیش‏تر بود.

مایر در کتابش درباره چگونگی غارت این شهر به وسیله صلیبی‏ها و حتی روحانیان مسیحی می‏نویسد:

آثار هنری منحصر به فردی در شهر وجود داشت که با یورش سربازان وحشی صلیبی نابود شدند. در چپاول شهر، حتی راهبان مسیحی نیز فعالانه شرکت داشتند. مارتین راهب تهدید کرد چنان چه گنجینه آثاری را که بیش از تمام گنجینه‏های یونان، وی را تحت تأثیر قرار داده است، به او ندهند، کشیشی از کلیسای پانتوکراتور را خواهد کشت. ابن راهب با شتاب‏زدگی و آزمندانه گنجینه‏ها و غنیمت‏های بسیاری را به وسیله کشتی به اروپا فرستاد.

فرانسوی‏ها و فلاندری‏ها که نسبت به ونیزی‏ها، تمدن پایین‏تری داشتند، در غارت و ویرانی شهر وحشیانه‏تر عمل می‏کردند. آن‏ها به خانه‏ها می‏ریختند و هر چیز با ارزشی را با خود می‏بردند و آن چه را که نمی‏توانستند ببرند، نابود می‏کردند. رانسیمان می‏گوید:

آنان تنها وقتی از ویرانگری و چپاول دست می‏کشیدند که به نوشیدن شراب و تجاوز به عنف می‏پرداختند. صلیبی‏ها تمام کتاب‏خانه‏ها، دیرها و کلیساها را ویران کردند.

سربازان در کلیسای سن صوفیا، کتاب‏های مقدس و پیکرهای قدسان را زیر پا گذاشته و پرده‏های ابریشمی کلیسا را به پایین کشیدند. آنان آویزهای محراب را که به شمایل قدیسان مصور بود، قطعه قطعه کرده، با خود بردند. سربازان صلیبی از راهبه‏های گوشه نشین در کنج صومعه‏ها، پرده عفت دریدند. در کوچه‏ها و گذرگاه‏های شهر، هرکه را می‏دیدند، می‏کشتند. خانه‏ها را آتش زده و دارایی‏های مردم را می‏ربودند. وقتی زنان اشراف قسطنطنیه احساس خطر کردند، به کلیسای سنت صوفی پناهنده شدند. اسقف‏های کلیسا در حالی که انجیل‏ها را بر روی دست گرفته بودند، در جلو ساختمان کلیسا صف کشیده و با کرنش و زاری امان می‏خواستند، ولی صلیبی‏ها انجیل‏ها را واپس‏زده و به زور وارد کلیسا شدند. آنان تمامی پناهندگان به کلیسا را سر بریدند، اشیای قیمتی را ربودند و کلیسا را به آتش کشیدند. صلیبی‏ها حتی قبرهای امپراتوران و رجال قسطنطنیه را شکافتند و اشیای قیمتی آن‏ها را دزدیدند. شهروندان پیوسته گرفتار شکنجه صلیبی‏ها بودند تا اشیای قیمتی‏شان را به آن‏ها بدهند.

صلیبی‏ها پس از این قتل و غارت، بودئن کنت فلاندر را از سلطنت قسطنطنیه بر کنار و سرزمین‏های اطراف شهر را میان خود قسمت کردند. آنان نزدیک به نیم قرن بر این منطقه حکم راندند، ولی نه آن منطقه برای همیشه فرنگی و صلیبی باقی ماند و نه کلیساهای آن جا پیرو کلیسای لاتین شدند. حتی برخلاف گذشته که اندک اعتمادی به کلیسای لاتین نزد کلیسای شرقی مانده بود، با عملکردهای وحشیانه مسیحیان پاپ در قلمرو مسیحیان ارتدوکس، دیگر اعتماد و اعتباری برای مسیحیان لاتین نزد مسیحیان شرق باقی نماند.۱


۱ . همان، ج ۳، صص ۱۳۲ ـ ۱۵۸؛ جنگ‏های صلیبی هانس ابرهارد مایر، صص ۲۱۹ ـ ۲۲۹؛ تاریخ تمدن، عصر ایمان (بخش دوم)، ویل دورانت، برگردان: ابوالقاسم طاهری، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، صص ۸۰۸ ـ ۸۰۹.

 

 

سرانجام مرحله چهارم جنگ‏های صلیبی

سربازان صلیبی که برای جنگ با مسلمانان آمده بودند، با غارت مسیحیان شهرهای زارا و قسطنطنیه، دیگر آرزویی نداشتند. از این رو، بسیاری از آن‏ها در قسطنطنیه برای خود زمین و خانه تصرف کرده و مقیم شدند.

این رویداد و ناکامی‏های پیشین صلیبی‏ها در جنگ‏های صلیبی این تصور را تقویت کرد که ناکامی جنگ‏جویان صلیبی به دلیل گناه‏کار بودن آن‏ها بوده است. از این رو، برخی معتقد شدند که تنها کسانی می‏توانند بیت‏المقدس را آزاد کنند که از گناه پاک باشند و آن‏ها جز کودکان نیستند. با گسترش یافتن این تصور در اروپا، مدعیانی پیدا شدند که بسیج کودکان اروپایی را برای آزادسازی بیت‏المقدس خواستار شدند.

کودکان اروپا به رهبری کودکی به نام نیکولا به سمت ایتالیا به راه افتادند. وی مدعی شده بود حضرت مسیح علیه‏السلام را در خواب دیده است که به او دستور داده تا کودکان را بسیج کند تا بیت‏المقدس را آزاد سازند. هزاران کودک از خانه‏ها گریخته و به آن‏ها پیوستند. بیش‏تر آن‏ها از فرانسه بودند که از کوه‏های آلپ گذشته و به ژنوا رسیدند. در آن‏جا همه، آنان را مسخره می‏کردند. پاپ نیز آنان را تشویق کرد تا به خانه هایشان بازگردند. بسیاری از کودکان در مسیر حرکت در اثر گرسنگی و بیماری و حمله جانوران درنده از میان رفتند. برخی به وطن خود بازگشتند و برخی دیگر، در شهرهای ایتالیا باقی ماندند. در مرحله‏ای دیگر از جنگ‏های صلیبی، کودکان سوار هفت کشتی شدند تا به آسیا بروند. از میان آن‏ها دو کشتی غرق شد و تمامی سرنشینان آن‏ها جان خود را از دست دادند. پنج کشتی دیگر به مصر و شمال آفریقا رفتند. در آن جا صاحبان کشتی‏ها، کودکان بیچاره را به تاجران برده فروختند.۱

بدین ترتیب، پرونده چهارمین مرحله از جنگ صلیبی نیز بسته شد و جنگ صلیب علیه هلال، به جنگ صلیب با صلیب انجامید. در واقع، چنان چه بارها گفته شد مفاهیم مقدسی چون صلیب، مسیح، دین و بیت‏المقدس و…، جز بهانه‏ای برای برآوردن نیازهای مادی و دنیایی صلیبی‏ها نبوده است. آنان به این بهانه می‏خواستند به رفاه و ثروتی که در شرق بود، دست یابند و فقر و تهی‏دستی خود را جبران کنند. جنگ‏های صلیبی چیزی جز فرصت‏طلبی فئودال‏ها، پادشاهان و روحانیان مسیحی برای سیطره بر منابع ثروت شرق اسلامی نبود. وقتی عملکرد صلیبی‏ها را در چندین مرحله جنگ علیه مسلمانان و حتی گاه علیه مسیحیان بررسی می‏کنیم، بر شگفتی انسان افزوده می‏شود؛ زیرا جنایت‏های وحشیانه آن‏ها علیه هم نژادها و هم کیشان خود، هیچ توجیه عقلانی و انسانی نداشت.

به خوبی روشن است که هدف شرکت کنندگان در جنگ‏های صلیبی، تنها چپاول ثروت‏های دیگران و پاسخ‏گویی به حس توسعه‏طلبی و خواهش‏های شهوانی و نفسانی بوده است؛ زیرا وقتی این نیازها در قسطنطنیه برآورده شد، دیگر لشکرکشی طولانی و درازمدت به شرق صورت نگرفت. ثروتی که آن‏ها در قسطنطنیه به دست آوردند، در شهرهای آسیایی وجود نداشت. هم چنین سرزمین‏های سرسبز و آبادی را که در بالکان به دست آوردند، در قلمرو مسلمانان یافت نمی‏شد. از این رو، دیگر برای لشکرکشی به قلمرو مسلمانان نیازی احساس نکردند.


۱ . جنگ‏های صلیبی مایر، صص ۲۴۲ ـ ۲۴۳؛ تاریخ تمدن، ج ۴، صص ۸۱۱ ـ ۸۱۲.

 

 

 

فصل پنجم: مرحله پنجم جنگ‏های صلیبی

 

 

زمینه‏های آغاز

پیش بینی می‏شد که نتیجه مرحله چهارم جنگ‏های صلیبی، از پیدایش هرگونه جنگ دیگری از سوی پاپ و مسیحیان اروپا جلوگیری کند، ولی چنین نشد؛ چون نتیجه جنگ چهارم، هم برای پاپ و هم برای صلیبی‏های شرکت کننده در جنگ سودمند بود. صلیبی‏ها به هدف اصلی خود؛ یعنی غارت و چپاول ثروت‏های دیگران رسیده بودند و پاپ نیز توانسته بود استقلال کلیسای ارتدوکس را از میان ببرد. بنابراین، فرصت مناسبی برای تجاوز به قلمرو اسلامی در شرق، پیش آمده بود.

پاپ اینوسان سوم که فردی قدرت خواه بود، می‏کوشید تا دنیای یکپارچه مسیحی زیر فرمان خود را برای تصرف شرق اسلامی به سوریه و مصر رهسپار کند. از سوی دیگر، طمع صلیبی‏هایی که در مرحله چهارم جنگ، غنیمت‏های فراوان به دست آورده بودند، فروکش نکرده، بلکه شوق آنان به غارت و چپاول بیش‏تر شده بود. آن‏هایی نیز که در مرحله چهارم به هر علتی شرکت نداشتند، در انتظار جنگ دیگری بودند تا سرمایه‏ای به هم بزنند.

مرحله پنجم جنگ‏های صلیبی با حمله مغول‏ها به قلمروهای اسلامی هم‏زمان است. چنگیزخان مغول در سال ۶۱۶ ه . ق، به مرزهای شرقی ایران لشکرکشی کرد. اگرچه این یورش گسترده مغول‏ها، به زودی نمی‏توانست به سود صلیبی‏ها باشد، ولی می‏توانست مسلمانان را متوجه آن خطر کند و در درازمدت با رسیدن مغول‏ها به مرزهای غربی سرزمین‏های اسلامی، به نفع صلیبی‏ها تمام شود. مغول‏ها و به ویژه خان‏ها و ایلخانان، نسبت به مسیحیان بسیار خوش‏بین‏تر از دیگران بودند. این که آیا صلیبی‏ها در برانگیختن مغول‏ها برای حمله به قلمروهای اسلامی دست داشته‏اند یا نه، روشن نیست، ولی از روابط مثبتی که بعدها میان کشورها و ملت‏های مسیحی با مغول‏ها به وجود آمد، این احتمال قوی‏تر شد.۱

پس از مرگ صلاح الدین ایوبی، قلمرو وی میان پسران و برادرش تقسیم شد. العادل، برادر صلاح الدین، توانسته بود قلمروش را از سوریه به مصر گسترش دهد و بخش‏های پهناوری از قلمرو صلاح الدین را به ارث ببرد. او از سال ۵۹۶ تا ۶۱۵ ه . ق حکومت کرد و در این مدت توانست روابط حساب شده‏ای با سلاجقه و صلیبی‏ها برقرار کند، ولی پس از مرگ وی، امپراتوری ایوبی میان پسرانش تقسیم شد. در پی آن، طمع صلیبی‏های آسیا و اروپا برای تصرف بیت‏المقدس و دیگر سرزمین‏های اسلامی طغیان کرد. از سوی دیگر،کیکاووس عزالدین سلجوقی با استفاده از فرصت، تصمیم گرفت قلمروش را در آناطولی به سمت حلب و بین‏النهرین گسترش دهد. از این رو، برای اتحاد با صلیبی‏ها علاقه نشان داد تا از دو سو به ایوبیان حمله کند.۲

یکی دیگر از عوامل آغاز این مرحله از جنگ‏های صلیبی، مانند گذشته، طمع پاپ و شاهان مسیحی در افزودن مالیات‏های سنگین بر مردم به بهانه به راه انداختن جنگ‏های صلیبی بود. در این راستا، شاهان نیز برای این که در گردآوری مالیات‏های بیش‏تر، بهانه‏ای داشته باشند، در این مرحله از جنگ‏های صلیبی قول همکاری دادند. چنان چه پاپ می‏خواست یک شورش یا یک پادشاه یاغی را سرکوب کند، به سبب مشکلات مالی و نظامی، ناگزیر شعار جنگ‏های صلیبی را سر می‏داد تا به بهانه آن، از مردم مالیات‏های دیگر دریافت کند و هزینه لشکرکشی شخصی خود را فراهم آورد.۳ همان گونه که پیش‏تر نیز گفتیم، پاپ برای این که اقتدار خود را بر کلیسای ارتدوکس اثبات کند، شعار جنگ‏های صلیبی داد و به هدف خود رسید.

در این مدت، دگرگونی‏هایی در شهرهای صلیبی‏نشین آسیا رخ داد. در اورشلیم، ژان برینی که به همسری ملکه ماریا ـ وارث پادشاهی اورشلیم ـ درآمده بود، با مرگ همسرش، پادشاهی اش را رو به زوال می‏دید. وی پس از مرگ ملکه، دختر لئوی دوم ـ پادشاه ارمنستان ـ را به همسری برگزید. چیزی نگذشت که لئو، انطاکیه را نیز بر قلمرو خود افزود. بدین ترتیب، این پدر و داماد که آرزوهایی برای آینده خود داشتند، به وضعیت صلح در سوریه خشنود نبودند و می‏کوشیدند فرنگیان اروپا را به لشکرکشی علیه مسلمانان تشویق کنند.۴

سرانجام مصیبت‏باری که بر سر کودکان مسیحی در مرحله‏ای از جنگ‏های صلیبی پیش آمده بود، در شوراندن مردم برای یک جنگ صلیبی دیگر مؤثر بود. حرکت هزاران نفری کودکان مسیحی، پاپ را مطمئن ساخت که او هنوز به طور جدی در میان مردم محبوب است و هنوز می‏تواند از این ذخیره برای برپایی جنگی دیگر بهره گیرد.

شرایط به وجود آمده در اروپا این امیدواری را در پاپ ایجاد کرده بود که بتواند پادشاهان بزرگ اروپا، مانند شاهان فرانسه و انگلستان را به شرکت در جنگ صلیبی برانگیزد و آن‏ها هم از وی پیروی کنند. جنگ طولانی مدت فرانسه و انگلستان در سال ۶۱۱ ه .ق، به پایان رسیده بود و جنگ مدعیان پادشاهی درآلمان؛ یعنی بین فردریک دوم و ولف اتو چهارم نیز پایان یافته‏بود.۵

در سال ۱۲۱۵ م. (۶۱۲ ه . ق) پاپ مجمعی در قصر ژان دولاتران شهر رم برپا کرد. در این مجمع، همه روحانیان بلندپایه کاتولیک و ارتدوکس به اطاعت از پاپ شرکت داشتند. در این میان، فردریک دوم امپراتور آلمان؛ فیلیپ آگوست پادشاه فرانسه؛ ژان ساتر، پادشاه انگلستان و نیز آندره دوم، پادشاه مجارستان حضور داشتند. پاپ در سخنانی تند و برانگیزانند، از حاضران خواست تا برای رهایی دولت صلیبی و آزادسازی بیت المقدس، جنگ صلیبی دیگری را ترتیب دهند. شورا مزایا و آزادی عمل نیروهای صلیبی و نیز چگونگی فراهم آوردن هزینه سپاه را با شتاب‏زدگی تصویب کرد.۶

پاپ پیش از این مجمع، کسانی را به شهرهای صلیبی آسیا فرستاد تا توده‏های مسیحی را به شرکت در جنگ صلیبی جدید تشویق کند و زمینه را برای لشکرکشی صلیبی‏ها فراهم کند. شاید علت این رفتار سیاسی پاپ این بود که ساکنان شهرهای صلیبی آسیا به دلیل برخورداری از نعمت‏های مادی فراوان، بیش‏تر خواستار امنیت و صلح بودند. از این رو، باید آنان را برای جنگ می‏شوراند.۷

صلیبی‏های آسیا در صلح به سر می‏بردند و به آغاز دوباره جنگ‏های صلیبی علاقه‏ای نداشتند. از این رو، روشن بود که آن چه پاپ در مجمع گفته بود، بی‏مبناودلیل بود و برای برانگیختن عواطف حاضران صورت می‏گرفت.

هم چنین در مجمع لاتران قرار شد که کشیشان شرکت کننده در جنگ صلیبی از برخی تعهدهای خویش معاف شوند. بدین معنی که وقتی به جنگ صلیبی رهسپار شدند، می‏توانستند درآمدهای خود را دریافت دارند. همه اسقف‏ها باید بر اجرای دقیق تعهدهای مربوط به جنگ صلیبی نظارت می‏کردند. آن‏ها در صورت لزوم می‏توانستند دیگران را تکفیر یا حتی بازداشت کنند. هر مردی که به جنگ نمی‏رفت، باید دست کم به مدت سه سال دیگران را تجهیز می‏کرد.

چون راه دریایی تنها راه ممکن برای یک لشکرکشی بزرگ به شرق در نظر گرفته شده بود، به سازندگان کشتی، امتیازهای ویژه‏ای داده شد. خود پاپ پرداخت ۳۰۰۰۰ پوند نقره را برای جنگ صلیبی پذیرفت. برای بازپرداخت این مبلغ، مالیاتی سه ساله در نظر گرفتند که ۲۰۱ آن از درآمد روحانیان و ۱۰۱ آن نیز از درآمد کاردینال‏ها بود. آنانی که کالای مهم به عرب‏های مسلمان می‏فروختند، به تکفیر و مصادره اموال تهدید شدند و قرار شد کسانی که به مسلمانان کمک بکنند، به بردگی درآیند. برای اطمینان از در اختیار داشتن کشتی‏های مورد نیاز، بازرگانی به شرق نزدیک، به مدت ۴ سال، ممنوع شد. تمام صلیبی‏ها از مالیات معاف شدند و تا زمان بازگشت در پرتو عنایت پاپی قرار گرفتند.۸

پس از این شورا، سخن گویان و مبلغان کلیسا در سراسر اروپا به راه افتادند و مردم را برای شرکت در جنگ فرا خواندند. مجتهدان دانشگاه پاریس فتوا دادند که هرکس صلیب بگیرد و آن گاه پیمان شکنی کند، گناه کبیره مرتکب شده است. با این رفتارها، شاهان اروپایی و مردمان فقیر و بینوایان برای شرکت در جنگی دیگر آماده شدند.۹

پیش از شروع جنگ، پاپ اینوسان در ۱۲۱۶ م درگذشت و پاپ انوریوس به جای او نشست. پاپ جدید با شور و علاقه برنامه‏های پاپ پیشین را پی گرفت. وی به ژان، پادشاه عکا، خبر داد که مجاهدان به زودی خواهند رسید. انوریوس به پادشاهان اروپا نامه نوشت، ولی شماری از آنان پاسخ مثبت دادند. رانسیمان درباره پادشاه مجارستان می‏نویسد:

او نیز شور نشان داد، ولی انگیزه‏اش یکسره جهاد نبود. ملکه او از طرف مادر، خواهرزاده هانری، امپراتور لاتین قسطنطنیه بود که فرزندی نداشت و آندره به میراث وی دل‏بسته بود.۱۰


۱ . اشپولر (Spuler) در کتابش می‏نویسد: «پیوسته چهار تن کشیش در محضر وی گیوک، جانشین چنگیز بودند و نیز دستور داده بود که در تربیت کشیشان بکوشند… . مسیحیان از کشورهای اسلامی و حتی روسیه دسته دسته به اردوی قاآن روانه شدند. در مشرق زمین میان پیروان ستم‏دیده این دین، امید ریشه دوانید و مغرب زمین نیز از نو متوجه خاور شد». (تاریخ مغول در ایران، برتولد اشپولر، برگردان: محمود میرآفتاب، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵، ص ۲۰۵.
۲ . جنگ‏های صلیبی هانس مایر، ص ۲۵۱؛ هم چنین درباره عزالدین کیکاوس سلجوقی و جنگ‏ها و مناسبات او نک: اخبار سلاجقه روم، امیر ناصرالدین حسین بن محمد مشهور به ابن بی بی، به اهتمام: محمدجواد مشکور، ص ۹۵.
۳ . جنگ‏های صلیبی هانس مایر، ص ۲۴۸.
۴ . تاریخ جنگ‏های صلیبی استیون رانسیمان، صص ۱۶۲ ـ ۱۶۸.
۵ . جنگ‏های صلیبی هانس مایر، صص ۲۴۵ ـ ۲۴۶.
۶ . تاریخ جنگ‏های صلیبی رانسیمان، ج ۳، ص ۱۷۵؛ الحروب‏الصلیبیه، سالم محمدالحمیده، ج ۴، طباعه و نشر، عراق، ۱۹۹۴ م، ص ۲۰۲.
۷ . تاریخ جنگ‏های صلیبی رنه گروسه، ص ۲۹۹؛ الحروب الصلیبیه، ص ۲۰۲.
۸ . جنگ‏های صلیبی هانس مایر، صص ۲۴۷ ـ ۲۴۸.
۹ . تاریخ جنگ‏های صلیبی، رانسیمان، ج ۳، صص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.
۱۰ . همان، صص ۱۷۶ ـ ۱۷۷.

 

 

چگونگی آغاز پنجمین مرحله جنگ‏های صلیبی

در میان پادشاهان اروپایی، پادشاه مجارستان زودتر از دیگران آماده حرکت به شرق شد. آندره، پادشاه مجارستان، با سپاهیانش در ۱۲۱۷ م. (۶۱۴ ه . ق) به شهر اسپالاتو در دالماثی رسید. در آن‏جا، لئوپلد، دوک اتریش، با سپاهیانش به او پیوست. دوک لئوپلد دوهفته زودتر از آندره به سوی عکا حرکت کرد. او شانزده روز در دریا در حال مسافرت بود، ولی چون آندره کشتی کافی در اختیار نداشت، تنها بخشی از سپاهیانش را با خود برد.۱ آندره و دوک اتریش و پادشاه قبرس که در راه به آن‏ها پیوسته بودند، در عکا که یوحنا کنت برینی پادشاه آن بود، گردهم آمدند.

ورود این همه لشکر به عکا، آن جا را بیش‏تر گرفتار قحطی کرد. از این رو، حاکم عکا دیگران را نیز تشویق کرد که هرچه زودتر برای جنگ علیه مسلمانان حرکت کنند. تصمیم گرفته شد که برای موفقیت بیش‏تر، فرماندهی واحد برگزینند. پادشاه عکا می‏خواست خود فرماندهی کل را به دست گیرد؛ چون بیش‏تر با منطقه آشنا بود، ولی آندره و لئوپلد فرماندهی او را نپذیرفتند. آندره برای این که از فشار قحطی بکاهد، دستور داد سپاهیانش آبادی‏های مسلمانان را غارت کنند. سپاهیان مسیحی به سمت بیسان حرکت کردند. سلطان ملک العادل که از عجله مسیحیان در شروع جنگ، شگفت زده شده بود، نخست به طور کامل به رویارویی پرداخت. وی برای تضعیف روحیه صلیبیان پیاپی عقب‏نشینی می‏کرد و برای آن‏ها محاصره‏های خسته کننده ترتیب می‏داد. وی به پسرش، الملک المعظم، حاکم دمشق فرمان داد تا با سپاهیانش در نابلس اردو بزند و از بیت‏المقدس در برابر تهاجم احتمالی صلیبی‏ها پاسداری کند.

قلعه طور از استحکامات مهم مسلمانان بود که بر بالای تپه‏ای بلند بنا شده بود و از آن به عنوان پادگان استفاده می‏شد. صلیبی‏ها این قلعه را محاصره کردند و بارها کوشیدند آن را بگیرند، ولی با وجود به کارگیری تمامی تجهیزات نظامی مانند منجنیق و… نتوانستند قلعه را تسخیر کنند. سپاه صلیبی به دلیل اختلاف‏های داخلی به ویژه در مورد فرماندهی سپاه و نیز سرخوردگی فرماندهان نظامی و سربازان از ادامه یافتن محاصره و مقاومت مسلمانان، به ناگزیر، محاصره را ترک کرده و به عکا بازگشت.۲

آندره پس از بازگشت به عکا اعلام داشت که به زودی به کشورش باز خواهد گشت. وی گفت به سوگندش وفا کرده و ماندن بیش‏تر در آسیا را جایز نمی‏داند. از این رو، از راه طرابلس و انطاکیه به ارمنستان رفت و از آن جا با گذر از قلمرو سلطان سلجوقی به قسطنطنیه رسید.

لئوپلد، دوک اتریش، مدتی در فلسطین ماند و هم چنان برای جنگ در راه صلیب آماده بود. پس از سپتامبر ۱۲۱۸ م. (رجب ۶۱۵ ه . ق) پیوسته نیروهای کمکی از اروپا برای صلیبیان می‏رسید. در همان سال ناوگان هلندیان به عکا رسید. انتظار می‏رفت که به زودی صلیبی‏های فرانسه نیز از راه برسند. با گردهم آمدن صلیبی‏ها در عکا، پادشاه این شهر تصمیم گرفت به کمک این نیروها به مصر حمله کند. شورای لاتران نیز برای حمله به مصر پیشنهادهایی داده بود. هدف صلیبی‏ها از حمله به مصر، این بود که حاکم ایوبی را وادار کنند تا بیت المقدس را به صلیبی‏ها بسپارد. حمله به مصر باید با تصرف شهر دمیاط آغاز می‏شد؛ زیرا با تصرف این شهر می‏توانستند از راه نیل به قاهره رفته و آن را اشغال کنند. شمار قشون صلیبی با ورود صلیبی‏های فرانسوی و ایتالیایی بازگشته از جنگ با مسلمانان اسپانیا، به هفتاد هزار سوار و چهارصد هزار پیاده رسید. این نیروها در روز سه شنبه، چهارم ربیع‏الاول سال ۶۱۵ ه . ق، در ساحل شهر دمیاط پیاده شده و آن شهر را محاصره کردند.

در این جنگ، پادشاه عکا و لئوپلد، دوک اتریش، فرماندهی سپاه را بر عهده داشتند. آن‏ها منجنیق و ابزار محاصره را در برابر قلعه شهر دمیاط مستقر کردند و کوشیدند شهر را از سمت دریا و خشکی محاصره کنند. مسلمانان که بیش‏تر در انتظار حمله به بیت المقدس و شام بودند، از شنیدن خبر ورود صلیبی‏ها به دمیاط شگفت‏زده شدند. در این زمان، العادل در شام بود و پسرش، الکامل را جانشین خود در مصر قرار داده بود. با شنیدن خبر محاصره دمیاط، الکامل به سوی آن شهر حرکت کرد و در نزدیکی آن‏جا اردو زد، ولی او سرباز و کشتی کافی برای حمله به صلیبی‏ها نداشت. از سوی دیگر، العادل نگران آن بود که اگر به دفاع از دمیاط مشغول شود، صلیبی‏ها از سوی دیگر به بیت‏المقدس یورش برده و آن را اشغال کنند.

العادل، پیش‏تر الملک المعظم را با سپاه بزرگی به نابلس فرستاده بود تا از آن جا بیت‏المقدس را از حمله صلیبی‏ها پاسداری کند. در هنگام محاصره دمیاط از سوی صلیبی‏ها، خبر درگذشت العادل در شام، به پسرش الکامل که به دفاع از شهر مشغول بود، رسید. (هفتم جمادی الاخر ۶۱۵ ه . ق، در عالقین شام) الکامل که جانشین پدر شده بود، به مقاومت در برابر صلیبی‏ها ادامه داد.

صلیبی‏ها که با شنیدن مرگ العادل روحیه گرفته بودند، کوشیدند موانع ورود کشتی‏ها به نیل را از میان بردارند، ولی این کار ساده‏ای نبود؛ زیرا در هر دو سوی ساحل، پادگانی نیرومند از مصریان قرار داشت. روشن بود که اگر کشتی‏های جنگی صلیبی می‏توانستند وارد نیل شوند، فتح قاهره آسان‏تر می‏شد. فرمانده صلیبی‏ها با پشتکار و تلاش فراوان توانست این موانع را پس از سه ماه جنگ و حمله برطرف کند.۳

الکامل کوشید با حمله‏ای غافل‏گیرانه محاصره دمیاط را بشکند، ولی سخت‏کوشی و هوشیاری صلیبی‏ها مانع شد. با این حال، الکامل برای آن که از پیشروی کشتی‏های صلیبی به سوی قاهره جلوگیری کند، به ناوگان خود دستور داد در نیل صف‏آرایی و در برابر کشتی‏های صلیبی مقاومت کنند. هم چنین دستور داد تا در پناه صف‏آرایی کشتی‏های مصری، پلی استوار بر عرض نیل بکشند. این تدبیر دوباره راه را بر پیشروی صلیبی‏ها بست، ولی صلیبی‏ها با حمله شدیدی توانستند این مانع را نیز بردارند و راه را برای فتح قاهره هموار کنند.

در زمستان ۱۲۱۸ م. (۶۱۵ ه . ق) صلیبی‏ها چندین حمله به پایگاه مصری‏ها انجام دادند. در همین سال، پلاگیوس، نماینده پاپ در سپاه صلیبی، فرماندهی را به زور از کنت برینی تحویل گرفت. وی مردی مستبد و کوته بین، ولی بسیار پرانرژی و با روحیه بود. او به کمک صلیبی‏های ایتالیایی و فرانسوی، فرماندهی نیروها را از کنت برینی گرفت. کنت برینی نیز ناچار به اطاعت از نماینده پاپ گردن نهاد.

در این هنگام، شورشی در سپاه مصری‏ها روی داد. سرانجام این شورش به تضعیف هرچه بیش‏تر مسلمانان و تقویت صلیبی‏ها انجامید. الکامل عقب‏نشینی کرد. صلیبی‏ها به اردوی او در ۱۶ ذی‏القعده ۶۱۵ ه . ق (۵ فوریه ۱۲۱۹ م.) یورش برده و آن را غارت کردند. این عقب نشینی سبب گرفتاری بیش از پیش محاصره‏شدگان گردید. پیدایش قحطی و کمبود آذوقه در شهر و نبود امکان فرستادن کمک و آذوقه به اهالی شهر، بر مشکلات مردم افزوده بود. ورود المعظم برای کمک به برادرش، الکامل، شورشیان را فراری داد و برخی سران شورش، دستگیر و مجازات شدند.

الکامل که اوضاع را خطرناک می‏دید، به فرمانده صلیبی‏ها پیشنهاد صلح داد. بر اساس این پیشنهاد، در صورتی که صلیبی‏ها محاصره را رها کرده و برمی‏گشتند، او بیت المقدس را تحویل صلیبی‏ها می‏داد. نماینده پاپ این پیشنهاد را نپذیرفت و برای تصرف شهر پافشاری کرد و بارها تلاش‏های الکامل را برای شکستن محاصره خنثی کرد.

در ربیع‏الاول ۶۱۶ ه . ق، لئوپلد، دوک اتریش، برخلاف خواست پلاگیوس، نبرد را رها کرد و به وطن خود بازگشت. الکامل بار دیگر پیشنهاد صلح را تکرار کرد و این بار حاضر شد افزون بر بیت‏المقدس، حتی صلیب راستین را که در دست مسلمانان بود، به صلیبی‏ها بازگرداند. علت اصلی این پیشنهاد صلح، اوضاع بسیار بد اهالی شهر بود. قیمت‏ها بسیار بالا رفته و مردم به شدت گرفتار بودند. این بار نیز نماینده پاپ بر خلاف میل دیگر فرماندهان، این صلح را نپذیرفت.۴ علت اصلی خودداری نماینده پاپ از پذیرش صلح، امید او برای پیشرفت‏های آینده صلیبی‏ها بود. در این زمان، پیش‏گویی‏هایی در میان صلیبی‏ها رواج داشت که سپاهیان صلیبی در آینده تمام مصر را تا آسوان در نوبه تصرف خواهند کرد. سپس تمامی شام را گرفته و با تصرف جزیره‏العرب، مکه را ویران خواهند کرد و بدین گونه کاملاً اسلام را ریشه‏کن خواهند ساخت. بر اساس این پیش‏گویی‏ها، پس از این پیروزی‏ها، جهاد پایان می‏یافت و ظهور مسیح فرا می‏رسید و جهان مادی پایان می‏پذیرفت. شخص پلاگیوس به این پیش‏گویی‏ها باور داشت و آن را تقویت می‏کرد. رسیدن خبر یورش چنگیز خان به قلمرو اسلامی این پیش‏گویی‏ها را تقویت کرد؛ زیرا در این پیش‏گویی‏ها باید داوودشاه از شرق بر مسلمانان بتازد و مرکز خلافت اسلامی را متلاشی کرده و خود را به مسیحیان فرنگ برساند. آن‏ها داوود شاه را در چهره چنگیزخان مغول می‏دیدند.۵

مدافعان شهر بر اثر قحطی و بیماری، توان خود را از دست داده بودند و بخش‏هایی از دیوار شهر بدون مدافع مانده بود. پلاگیوس با شنیدن این موقعیت، در پنجم نوامبر ۱۲۱۹ م. (۲۴ شعبان ۶۱۶ ه . ق) از دو سو به شهر حمله کرد، ولی مقاومتی ندید. بیماری و قحطی در تمام شهر بیداد می‏کرد. اهالی شهر حتی امکان و توان دفن کشته‏ها را نداشتند. صلیبی‏ها پس از اشغال شهر، یک شبانه روز به قتل‏عام دست زدند و دست آخر سیصد تن از سرشناسان شهر را به عنوان گروگان اسیر کردند. آنان کودکان خردسال را غسل تعمید داده و به تربیت روحانیان مسیحی سپردند تا برای خدمت در کلیسا آماده شوند. هم‏چنین دیگر مردمان را اسیر کرده و به عنوان برده فروختند و سربازان صلیبی تمامی اموال و دارایی‏های شهر را به غارت بردند.۶

الکامل با استفاده از فرصت، نیروهایش را تقویت کرد و توانست راه ارتباطی صلیبی‏های مستقر در دمیاط را با بندرهای فرنگی قطع کند. نماینده پاپ برای عملی کردن پیش‏گویی‏ها تصمیم گرفت به قاهره لشکرکشی کند. پیش از آن که سپاه صلیبی، به قاهره حرکت کند، به دو دسته کلی طرفداران کنت برینی، پادشاه اورشلیم و هواداران نماینده پاپ تقسیم شده بود. از مدتی پیش نماینده پاپ، فرماندهی کل نیروها را از کنت برینی گرفته بود. پس از اشغال شهر، هرکدام از دو طرف خواستار مالکیت شهر بودند. کنت برینی شهر را بخشی از قلمرو خود، یعنی پادشاهی اورشلیم و نماینده پاپ نیز شهر را از آن کلیسا می‏دانست. هرچند سرانجام پلاگیوس، نماینده پاپ، کوتاه آمده و حاکمیت شهر را به کنت برینی داد، ولی این دو در هر مسأله‏ای با یکدیگر اختلاف نظر داشتند. رانسیمان می‏گوید:

این اختلاف نظرها تا بدان جا رسید که با فرا رسیدن زمستان، ناسازگاری‏ها، کم کم تار و پود لشکر صلیبی را از هم گسیخت.۷

به دلیل وعده‏هایی که پاپ در مورد آمدن نیروهای کمکی فردریک، امپراتور آلمان، به صلیبیان مستقر در دمیاط داده بود، آن‏ها مدتی را به انتظار به سر بردند، ولی برخلاف قول پاپ، از کمک‏های فردریک خبری نشد. پاپ انوریوس باز هم به رفتن فردریک به آسیا امیدوار بود، ولی انتظار بیهوده بود؛ چون به گفته رانسیمان، انگیزه او آن‏قدر که حس جاه‏طلبی بود، تعصب دینداری نبود.۸

الکامل پیش‏بینی می‏کرد که صلیبی‏ها پس از فتح دمیاط به سمت قاهره حرکت خواهند کرد. از این رو، برای جلوگیری از حرکت صلیبی‏ها تدبیری اندیشید. وی برادرش، المعظم را به شام فرستاد تا با حمله به عکا، توجه صلیبی‏های دمیاط را به سوی خود جلب کند. خود او نیز نیروی دریایی خود را تقویت کرد و با دریافت کمک‏های نظامی از دیگر مناطق، برای یک رویارویی بزرگ با صلیبی‏ها آماده شد.

سپاهیان صلیبی در ۱۷ ژوئن ۱۲۲۱ م. (۲۵ جمادی الاولی ۶۱۸ ه .ق) از راه رودخانه نیل به سمت قاهره رهسپار شدند. این سپاه در مسیر حرکت خود به یک جزیره رسید. در شمال این جزیره، دریاچه منزله و در غرب آن، شاخه خاوری رود نیل و در جنوب آن کانال نیل قرار داشت که بحرالصغیر نامیده می‏شد. در محل انشعاب نیل و بحرالصغیر، شهر منصوره واقع بود.

سپاهیان برادران الکامل از مناطق مختلف به یاری برادر شتافتند. ناوگان جنگی مصر نیز که تقویت شده بود، یک دست شده و سپاه صلیبی را به طور کامل در محاصره قرار دادند. صلیبی‏ها که به امید پیروزی آنی آمده بودند، برای ادامه جنگ، آذوقه کافی نیاورده بودند. از این رو، آن‏ها حتی نمی‏توانستند یک ماه هم ایستادگی کنند. به دستور الکامل، آب نیل به سوی سپاهیان صلیبی برگردانده شد. صلیبی‏ها چند روزی را در زمین‏های باتلاقی عقب نشینی کردند، ولی با بالاآمدن آب، راه بازگشت به طور کامل بسته شد و آن‏ها به ناچار باید تسلیم می‏شدند.

پلاگیوس، نماینده پاپ که اوضاع را خطرناک دید، از الکامل تقاضای صلح کرد. الکامل به شرط آن که صلیبی‏ها از مصر خارج شده و به وطن خود بازگردند، صلح را پذیرفت و قرار شد صلح به مدت هشت سال محترم شمرده شود. با توجه به این شرایط، صلیبی‏ها راه گریزی نداشتند؛ چون الکامل می‏توانست سپاهیان صلیبی را نابود کند، بدون آن که خود تلفاتی داشته باشد. یکی از نویسندگان، علت این تصمیم الکامل را بیم او از لشکرکشی انتقام‏جویانه فردریک و دیگر مسیحیان اروپا می‏داند،۹ ولی این نمی‏تواند دلیل قانع کننده‏ای باشد؛ زیرا پیش بینی لشکرکشی صلیبی‏ها برای ایوبیان که بارها و بارها مورد هجوم صلیبی‏های اروپا و آسیا قرار گرفته بودند، بدیهی بود. آن چه موجب این تصمیم الکامل شد، روحیه مسالمت جویانه اسلامی و شرقی الکامل بود. همان گونه که بارها این روحیه را در رفتار العادل و پیش‏تر در عملکرد صلاح الدین ایوبی دیده بودیم.


۱ . همان، ص ۱۷۸.
۲ . الحروب الصلیبیه، ج ۴، صص ۲۰۵ ـ ۲۰۶؛ الکامل، ج ۷، صص ۵۴۵ ـ ۵۴۷.
۳ . الحروب الصلیبیه، ج ۴، صص ۲۰۸ ـ ۲۱۴؛ الکامل، ج ۷، ص ۵۴۵ ـ ۵۵۰.
۴ . الحروب الصلیبیه، ج ۴، صص ۲۱۵ ـ ۲۱۸؛ الکامل، ج ۷، ص ۵۴۵.
۵ . جنگ‏های صلیبی هانس مایر، صص ۲۵۶ ـ ۲۵۷.
۶ . تاریخ جنگ‏های صلیبی رانسیمان، ج ۳، ص ۱۹۵؛ الکامل، ج ۷، ص ۵۵۰.
۷ . تاریخ جنگ‏های صلیبی رانسیمان، ج ۳، ص ۱۹۶.
۸ . همان، ص ۱۹۷.
۹ . تاریخ جنگ‏های صلیبی رنه گروسه، ص ۳۰۷؛ الکامل، ج ۷، صص ۵۵۰ ـ ۵۵۳.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *