جنگهای صلاح الدین ایوبی با صلیبیها و فتح بیت المقدس
بودوئن چهارم ـ پادشاه صلیبیها ـ در سال ۵۷۹ ه . ق (۱۱۸۳ م) درگذشت. پس از مرگ او بر سر جانشینیاش میان ریموند ـ حاکم طرابلس ـ و گوی ـ شوهر جدید بیوه بودوئن چهارم ـ که بر بیتالمقدس حکم میراند، درگیریهایی روی داد. ریموند کوشید که با نزدیک شدن به صلاحالدین، حریف را شکست دهد. صلاحالدین نیز از این نزدیکی استقبال کرد؛ زیرا به این ترتیب، اختلاف میان صلیبیها تشدید میشد. این درگیریها بیش از پیش صلیبیها را ناتوان و ضعیف کرد.۱
صلاحالدین در سال ۵۸۳ ه . ق، با سپاهیان زیادی به کرک و سپس به شوبک رهسپار شد تا در آن جا دیگر سپاهیانش به او بپیوندند. پسر صلاح الدین، الملکالافضل، در ناحیه طبریه با صلیبیها درگیر شد و خسارتهای سنگینی به آنان وارد کرد. از سوی دیگر، صلاحالدین نیز به منطقه طبریه رسید. وی به شهر طبریه حمله کرد و آن را گرفت. صلیبیها نمیخواستند به راحتی از کنار این شکست بگذرند. بنابراین، گوی، سران صلیبی را به بیتالمقدس فرا خواند و از آنان تشکیل یک لشکر متحد علیه صلاحالدین را درخواست کرد.
سپاه صلیبی که از سپاهیان برخی حاکمان آن مناطق از جمله ریموند و خود گوی تشکیل میشد، به سوی طبریه رهسپار شد. صلاحالدین که فرماندهای کارکشته بود، اصول نظامی پیچیدهای را در جنگ در نظر گرفت. از این رو، در نبردی که میان دو لشکر روی داد، ریموند با سپاهش از میدان مبارزه گریخت و گوی نیز به همراه سپاهش به تپه حطین پناه برد، ولی صلیبیها نخست به محاصره درآمدند و سرانجام به ناگزیر تسلیم شدند. مسلمانان، اسیران را با خود به عقب بردند. گوی ـ پادشاه صلیبی ـ و رانود ـ حاکم قلعه کرک ـ نیز در میان اسیران بودند. خود صلاح الدین سر رانود را از تن جدا کرد؛ زیرا پیشتر به صلاح الدین خبر داده بودند که وی به پیغمبر اسلام توهین کرده است. زن ریموند نیز در میان اسیران بود، ولی صلاحالدین او را با احترام فراوان به طرابلس ـ مرکز حکومت شوهرش ـ فرستاد. دیگر اسیران نیز در نابلس زندانی شدند.۲
یک زایر مسیحی که برای زیارت بیتالمقدس به آن جا رفته و از روی اتفاق در این جنگ نیز شرکت کرده است، میگوید: لشکر صلیبی اردوگاه صفوریه را در صبح روز سوم ژوئیه ترک کرد. امیر طرابلس با سواران خود، پیشاپیش لشکر حرکت میکرد. در سمت راست و چپ لشکر چندین گروه به فرماندهی بارونها و امیران سرزمین مقدس حرکت میکردند و گروهی از برگزیدگان سپاه، صلیب راستین را در میانه لشکر میبردند. پادشاه اورشلیم که نجیبان جنگجو و برادران دینی وابسته به فرقههای صومعه داران و خسته خانه داران به گرداگردش بودند، فرماندهی عقبه لشکر را بر عهده داشت. مسیحیان که به سمت طبریه در حرکت بودند، به دهکدهای در سه مایلی شهر رسیدند. در آنجا مسلمانان را آماده نبرد دیدند، در حالی که خودشان از تشنگی و گرمی هوا در سختی بودند؛ چون برای رسیدن به کنار دریاچه جلیله، باید از گردنههای تنگ و باریک و از جاهای پرسنگ و صخره میگذشتند. گیدولوزینیان ـ پادشاه اورشلیم ـ قصد داشت خود را به کنارههای دریاچه جلیله برساند که به ناگاه ترکان [مسلمانان ]بر عقبه لشکر ریختند. این حمله چنان شدید بود که صومعه داران و خسته خانه داران تارومار شدند. آنگاه شاه که دیگر توانی نداشت، فرمان داد تا در همان جا خیمه بزنند؛ در حالی که فریاد میزد: «دریغا و دردا که همه چیز تمام شد! ما فردا خواهیم مرد و پادشاهیمان از دست خواهد رفت!»
ترکان به دور آنان حلقه زدند و تیغ زارهای دشت را آتش زدند. مسیحیان تمام شب از شعلههای آتش و دود و تیرها و نیزهها در امان نبودند و از گرسنگی و تشنگی رنج میبردند. فردا صبح، سپاهیان صلیبی آماده شدند تا از گردنهها و از بلندیهای پرسنگلاخ گذشته و خود را به دریاچه جلیله برسانند؛ چون در آن جا میتوانستند نیرو بگیرند و شمشیرهایشان را به کار اندازند. سپاهیان امیر طرابلس به سمت تپهای پیش رفتند که ترکان پیشتر آن جا را اشغال کرده بودند. با نزدیک شدن مسلمانان، پیادگان مسیحی خود را به قله تپه رساندند و سواران را تنها گذاشتند. وقتی پادشاه و اسقفها و سران لشکر، پیادگان را دیدند که دور میشوند، به آنان دستور بازگشت دادند تا از صلیب راستین دفاع کنند، ولی پیادگان نپذیرفتند؛ چون از فرط تشنگی، نیروی جنگیدن برای آنان نمانده بود.
افراد وابسته به گروههای صومعهداران و خسته خانه داران، دلیرانه میجنگیدند، بیآن که نبردشان نتیجهای داشته باشد. هر لحظه بر شمار کشتگان افزوده میشد. وقتی از زیادی لشکر مسلمانان به ستوه آمدند، پادشاه را به یاری خواستند. وقتی پادشاه دید که لشکر پیاده نظامش نمیخواهند برگردند و در برابر تیراندازان ترک بیدفاع مانده است، دستور داد تا دوباره خیمهها را برافرازند تا بدان وسیله از هجوم بیامان مسلمانان در امان بماند. وقتی امیر طرابلس پراکندگی صلیبیها و هجوم بیامان وحشیان بربر و نیز تنهایی خود را دید، از میان لشکر ترکان راهی برای خود گشود و با سواران جلودارش از آن مهلکه گریخت. از هر سو، مسلمانان خود را رسانده و مسیحیان را قتل عام میکردند.
اسقف عکا که صلیب منجی بزرگ را حمل میکرد، زخم مهلکی برداشت و صلیب مقدس را به دست اسقف لیدا سپرد، ولی مدتی نگذشت که مسلمانان همه را کشتند یا اسیر کردند. کشیش نابلس و آنانی که جان سالم به در برده بودند، از روی نعش کشتگان گذشتند و گریختند. سپس لشکریان ترک به سمت صلیب مقدس و پادشاه اورشلیم شتافتند.۳
این داستان که با تعصّبهای مذهبی گزارش کننده مسیحی درآمیخته است، گویای روحیه صلیبیها در جنگ با مسلمانان است. فرماندهی حساب شده صلاح الدین، توانست پیروزی بزرگی را نصیب مسلمانان کند. این پیروزی همان گونه که برای مسیحیان تلخ بود، برای مسلمانان نویدبخش بود. نویسندگان مسیحی هرگاه از شکستهای صلیبیها در این جنگها سخن میگویند، سخنانشان را با توهین به مسلمانان بیان میکنند، غافل از این که جنایتهای صلیبیها در قلمروهای تصرف شده اسلامی، قابل تصور و بیان نیست. برای نمونه، در این جنگ، صلیب مقدس مسیحیان به دست مسلمانان افتاد. صلیبیان که از آن به عنوان عاملی نیروبخش بهره میگرفتند، حال ناکارآمدی آن را به چشم میدیدند. این پیروزی مسلمانان و شکست مسیحیان، هوشمندان مسیحی را به حقیقت رهنمون شد و آنان را از خواب غفلت بیدار کرد.
صلاح الدین پس از این پیروزی به عکا رفت. مردمان عکا که از قدرت مسلمانان به هراس افتاده بودند، تسلیم صلاح الدین شدند. صلاح الدین آنان را در ماندن یا رفتن در کمال امنیت، آزاد گذاشت. سپس شهر را به پسرش الافضل سپرد و خود به همراه سرداران دیگرش برای فتح دیگر مناطق فلسطین رهسپار شد. شهرهای قیساریه، حیفا، صفوریه، معلیا، شقیف، فوله، یافا، سبطیه، نابلس، صرفند و صیدا یکی پس از دیگری با جنگ یا صلح تسلیم مسلمانان شدند. صلاح الدین شهر بیروت را نیز در سال ۵۸۴ ه . ق تصرف کرد. این شهر پس از بیت المقدس مهمترین پایگاه نظامی و تجاری صلیبیها بود و فتح آن میتوانست نویدبخش فتح بیتالمقدس باشد. سپس مسلمانان قلعه جبیل و پس از آن شهر مهم عسقلان را تصرف کردند. صلاحالدین اهالی شهر را در رفتن یا ماندن آزاد گذاشت. در ادامه، شهرهای رمله، داروم، غزه، مشهدابراهیم، بیت اللحم، بیت جبرئیل و نطرون نیز به تصرف مسلمانان درآمد. چیزی نگذشت که با فتح بیت المقدس، مهمترین هدف مسلمانان نیز عملی شد و این سرزمین مقدس از لوث وجود صلیبیان پاک گردید.۴
در این زمان، پادشاه بیت المقدس در دست صلاحالدین اسیر بود؛ چون وی در نبرد حطین شکست خورده و اسیر شده بود و به جای او بالیان دوم بر شهر حکم میراند. مسیحیان چندان روحیهای برای ایستادگی و جنگ نداشتند؛ زیرا خبرهای پیاپی از پیروزیهای مسلمانان، آنها را از شرکت در هرگونه جنگی باز میداشت. از سوی دیگر، مهاجرانی که از شهرهای فتح شده به دست مسلمانان، به آن جا کوچ کرده بودند، روحیه ساکنان بیتالمقدس را تضعیف کرده و سبب کمبود نیازمندیهای زندگی در آن جا شده بودند. بالیان امید زیادی برای پیروزی نداشت. با این حال ساکنان شهر را مسلح کرد و منجنیقها را به کار گرفت. صلاحالدین به بالیان دوم پیغام فرستاد که:
من نمیخواهم در حریم این مکان مقدس خونریزی کنم و ساحت پاک آن را با خون آلوده سازم. پس بهتر است که شما خود را بدون جنگ تسلیم کنید و در عوض هر مبلغی پول یا هر مقداری زمین که بخواهید، میتوانید برای خود بردارید، یا به هرجا که خواستید بروید.
بالیان پیغام فرستاد:
ما نمیتوانیم شهری را به شما تسلیم کنیم که خدایمان، عیسی مسیح در آن وفات یافته است و نمیتوانیم آن را به شما بفروشیم.
صلاح الدین به صلیبیهای شهر پیغام داد که:
روزی خواهد آمد که به این خیرهسریهایتان لعنت فرستید و با التماس رحم و بخشایش مرا بخواهید، ولی دیگر آن هنگام دیر شده است. من تا چند روز دیگر وارد اورشلیم میشوم و آن وقت دیگر نخواهم توانست جلو فاتحان مسلمان را بگیرم و نگذارم به جان مسیحیان بیفتند و همان بلایی را به سر آنها بیاورند که شما مسیحیان در سال ۴۹۲ ه .ق وقتی وارد بیتالمقدس شدید، بر سر مسلمانان آوردید. به یاد بیاورید که سر هفتاد هزار مسلمان را در مسجد الاقصی از بدن جدا کردید.۵
حمله نخستین مسلمانان در ۱۵ رجب ۵۸۳ ه .ق از سمت شمال غربی و میانه دروازه دمشق و برج داوود روی داد، ولی بینتیجه بود. سپس جنگ تن به تن آغاز شد. در این جنگ، صلیبیها عقب نشستند. جنگ نزدیک به یک هفته ادامه داشت. صلیبیها که ناتوانی خود را دیدند، از صلاحالدین تقاضای صلح کردند، ولی صلاح الدین نپذیرفت و گفت:
من قدس را به شمشیر خواهم گرفت؛ همان گونه که شما یازده سال پیش چنین کردید.۶
مسلمانان حفرههایی در پی دیوار شهر کندند و سپس نقبهای به درون شهر ایجاد شد. خود بالیان به همراه گروهی از رجال و بزرگان شهر به اردوگاه صلاحالدین رفت و از او خواست که صلح را بپذیرد. بالیان گفت که اگر صلح را نپذیری، پنج هزار زندانی مسلمان را که داخل شهر هستند، خواهد کشت و شهر را نابود میسازد و اماکن مقدس اسلامی و مسیحی را میسوزاند. صلاح الدین با شنیدن این تهدیدها، صلح را با شرایطی پذیرفت.۷
بر اساس قرارداد، محاصره شدگان باید شهر را تسلیم سپاه صلاح الدین کنند و در عوض اگر بخواهند از اسیری رهایی یابند، باید به ازای هر مرد؛ ده دینار؛ هر زن، پنج دینار و هر کودک، دو دینار فدیه بپردازند. بدین ترتیب، شهر بیتالمقدس در صبح جمعه ۲۷ رجب ۵۸۳ ه . ق (۲ اکتبر ۱۱۸۷ م.) پس از یک قرن اشغال شهر از سوی صلیبیها، به دست مسلمانان افتاد.۸
۱ . السلوک المعرفه دول الملوک، محمد عبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۹۹۷، ج ۱، صص ۱۸۵ ـ ۱۸۷.
۲ . الکامل، ج ۱۰، صص ۲۳ ـ ۲۶؛ النوادر السلطانیه و المحاسن الیوسفیه، صص ۱۲۶ ـ ۱۲۸ و صص ۱۰۷ ـ ۱۰۹.
۳ . صلاح الدین ایوبی، اکبر شاندور، برگردان: محمد قاضی، انتشارات زرین، ۱۳۷۵، صص ۲۵۶ ـ ۲۵۹.
۴ . النوادر السلطانیه، صص ۱۳۱ ـ ۱۳۳؛ الکامل، ج ۱۰، صص ۲۸ ـ ۳۳.
۵ . صلاح الدین ایوبی، ص ۲۹۱؛ المفصل فی تاریخ القدس، عارف العارف، بیتالمقدس، دارالاندلس، ۱۳۰۸ ه .ق، ص ۱۷۲.
۶ . خطط الشام، محمد کرد علی، المکتبه النوری، ۱۴۰۳ ه .ق، ج ۲، ص ۵۶.
۷ . صلاح الدین ایوبی، ص ۲۹۷.
۸ . الکامل فی التاریخ، پژوهشگر: علی شیری، ج ۵، صص ۲۳۷ و ۲۵۵.
عبرتهای جنگ
فتح بیتالمقدس درسهای ارزشمندی میتواند داشته باشد. استیون رانسیمان از نویسندگان غربی که درباره جنگهای صلیبی تا حدودی منصفانه به نگارش پرداخته است، مینویسد:
مردان پیروز [مسلمانان] افرادی شریف و جوانمرد بودند. درست در همان جایی که هشتاد و هشت سال پیش، فرنگیها از دریای خون گذشتند، حتی یک خانه به یغما نرفت و به یک جاندار آسیب نرسید. امیر صلاحالدین، سربازان، خیابانها و دروازهها را زیر نظر گرفت و از هر گونه دستاندازی احتمالی به جان و مال مردم جلوگیری کرد.۱ حال آن که مسیحیان هنگام فتح بیت المقدس، بسیاری از مردم شهر را کشتند و خونهای بسیاری جاری ساختند. هم چنین از چگونگی جنگیدن و کشت و کشتار مسیحیان میفهمیم که بزرگان صلیبی حتی بزرگان دینیشان این جنگها را به خاطر مسیح ایجاد نکردند، بلکه به سبب وسوسهها و خواستههای دنیاییشان آن همه خونریزی کردند.
هرکس در تلاش برای فراهم کردن فدیه خویش بود [بسیاری توان پرداخت فدیه خود را نداشتند]، ولی بطریق و یارانش جز به خود نمیاندیشیدند. وقتی مسلمانان دیدند که بطریق تنها ده دینار فدیه خود را پرداخت و با بار گرانی از سیم و زر، پیشاپیش بارکشها و گاریهای پر از فرش و ظرفهای گرانبها، شهر را رها کرد و رفت، شگفتزده شدند. اگر کلیسا اندکی بیشتر سخاوت به خرج میداد، هزاران نفر از مسیحیان آزاد میشدند.۲
صلاحالدین با وجود این که بر اساس قرارداد عمل میکرد، با این حال، به هر بهانهای بسیاری از اسیران صلیبی را بخشید و هزاران نفر را به درخواست برادرش، العادل رها کرد. گاه زنانی که فدیه آنان پرداخت شده بود، به نزد وی رفته و بخشش شوهر و برادرانشان را از او میخواستند و او نیز آنان را میبخشید.
مهربانی و دلسوزی این مرد درست نقطه مقابل نامردمیهایی بود که از نخستین فاتحان صلیب سر زد.۳
گذشت و بخشش مسلمانان بسیار بیشتر از مسیحیان بود؛ در حالی که آنها تجاوزگر بودند و باید با آنان برخورد سختگیرانهای میکردند و از خونریزیهای صلیبیها انتقام میگرفتند، ولی مسلمانان نه کسی را به آتش افکندند و نه دستور قتل عام دادند.
۱ . تاریخ جنگهای صلیبی استیون رانسیمان، ج ۲، ص ۵۴۴.
۲ . همان، ج ۲، ص ۵۴۵.
۳ . همان؛ درباره چگونگی فتح بیتالمقدس نک: الکامل، ج ۱۰، صص ۳۳ ـ ۳۶؛ النوادر السلطانیه، ص ۱۳۴.
فصل سوم: مرحله سوم جنگهای صلیبی
با آن چه در سوریه روی داد، شکلگیری جنگ صلیبی دیگری قابل پیشبینی بود. علت دومین تهاجم صلیبیها به فلسطین، پیروزی مسلمانان در جنگ و بازپسگیری الرّها (ادسا) بود. اکنون که نه یک شهر، بلکه شهرها و قلعههای بسیار و از همه مهمتر، بیت المقدس از صلیبیها بازپس گرفته شده بود، آغاز سومین تهاجم گسترده اروپاییان عادی مینمود.
علتهای آغاز مرحله چهارم جنگهای صلیبی
بازپسگیری بیتالمقدس از سوی مسلمانان، برای کلیسا و بیشتر غربیها بسیار ناگوار بود. این خبر میتوانست مسیحیان متعصب و فرصت طلبان اروپایی را علیه مسلمانان برانگیزاند. پیش از آن که این خبر به طور رسمی به مقامهای اروپایی برسد، از راههای گوناگون مانند فراریان از جنگ، به غرب رسیده بود.
ناکامی صلاح الدین در تصرف صور و برخی دیگر از سرزمینهای صلیبینشین مانند انطاکیه، به جرأت گرفتن صلیبیان مقیم آسیا و امیدواری مسیحیان اروپایی انجامید تا به بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته چشم طمع بدوزند. اهالی صور که پس از مدتها ایستادگی و پافشاری، محاصره کنندگان مسلمان را خسته کرده و آنان را به ترک محاصره وادار ساخته بودند، اسقف اعظم شهر را برای یاری خواستن، به نزد پاپ و پادشاهان اروپایی فرستادند. همزمان با آن، بازماندگان فرقههای نظامی نیز در نامههایی، خبرهای ناگوار روزگارشان را به همقطاران خود در سراسر اروپا رسانیدند.
از سوی دیگر، نسل جدید پادشاهان و مردمان اروپا که خود ناکامی لشکریانشان را در مرحله دوم جنگهای صلیبی از نزدیک ندیده بودند، گمان میکردند آنان، این بار نتیجهای دیگر خواهند گرفت و با فتح تمامی آسیا ثروتمند خواهند شد. پاپ برخی را وا داشت تا مردم سراسر اروپا را به جنگ تشویق کنند. موعظه جنگ صلیبی در شمال آلپ، به سر اسقف ژوسیوس صوری و کاردینال هانری آلبانویی، نماینده پاپ و یک راهب سیسترسین واگذار شد که در امور سیاسی مهارت زیادی داشت.
این خبرها نخست به پاپ اوربان سوم رسید، ولی وی پیش از آن که کاری بکند، درگذشت. جانشینش، پاپ گره گور هشتم بود که زمینههای جنگ صلیبی سوم را فراهم آورد. وی مسیحیان را به شرکت در جنگ صلیبی تشویق میکرد. او دستور داد همه روزه بگیرند و همه با هم دعا بخوانند. برای آن که تمام توان نیروهای مسیحی، در مبارزه با مسلمانان به کار رود، وی جنگ شاهان و حاکمان غربی را با یکدیگر حرام کرد. کاردینالها برای برانگیختن مردم نذر کردند تا وقتی بیتالمقدس دوباره به دست مسیحیان بیفتد، تنها از صدقه گذران زندگی کنند. آنان تصمیم گرفتند تا آن زمان، دیگر بر اسب سوار نشوند و با پای پیاده و صلیب در دست، کشورهای اروپایی را بپیمایند.
دو ماه از آغاز دوره پاپی گره گور هشتم نگذشته بود که وی در گذشت و کلمان سوم به جای وی نشست. او مانند پاپهای پیشین، در زمان جنگهای اول و دوم صلیبی، گناهان گذشته و حال و آینده مسیحیان شرکت کننده در جنگ صلیبی را بخشید و واعظان او در شهرهای اروپا میگشتند و مردم را علیه مسلمانان میشوراندند. آنها نقاشیهایی میکشیدند و در آنها بیحرمتی و اهانت سپاهیان مسلمان را به آرامگاه حضرت عیسی نمایش میدادند یا نقاشیهایی به مردم نشان میدادند که در آنها، پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم در حال کتک زدن حضرت مسیح علیهالسلام بود. آنان با گفتن داستانهایی از درد و رنجهای مسیحیان آسیا، میکوشیدند احساسات مسیحیان اروپا را علیه مسلمانان برانگیزانند.۱
این گونه رفتارها نشان میدهد که چگونه کلیسا با دروغپردازی و تهمت زدنها، میکوشید تا به هدف دنیایی خود برسد. آنها با نمایش چهرهای دروغین از اسلام و مسلمانان، در جهت خواستههای مادی خود میکوشیدند. اربابان کلیسا، مردمان کوچه و بازار را بیشتر از آن روی برمیانگیختند که آنان مالیات بیشتری به کلیسا و حاکمان بپردازند؛ مالیاتهایی که اکنون به بهانه جنگ برای آیین مسیح، گوناگون و چندین برابر شده بود.
پادشاهان آلمان و فرانسه که شکست و ناکامی گذشتگانشان را در جنگ دوم صلیبی از یاد برده بودند، آرزوی فتح شرق را در سر میپروراندند و فرمان پاپ را فرصتی برای عملی کردن این آرزو میدانستند. همچنین پادشاهان فرانسه و انگلستان که مدتها بر سر زمینهای اختلافی، درگیر بودند، شرکت در جنگهای صلیبی را فرصتی برای به دست آوردن محبوبیت بیشتر نزد دستگاه کلیسا و مردم میپنداشتند.
فردریک بارباروس، امپراتور آلمان، در شهر مایانس مجمعی تشکیل داد و بزرگان دینی، نظامی و سیاسی ایتالیا و آلمان را بدان جا فرا خواند. در این مجمع که به خواست اسقف بزرگ شهر صور تشکیل شده بود، خود امپراتور آلمان نیز شرکت داشت. اسقف صور سخنرانی پرهیجانی برای حاضران ایراد کرد و آنان را برای شرکت در یک جنگ صلیبی دیگر برانگیخت. خود امپراتور، صلیب را از دست اسقف صور گرفت و از حاضران خواست که خود را برای جنگ آماده کنند. از سوی دیگر، فیلیپ آگوست، پادشاه فرانسه و ریچارد معروف به ریچارد شیردل، پادشاه انگلستان نیز در نورماندی گرد هم آمدند. آنان زیر پرچم صلیب با یکدیگر صلح کردند و سوگند خوردند که برای رهایی بیتالمقدس، فداکاری کنند و از هرگونه کوششی دریغ نورزند. در همان جلسه، زمان حرکت مشخص شد و به نظامیان و نیروهای مسلح دستور آماده شدن ابلاغ شد.۲
۱ . صلاح الدین ایوبی، صص ۳۳۳ ـ ۳۳۵؛ تاریخ جنگهای صلیبی رانسیمان، ج ۳، صص ۷ ـ ۱۵؛ جنگهای صلیبی (هانس ابرهارد مایر)، صص ۱۵۹ ـ ۱۶۲.
۲ . جنگهای صلیبی هانس مایر، صص ۱۶۲ ـ ۱۶۳؛ صلاحالدین ایوبی، صص ۳۳۶ ـ ۳۴۱.
آغاز مرحله سوم جنگهای صلیبی
آلمانها آغاز کننده این دوره از جنگهای صلیبی به قلمرو مسلمانان بودند. فردریک، امپراتور آلمان با یک صد هزار سرباز و صاحب منصب نظامی به سوی شرق رهسپار شد. وی در ۱۱ ماه مه سال ۱۱۸۹ م. (۲۳ ربیعالاول ۵۸۵ ه . ق) از راتیسبون به حرکت در آمد. حتی پسران امپراتور همچون فردریک سوابیایی، پدر ۶۵ ساله خویش را همراهی میکردند. او از سرزمینهای یوگسلاو و بلغار گذشت و به قلمرو بیزانس وارد شد. ایزاک آنجلوس، امپراتور وقت قسطنطنیه در برخورد با آلمانها همان کاری را کرد که امپراتوران پیشین بیزانس در دورههای اول و دوم لشکرکشیهای صلیبیها، با آنان انجام داده بودند. او لشکر امپراتور آلمان را توقیف کرد و به ارتش خود دستور داد که از عبور نیروهای صلیبی جلوگیری کنند. هم چنین وی پیکی را نزد صلاح الدین فرستاد و او را از وضعیت سپاه آلمان آگاه ساخت.
وقتی امپراتور آلمان از عملکرد ایزاک آگاه شد، شهرها و آبادیهای مسیر خود را غارت کرد و از ا ین راه، نیاز سپاهیانش را برآورده ساخت. هنگامی که ایزاک از رفتار سپاهیان آلمان آگاهی یافت، مجبور شد با امپراتور آلمان همکاری کند. وی ۱۵۰ کشتی و قایق در اختیار آلمانها قرار داد تا به سمت آسیا عبور کنند. آنان از داردانل گذشتند و در آسیای صغیر به سمت قونیه حرکت کردند. سپاهیان سلجوقی در نبرد با آلمانها شکست خوردند و در نتیجه، قونیه به تصرف فردریک درآمد. سپس آنان از سمت کوههای توروس، به خاک ارمنستان وارد شدند. از آن جا به سوی انطاکیه به راه افتادند و در ساحل رودخانه قرهسو اردو زدند. فردریک برای شست و شو و نظافت وارد رودخانه شد، ولی در رودخانه غرق شد. با مرگ او، لشکرکشی آلمانها بینتیجه ماند. بخشی از سپاه به آلمان بازگشتند و بخش دیگر به انطاکیه رفتند که بعدها به کمک محاصره شدگان شهر عکا شتافتند.۱ آلمانهای بسیاری نیز در نتیجه حمله مسلمانان یا بیماری کشته شدند.
سپاهیان آلمان بسیار منظم و آموزش دیده بودند و با توجه به اینکه فردریک در لشکرکشی کنراد در مرحله دوم جنگهای صلیبی شرکت داشت و از آن جنگها، تجربههای بسیار آموخته بود، میکوشید نتیجه خوبی به دست آورد. با این فرجام نامبارک که گریبان گیر آلمانها شد، صلیبیان سوریه تنها به سپاهیان انگلستان و فرانسه امیدوار شدند که پس از آلمانها به آسیا رهسپار شده بودند.
فیلیپ آگوست، پادشاه فرانسه با سپاهیانش از نژاد ژن و ریچارد شیردل، پادشاه انگلستان نیز با سپاه خود از نژاد مارسی در بندر میسینا در جزیره سیسیل به هم پیوستند، ولی میان پادشاه انگلستان و پادشاه سیسیل برای به دست گرفتن زمینهایی از آن منطقه، جنگ در گرفت. پادشاه فرانسه که در برانگیختن این جنگ بیتأثیر نبود، با سپاهیانش زودتر از انگلیسیها به سمت آسیا رهسپار شد.
فیلیپ آگوست و سپاهیانش در دوم ربیعالاول ۵۸۷ ه . ق (۳۰ مارس ۱۱۹۱ م.) از میسینا به راه افتادند، حال آن که انگلیسیها در سیزدهم ربیعالاول همان سال (دهم آوریل) از میسینا به سوی قلمروهای اسلامی حرکت کردند. در این زمان، شهر عکا از سوی گی دولوزینیان که صلاح الدین به تازگی او را آزاد کرده بود، در محاصره قرار داشت. این محاصره که از آخرین روزهای رجب ۵۸۵ ه .ق آغاز شده بود، فشار سختی بر مسلمانان شهر وارد میآورد. البته صلاحالدین هم با کشتی و قایق به مسلمانان کمک میرساند و از سوی دیگر، محاصره کنندگان را در محاصره قرار داده بود. محدود بودن منطقه جنگی سبب شده بود که سپاهیان صلاح الدین نتوانند محاصره را بشکنند؛ زیرا این شهر که مانند جزیرهای بود، تنها از یک راه باریک به سوی خشکی داشت. محاصره شهر دو سال به طول کشید. مدافعان پادگان عکا، پشت دیوار شهر میجنگیدند و صلیبیها پشت سنگرهای خود، هم با مردم شهر و هم در پشت سرشان با سپاه صلاح الدین میجنگیدند.
ورود فرانسویها به میدان نبرد عکا، کار را بر مسلمانان سختتر کرد، ولی این سختی تا زمان ورود انگلیسیها قابل تحمل بود؛ زیرا موازنهای برابر میان دو طرف درگیری وجود داشت.
گفتنی است فرانسویها در انتظار ورود انگلیسیها بودند تا جنگ تمام عیار خود را از سر بگیرند. همچنین وجود خندق عمیقی بر گرداگرد شهر، از عبور قلعه کوبهای فرانسوی جلوگیری میکرد. با آمدن فرانسویها و سپس انگلیسیها محاصره شهر عکا از سمت دریا نیز تکمیل شد. از این رو، محاصره شدگان از هر سو زیر آتش دشمن بودند. صلاحالدین دیگر نتوانست از سمت دریا به محاصره شدگان آذوقه و اسلحه برساند. همچنین وی نمیتوانست کشتیهای صلیبیان را در ساحل عکا زیر فشار قرار دهد.
صلیبیها بارها کوشیدند تا با فشار همه جانبه شهر را به دست گیرند، ولی هربار که حمله آنان شدت میگرفت، صلاح الدین از پشت سر به آنها میتاخت و توجه آنان را به سپاه مسلمانان جلب میکرد. به این ترتیب، پادگان و ساکنان شهر میتوانستند برای مدتی آسوده شوند. ورود انگلیسیها به جمع محاصره کنندگان، توان صلیبیها را چندین برابر کرد؛ زیرا ریچارد، جنگاوری دلیر و با تدبیر بود. او توانست ارابههای قلعه کوب را از خندق عبور داده و به نزدیکی دیوار شهر برساند. از سوی دیگر، با کشتیهای خود از سمت دریا به شدت شهر را به زیر آتش گرفت.
روشن است که در چنین شرایطی، مسلمانان نمیتوانستند کاری بکنند. آنها تنها میتوانستند زمان محاصره را طولانیتر کنند تا شاید دشمن خسته شده و دست از محاصره بردارد یا نیروهای کمکی از دیگر قلمروهای اسلامی برسد؛ ولی چنین نشد، بلکه بر اثر فشار صلیبیها و قحطی روزافزون، محاصره شدگان خسته شدند و توان مقاومت را از دست دادند. از این رو، برای گفت و گو درباره صلح به اردوگاه صلیبیها رفتند.
از سوی صلیبیها، فیلیپ آگوست که فرماندهی کل نیروها را بر عهده داشت، سخن گفت، ولی بینتیجه بود. سرانجام صلیبیها، شخصی به نام کونراد را به شهر فرستادند تا در زمینه شرایط تسخیر شهر، با ساکنان شهر گفت و گو کند. معاهدهای امضا شد که بر اساس آن، شهر تسلیم صلیبیها میشد و ساکنان آن جا به مدت دو ماه در شهر زندانی میشدند تا این که صلاح الدین فدیه آنان را که صد هزار دینار تعیین شده بود، پرداخت کند. بدین ترتیب، در ۱۷ جمادی الاخر ۵۸۷ ه . ق شهر سقوط کرد و دو سال تلاش برای پایداری شهر، بینتیجه ماند.
صلیبیها بر خلاف معاهدهای که با ساکنان شهر بسته بودند، با ورود به شهر، مردان را دستگیر و زندانی کردند و پیش از آن که مهلت دوماهه به سر آید، ریچارد و انگلیسیها دوهزار و ششصد تن از اسیران مسلمان را به طرز ناگواری کشتند. این ماجرا یکی دیگر از نمودهای وحشیگری صلیبیها بود.۲
اندکی پس از تسخیر شهر عکا به دست صلیبیها، فیلیپ آگوست به فرانسه بازگشت. بازگشت فیلیپ دلیلهای چندی میتواند داشته باشد:
۱ ـ وجود ریچارد شیردل در سپاه صلیبی برای فیلیپ دشوار بود؛ زیرا او به حضور فیلیپ چندان اهمیتی نمیداد؛
۲ ـ حضور ریچارد در آسیا برای فیلیپ فرصت خوبی بود تا قلمروهای اروپایی را به آسانی در دست گیرد.
از این رو، وی تنها ده هزار نفر سرباز فرانسوی را در آسیا گذاشت و خود به فرانسه رفت. پس از مدتی ریچارد با صدهزار نیرو، برای فتح دیگر مناطق سوریه و سرانجام بیت المقدس از عکا خارج شد. او در مسیر حرکت خود، به حیفا و آنگاه به قیساریه رسید. صلاحالدین توان شکست دادن ریچارد را در خود نمیدید. با این حال، به آسانی هم تسلیم نمیشد و پیوسته با تعقیب لشکر ریچارد، در فرصتهای مناسب ضربههایی بر سپاه صلیبی وارد میکرد. ریچارد پس از یافا، عسقلان را نیز به تصرف خود درآورد.۳ البته تصرف آسان این شهرها، تنها به سبب نیرومندی نظامی صلیبیها نبود، بلکه صلاح الدین پیش از رسیدن صلیبیها، این شهرها را از مردم خالی میکرد و اشیای قیمتی آن را بر میداشت. وی که در خود توان ایستادگی در همه شهرها را نمیدید، با این کار میکوشید تمامی نیرویش را برای نگهداری بیتالمقدس به کار گیرد.
۱ . الکامل، ج ۱۰، ص ۷۰؛ تاریخ جنگهای صلیبی رانسیمان، ج ۳، صص ۱۷ ـ ۲۲.
۲ . تاریخ جنگهای صلیبی رانسیمان، ج ۳، صص ۴۷ ـ ۴۹؛ الکامل، ج ۱۰، صص ۷۱ ـ ۷۲؛ النوادر السلطانیه، صص ۱۵۴ ـ ۱۵۶ و ۲۳۰ ـ ۲۵۳.
۳ . الکامل، ج ۱۰، صص ۹۸ ـ ۱۰۰؛ النوادر السلطانیه، صص ۲۶۳ ـ ۲۷۵ و ۳۲۳ ـ ۳۳۶.