بخش دوم دورههای جنگهای صلیبی
فصل اول: مرحله نخست جنگهای صلیبی
گفتهاند که نخستین مرحله جنگهای صلیبی از ماجرای پطرس ـ راهب مسیحی ـ آغاز شد. هنگامی که او برای زیارت قبر مسیح به بیت المقدس رفته بود، حضرت مسیح را در خواب میبیند که به وی مأموریت میدهد تا مسیحیان اروپا را به باز پسگیری آرامگاه مسیح از دست مشرکان تشویق کند. پطرس راهب نیز در شهرهای اروپای غربی به راه افتاد و مردم را برای حمله به قلمرو مسلمانان، به ویژه بیت المقدس تشویق کرد.
پاپ اربان که تصمیم گرفته بود فرمان جهاد علیه مسلمانان را صادر کند، در ۱۵ آگوست ۱۰۹۵ م. در کلرمون برای ۲۵۰ اسقف و ۱۴ بطریق و ۴۰۰ راهب و هزاران نجیبزاده سخنرانی کرد۱ و گفت:
ای یاران مسیح! آن سرزمین مقدس که از برکت وجود مخلص (عیسی مسیح) تبرک یافته؛ آن دخمهای که از آن نجاتدهنده ما است؛ آن کوهستانی که عیسی به سبب نجات ما در آن به سر برد و سختی کشید؛ آن مزاری که در آن دفن گردید، اینک در تصرف دشمن است و میراث مشرکان شده است. آن کلیساهای مقدس، آن اماکن فروزانی که جهان را تابناک کرده بودند، اکنون در مغاک تاریکی فرورفتهاند و از نظرها ناپدید شدهاند. به طوری که در سراسر آن سرزمین پهناور، حتی یک وجب خاکی که در آن برای خدا عبادت شود، باقی نمانده است. همان بیتالمقدسی که مایه افتخار ما بود، اینک به دست مسلمانان افتاده و به غیر از آثار دینی مسلمانان، چیز دیگری در آن نمانده است.
انسیس (انطاکیه) و نیسه (نیقیه) به تصرف مسلمانان درآمده و ترکها تا نزدیکی هالیطوس، بلکه تا پشت دروازه قسطنطنیه رسیدهاند و نزدیک است که تمام کشورهای اروپایی را تسخیر کنند.
آنگاه رو به سوی نمایندگان پادشاهان کرد و گفت:
آیا سزاوار است که با دیدن چنین اوضاعی، باز شور و هیجان دوستداران پاکدل عیسی را فرو نشانیده و آب خاموشی بر احساسات آتشین آنان بریزید؟
سپس خطاب به مردم فرانسه گفت:
ای دلاوران فرانسه! ای بندگان گرامی خدا! چشم امید کلیساهای مسیح تنها به سوی شما است. من تقوا و میزان دین مداری شما را خوب سنجیدهام. به همین جهت، نشیب و فراز کوه آلب را پیموده و به نزد شما رو آوردهام تا سخنان خدا را تنها به شما ابلاغ کنم.
پس از آن به شرح دلاوریهای سواران فرانسه پرداخت و درباره آن چنان داد سخن سر داد که شنوندگان تحت تأثیر قرار گرفتند و یک صدا فریاد برآوردند:
خشنودی خدا در همین بود. خشنودی خدا در همین بود.
همین که پاپ شدت هیجان مردم را دید، فریاد زد:
ای دلاوران عزیز! آن شمشیری را که تاکنون بر سینه یکدیگر فرو میبردید و در برابر اهانتی کوچک، با برادران دینی میجنگیدید، اکنون باید به سینه دشمن فرو برید. شما که به خاطر اهانتی ناچیز، به روی عزیزترین دوستان خود شمشیر میکشید، چگونه این همه اهانتها را که از سوی دشمنان (مسلمانان) بر آرامگاه مسیح وارد میشود، تاب میآورید. امروز هنگام آن شده است که به جبران آن اهانتها برخیزید و با دشمنان حق بجنگید و در راه خدا جهاد کنید.
این جهادی که امروز باید رهسپار آن شوید، تنها برای فتح بیت المقدس نیست، بلکه باید تمامی اقلیم پردرآمد آسیا و سرمایههای بیشمار آن را به دست آورید. باید به سوی بیتالمقدس بروید و تمام آن سرزمینها را از دست غاصبان گرفته و خود وارث آنها شوید. سرزمینهای بیت المقدس و شام، همان گونه که تورات میگوید، سرزمین شیر و انگبین است.
ای دلاوران! با این شمشیری که به جهاد مقدس میروید، خزاین آسمانها از آن خود خواهید کرد. اگر در این جنگ پیروز شدید، تمام کشورهای مشرق زمین از آن شما میشود و اگر کشته شدید، به شرافتی بس بزرگ رسیدهاید؛ یعنی در جایی شهید شدهاید که عیسی در آن شربت شهادت نوشیده است.
سرانجام سخنرانی پاپ با این جملهها به پایان رسید:
از خویشتن بگذر
صلیب برگیر
در پی من بیا.۲
با شنیدن این سخنان و فرمان پاپ که فردای آن روز صادر شد، تهیدستان به گشایشی که در انتظار آن بودند، رسیدند. پاپ در فرمان خود به شرکت کنندگان در جنگ علیه مسلمانان، بخشش گناهان گذشته و آینده شان را وعده داد و آنها را از پرداخت مالیات و صدقههای دینی معاف کرد. همچنین امنیت و آسایش داراییها و خانوادههای آنان را بر عهده گرفت.
مردمانی که تا این زمان، پیوسته زیر ستم اربابان و فئودالها بودند، فرصت پیش آمده را نه تنها برای رهایی خود از ستم، بلکه برای بهدست آوردن دارایی و شخصیت مغتنم شمردند. افراد آزادی که نتوانسته بودند برای خود پایگاه مالی و اجتماعی بیابند، این سخنان را گشایشی برای خود دانستند. اراذل و اوباش و راهزنان و نظامیان و شوالیهها از این سخنان استقبال کردند تا در جنگ با مسلمانان، به ثروت و بزرگی برسند.
پیش از آن که این هجومها به شکل منظم درآید، گروههای تهیدست و بیتجربه رهسپار جنگ با مسلمانان شدند. سپاه مسیحیان بیچیز، در دستههای نامنظم و گاه بیسلاح به سوی رودخانه دن به راه افتادند. حتی دهقانان موقعیت جغرافیایی اورشلیم را نمیدانستند و هنگامی که به رودخانه دن رسیدند، در آستانه دروازه هر شهری میپرسیدند: «این جا اورشلیم نیست؟» بیشتر آنان به دلیل گرسنگی، خستگی، بیماری و جنگ با گروههای دیگر مسیحی در راه از پای درآمدند. بلغارها و مجارها که از هجوم آنها بیمناک بودند به صلیبیها حملهور شدند و بسیاری از آنان را کشتند.
سرانجام شماری از صلیبیها به قسطنطنیه رسیدند.۳ امپراتور قسطنطنیه از آنها خواست به وفاداری و اطاعت از او سوگند یاد کنند. آنها تعهد کردند که همه سرزمینهای بیزانس را از مسلمانان بازپس گیرند و به دولت بیزانس بسپارند. امپراتور بیزانس نیز متعهد شد که به صلیبیها در عملی شدن هدفهایشان کمکهای شایانی کند و خود نیز در جنگهای صلیبی شرکت داشته باشد.۴
۱ . الحروب الصلیبیه فی المشرق والمغرب، محمد العروسی المطوی، بیروت، دارالمغرب، ۱۹۸۲ م، ص ۴۸.
۲ . جنگهای صلیبی، محمد رشاد، ج ۱ و ۲، نشر اندیشه، ۱۳۷۳، ص ۷۳؛ تاریخ قرون وسطی، پروفسور کاسینسکی، برگردان: صادق انصاری و محمدباقر مؤمنی، نشر اندیشه، ۱۳۵۳، ص ۸۴.
۳ . تاریخ قرون وسطی، ص ۸۶ .
۴ . حضاره العرب، گوستاو لوبون، برگردان به عربی: عادل زعیر، چ ۳، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه، ۱۳۶۴، ه .ق ۱۹۴۵ م، ص ۳۱۹.
فتح نیقیه (نیکیا)
وقتی صلیبیها در سال ۴۹۰ ه . ق وارد آسیای صغیر شدند، نخست به راحتی کنترل شهر نیقیه را به دست گرفتند؛ زیرا حاکم آن منطقه قلج ارسلان ـ امیر سلجوقی ـ به سبب درگیری با دیگر امیران مسلمان، در شهر حضور نداشت. البته وقتی قلج ارسلان خبر محاصره شهر را شنید، رهسپار آن جا شد، ولی نتوانست کاری از پیش ببرد و به ناچار شهر را به دست دشمن سپرد.۱
این پیروزی، صلیبیها را که به پیروزی در بر ابر مسلمانان امید زیادی نداشتند، بیش از پیش امیدوار کرد. وقتی خبر این پیروزی به اروپا رسید، جنگجویان صلیبی بیشتری به سوی آسیای صغیر و دیگر سرزمینهای اسلامی گسیل شدند. شوالیهها و فئودالها یکی پس از دیگری به سوی قلمروهای اسلامی رهسپار میشدند و به دلیل انبوهی لشکریان صلیبی، تلاش مسلمانان برای دفع حمله آنها بینتیجه ماند؛ زیرا:
۱ ـ کمکهای روزافزون و بیشمار نظامی و مالی به صلیبیها میرسید.
۲ ـ ارامنه مسیحی که در قلمروهای اسلامی پراکنده بودند، به هرشکلی صلیبیها را یاری میدادند. برای نمونه، آنان اطلاعات نظامی مربوط به توان مسلمانان و جغرافیای منطقه را به صلیبیها میدادند و حتی کمکهای مالی فراوانی به آنها میکردند.۲
۱ . النجوم الزاهره فی ملوک مصر و قاهره، جمال الدین ابوالمحاسن یوسف بن تغری بردی الاتابکی، وزاره الثقافه و الارشاد القومی، قاهره، ج ۵، ص ۱۴۶.
۲ . الحرکه الصلیبیه، سعید عاشور، چ ۳، ۱۹۷۲، کتابخانه انگلیسی ـ مصری قاهره، ج ۱، صص ۱۶۱ ـ ۱۶۳.
تصرف انطاکیه
حاکم انطاکیه، یاقی سیان نام داشت که از سوی آلپ رضوان سلجوقی ـ حاکم حلب ـ بر آن جا حکم میراند. این شهر یکی از مهمترین شهرهای قلمرو اسلامی بود. صلیبیها نخست از محاصره کامل شهر ناامید بودند؛ زیرا شهر بسیار گسترده بود. بنابراین، نخست بخش شمال غربی شهر را به دست گرفتند. به سبب اختلافی که یاقی سیان با فرمانروای خود ـ آلپ رضوان؛ سلطان حلب ـ داشت، نمیتوانست به رسیدن کمک از سوی او امید داشته باشد. اهالی دمشق کوشیدند که به محاصره شدگان کمک رسانند، ولی در جنگ با صلیبیها شکست خوردند. همچنین اهالی حلب به یاری اهالی انطاکیه شتافتند، ولی آنان نیز از صلیبیها شکست خوردند.
پس از مدتها جنگ، صلیبیهای ناتوان، خسته و وازده، به قحطی دچار شدند. فرمانده صلیبیها برای آن که به سپاه خود روحیه بدهد و روحیه مسلمانان را ضعیف کند، فرمان داد تا برای تغذیه سپاه خود، از گوشت اسیران مسلمان، کباب درست کنند.۱ گفتنی است کمبود آذوقه با سرمای شدید زمستان همراه شده بود. ترکان مسلمان نیز اطراف انطاکیه را از آذوقه خالی کرده بودند و حتی علوفهای برای چهارپایان صلیبیها باقی نمانده بود.
پس از ژانویه ۱۰۹۸ م. (صفر ۴۹۱ ه . ق) کم کم صلیبیها دست به فرار زدند، ولی فراریان دستگیر و بازگردانده شدند. با این حال، آنان توانستند محاصره را تکمیل کنند. کیتوبوغا موصلی (فوت: ۴۹۵ ه .ق؛ ۱۱۰۲ م.) با سپاهیان انبوهی برای رهایی انطاکیه حرکت کرد. از این رو، صلیبیها کوشیدند پیش از رسیدن او به انطاکیه، شهر را فتح کنند. بوهمون ـ فرمانده صلیبیها ـ کوشید تا از راه ارتباط با برخی بزرگان داخل شهر به هدف خود برسد.۲
بیخردی حاکمان شهر و وحشت مردم از صلیبیها سبب شد او به هدف خود برسد. یاقی سیان ـ حاکم شهر ـ نتوانسته بود شهر را استحکام بخشد و انبارهای آذوقه را پر کند. مردم شهر هم از شنیدن وحشیگریهای صلیبیها، وحشتزده شده بودند. گروهی از اهالی شهر که از ستم و بدرفتاری فرمانروای شهر خسته بودند، به طور پنهانی توطئه کردند و در تسلیم کردن شهر به صلیبیها هم داستان شدند. آنان به صلیبیها خبر دادند که در کنار شهر برجی قرار دارد که میتوانند با استفاده از آن به شهر حمله کنند. در نتیجه، صلیبیها شهر را در دست گرفتند.۳
شخصی از اهالی انطاکیه به نام فیروز که ارمنی تازه مسلمانی بود و از ترکان مسلمان توهین دیده بود، تصمیم گرفت صلیبیها را به داخل شهر راه دهد. بوهمون به طور پنهانی با فیروز نقشه کشیدند و برای جلب توجه محاصره شدگان، مانوری نمایشی ـ نظامی در کنار رودخانه اجرا شد. سپس شب هنگام افراد سپاه از راه برج مهم شهر بالا رفتند و دیگر برجها را گرفتند. بامدادان، شهر پس از نه ماه محاصره، به تصرف کامل صلیبیها درآمد.۴
صلیبیها وارد شهر شدند و تنها ارامنه تازه مسلمان از مرگ در امان ماندند؛ چون آنها صلیبیها را به داخل شهر راه داده و از آنها استقبال کرده بودند. مدافعان قلعه و حصار همزمان با سقوط شهر، فرار کردند و دیگران به کهن دژ (ارک) رفتند و در آن جا به مقاومت خود ادامه دادند. حاکم شهر در حال فرار کشته شد و بخشی از شهر به آتش کشیده شد. آنهایی را که زنده مانده بودند، به بالای حصارها و برجهای شهر راندند تا از شهر در برابر سپاهیان مسلمان که شهر در محاصره آنان بود، دفاع کنند.
قوام الدین کیتوبوغا از غلامان ترکمان که در دستگاه سلجوقیان رشد یافته و به امارت موصل رسیده بود، قصد داشت انطاکیه را نجات دهد، ولی وقتی به شهر رسید که شهر به دست صلیبیها افتاده بود. وی شهر را محاصره کرد. شهر که کاملاً از آذوقه تهی شده بود، به قحطی دچار شد. بوهمون بارها کوشید تا مسلمانان را شکست دهد، ولی نتوانست. سرانجام تصمیم گرفت با کیتوبوغا مذاکره کند. کیتوبوغا که غرق در باده غرور بود، پیشنهاد بوهمون را نپذیرفت.
اختلافات داخلی صلیبیها به سود مسلمانان تمام میشد که ناگاه کشیشی به مردم گفت حضرت مسیح در خواب بر او ظاهر شده و نشانی نیزهای را که بر بدن او فرو رفته، داده و گفته است: چنانچه این نیزه را همراه داشته باشند و به مسلمانان حمله برند، پیروز خواهند شد. این خبر برای صلیبیهای ناامید، نویدبخش بود. از این رو، آنان نقطهای را که مسیح وعده داده بود، کندند و با کشف نیزه، روحیه صلیبیها تقویت شد. آنان از دروازه شهر، به سپاه مسلمانان حملهور شدند. به واسطه بیتدبیری با گذشتن فرمانده سپاه مسلمانان که شهر را در محاصره داشتند. آنگاه مدافعان پیروز شدند و به تعقیب مسلمانان پرداختند و قتل عام گستردهای را به راه انداختند.۵
پس از این پیروزی، صلیبیها به سوی معره ـ از شهرهای سوریه ـ پیشروی کردند و آنجا را به اشغال خود درآوردند. صلیبیها با سنگدلی و بیرحمی تمام، صدهزار نفر از اهالی آن شهر را از دم تیغ گذراندند.۶
هرگاه شهری به تصرف در میآمد، فرماندهان صلیبی با یکدیگر برای دراختیار گرفتن آن درگیر میشدند. همه اینها به خوبی گواه آن است که صلیبیها و به ویژه فرماندهانشان که از طبقه نجیبان بودند، برای خشنودی مسیح نمیجنگیدند، بلکه برای سود دنیایی خود میکوشیدند. هرچه صاحب منصبان دینی کوشیدند تا از درگیریهای آنان جلوگیری کنند، نتوانستند. حتی نجیبان مسیحی به سوگندی که با امپراتور بیزانس داشتند، وفا نکردند. آنها متعهد شده بودند که در مقابل کمکهای امپراتور، هرگاه شهری از مسلمانان را که پیشتر از آنِ بیزانس بود، تصرف کردند، به امپراتور تحویل دهند، ولی برخلاف عهد خویش، انطاکیه و معره را به بیزانس ندادند و اختیار این دو شهر را خود در اختیار گرفتند.
ابوالمحاسن، نویسنده النجوم الزاهره بر این باور است که این امر یک تبانی میان روحانیان مسیحی و نجیبان بود که فرماندهی را در اختیار داشتند.۷
۱ . تاریخ جنگهای صلیبی، صص ۳۰ ـ ۳۳.
۲ . جنگهای صلیبی، ص ۶۶.
۳ . النجوم الزاهره، ص ۱۴۶؛ تاریخ جنگهای صلیبی، احمد بن علی الحریری، برگردان: عبدالله، طاهری، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹، ص ۶۵.
۴ . تاریخ جنگهای صلیبی، ص ۳۶.
۵ . جنگهای صلیبی، صص ۱۱۲ ـ ۱۱۴؛ تاریخ جنگهای صلیبی، رنهگروسه، صص ۳۷ و ۳۸؛ تاریخ جنگهای صلیبی، (حریری)، ص ۶۷.
۶ . تاریخ جنگهای صلیبی، حریری، ص ۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار صادرللطباعه و النشر، بیروت، ۱۹۶۶ م، ج ۱۰، ص ۲۷۸.
۷ . النجوم الزاهره، ج ۵، ص ۱۴۸.
پیشروی صلیبیها به طرف بیت المقدس
در نتیجه اختلافهای داخلی مسلمانان و پشتیبانی نکردن از یکدیگر، بسیاری از امیران شهرهای اسلامی که در مسیر پیشروی صلیبیها قرار داشتند، مجبور شدند قراردادهایی با صلیبیها ببندند که بر اساس آن میبایست به جنگجویان صلیبی کمک میکردند.
صلیبیها پس از پانزده ماه از معره به سوی بیت المقدس حرکت کردند. در این زمان، امیران عربتبار شهرهای کوچک که در مسیر پیشروی صلیبیها در سواحل مدیترانه بودند، بهتنهایی، توان ایستادگی در برابر صلیبیها را نداشتند. آنها در شهرهایی مانند حمص، طرابلس و شیزر با صلیبیها کنار آمدند. برای مثال، حاکم شیزر متعهد شد که با صلیبیها درگیر نشود، غذا و راهنما برای صلیبیها فراهم کند و دیگر نیازمندیهایشان را برآورده سازد.۱
شاید یکی از علتهای همکاری خاندانهای عرب با صلیبیها، رقابت دیرین آنها با ترکان سلجوقی بود، ولی ناتوانی نظامی آنها در مقابل صلیبیها را نیز نباید نادیده گرفت. نکته دیگر این که این خاندانها که خاستگاه بومی و عربی داشتند، در رقابت شدید با یکدیگر به سر میبردند و همکاری نظامی آنها دور از انتظار بود. به هر حال، در نداشتن شناخت کافی آنها از اوضاع و شرایط جنگ و روحیه صلیبیها تردیدی نیست؛ زیرا چنان چه از اندک شناختی در این زمینه برخوردار بودند، پیش بینی اینکه از لحاظ سود شخصی نیز منافع آنها دیر یا زود مورد تهدید صلیبیها قرار خواهد گرفت، کار مشکلی نبود. حال آن که اگر اندکی هم به آینده جهان ا سلام میاندیشیدند و دغدغه آن را داشتند، هرگز با صلیبیها کنار نمیآمدند و منافع دیگر مسلمانان را به خطر نمیانداختند.
صلیبیها در مسیر خود با حاکم مصیاف قرارداد بستند (۴۹۲ ه . ق ـ ۱۰۹۹ م.) و همان سال دژ اکراد را به زور گشودند و با فرستادگان حاکم حمص صلح کردند. همچنین با حاکم طرابلس به شرط پرداخت پول به صلیبیها و فرمان برداری از آنها کنار آمدند. سپس شهر عرقه را تصرف کردند، ولی پس از چهار ماه تلاش بینتیجه، ناگزیر آن را رها کردند. آن گاه بندر طرطوس را گرفتند و به شهر جبله حملهور شدند، ولی قاضی جبله با آنها کنار آمد و پرداخت پول، اسب و جزیه را به آنها پذیرفت. آنها در همین سال، شهرهای بیروت، صور و صیدا و عکا را گرفتند. صلیبیها پس از اشغال رمله رهسپار بیتالمقدس شدند. گروهی از آنان بیتاللحم را گرفتند و مسیحیان آنجا با دیدن صلیبیهای فرنگی از آنان استقبال کردند.۲
صلیبیها در سال ۴۹۲ ه . ق (۱۰۹۹ م.) بیتالمقدس را محاصره کردند. مسلمانان چاههای آب اطراف شهر را پر یا مسموم کرده بودند. محاصره نزدیک به یک ماه طول کشید، ولی سرانجام صلیبیها به کمک برجهای بلند چوبی که ساخته بودند، وارد شهر شدند. آنان با ورود به شهر، دیوانهوار به هرگونه جنایتی دست زدند. هر مرد و زن و کودکی را که یافتند، کشتند. بسیاری از یهودیان شهر را که به کنیسه بزرگ پناهنده شده بودند، قتل عام کردند. آنان کنیسه را آتش زده و بر سر پناهندگان فرو ریختند و آنهایی را که برای رهایی از شعلههای آتش، بیرون میگریختند، با شمشیر کشتند. آنان هم چنین مسلمانانی را که به مسجد قبه الصخره پناهنده شده بودند، قتل عام کردند. گفتهاند این قتل عام و جنایت تنها در شب فتح شهر روی داد و روز هنگام جسدهای دوازده هزار تن در کوچهها و پرستشگاهها بر زمین افتاده بود. در روزهای بعد، شمار کشتگان به هفتاد هزار تن رسید. در این کشتار وحشیانه، عالمان، عابدان و زاهدان بسیاری کشته شدند.
صلیبیها زنان بسیاری از مسلمانان را به اسیری گرفتند و هر کاری که توانستند کردند. کودکان را مثله کرده و گوشت کباب کرده آنها را خوردند. نوشتهاند آنان شکم مردهها را پاره میکردند به امید آن که شاید در شکمشان چیزی قیمتی بیابند. پیران و بیماران و ناتوانان را میکشتند و زنان و دختران و کودکان و جوانان را اسیر کرده، به عنوان برده برای فروش به بازار شهرهای دیگر میفرستادند. آنان بسیاری از مسلمانان را زنده زنده در آتش سوزاندند و تنها در مسجد عمر، ده هزار نفر از مسلمانان را قتل عام کردند.۳
با مطالعه این همه جنایت، این پرسش به ذهن میآید که چه چیزی سبب شد مسلمانان به اندازهای گرفتار رخوت و سستی شوند که نتوانند از مال و جان و ناموس خود دفاع کنند. حتی با در نظر نگرفتن قوانین شرع مقدس اسلام مانند جهاد نیز این همه سستی و اهمال، پذیرفتنی نیست؛ چون آزادگی و شرافت انسانی با چنین اموری موافق نیست. شاید مسلمانان در آن دوره طولانی برخوداری از آرامش نسبی، تمامی شایستگیهای جنگی خود را از دست داده بودند. شاید آنان برای دفاع، انگیزه کافی نداشتند و مرعوب وحشیگریهای صلیبیها شده بودند. شاید هم گرفتار اندیشه تاریخی جبرگرایی و تقدیرگرایی شده و تلاش خود را برای دفاع، بیهوده میپنداشتند. به همین دلیل، باید درباره این مسأله بررسیهای جدّی صورت پذیرد.
در این جنگها، رهبران دینی و فرمانروایان دنیایی مسلمانان مقصرند؛ زیرا در گذشته سهم فرمانروایان در پیشرفت یا پسرفت کشورها بسیار بوده است. فراموشی مسؤولیتها، ناتوانی نظامی و گرفتاری روزافزون آنها در رقابتهای نژادی و خانوادگی، آلودگی شدید به فساد اخلاقی، خوشگذرانی، ستمهای بیاندازه بر مردم در بیگاری کشیدن و گرفتن مالیاتهای سنگین، از عوامل فروپاشی قدرت آنان بوده است.
صلیبیها پس از فتح بیتالمقدس، قصد تصرف دیگر بخشهای فلسطین را داشتند که ترس از لشکرکشی فاطمیان مصر تا اندازهای توسعهطلبی آنها را محدود کرد. تا این که پس از چندی، در نبرد عسقلان، صلیبیها توانستند فاطمیان را شکست سختی بدهند و به این ترتیب، راه کشورگشایی خود را هموار کنند. داستان این شکست بدین قرار بود که پس از تصرف بیتالمقدس به دست صلیبیها، گروهی از فاطمیان در میانه راه یافا و رمله به دست صلیبیها اسیر شدند و فاش کردند که سپاه بزرگ مصر به فرماندهی افضل در راه عسقلان است. تنکرد یکی از فاتحان صلیبی از گودفری در بیتالمقدس کمک خواست و در جنگی که میان فاطمیان و صلیبیها در ۴۹۲ ه . ق درگرفت، افضل شکست خورد و عسقلان فرمان بردار صلیبیها شد. با این حال، ده هزار نفر از اهالی عسقلان قتلعام شدند.۴
به این ترتیب، آخرین مناطق فاطمی در شامات از دستشان خارج شد و به دست صلیبیها افتاد. تنها وزیر فاطمی که لطمههایی کوچک، ولی پیاپی بر صلیبیها وارد میآورد، طلائع بن رزیک بود که او نیز سرانجام به این نتیجه رسید که مصر بدون کمک مسلمانان دیگر مناطق نمیتواند با صلیبیها بجنگد. از این رو، از نورالدین زنگی کمک خواست، ولی این فرمانروای سنی اتابکی به علت تعصب دینیاش، اتحاد با فرمانروای شیعی (فاطمی) را به مصلحت ندانست. نتیجه این شد که دیگر فاطمیان با صلیبیها در نیفتادند و کوشیدند وضع موجود را حفظ کنند.
۱ . الحرکه الصلیبیه، ج ۱، صص ۲۲۰ ـ ۲۲۱.
۲ . همان، صص ۳۴۴ ـ ۳۷۸.
۳ . حضاره العرب، صص ۳۲۴ ـ ۳۲۷؛ الکامل، ج ۱۰، صص ۲۸۳ ـ ۲۸۴؛ تاریخ مختصر الدول، ابن العبری، بیروت، ۱۹۵۸ م، ص ۱۹۷.
۴ . التعامل الحنفا باخبار الائمه الفاطمیین الخلفاء، محمد حلمی محمد احمد، قاهره المجلس الاعلی للشؤون الاسلامیه، ۱۳۷۸ ـ ۱۳۹۳، ج ۳، ص ۲۰۹؛ ذیل تاریخ دمشق، ابن قلانسی، سهیل زکّار، دمشق، دارحسّان، ۱۹۸۳م ، ص ۴۹۷.