مدرک مهندسی «زنبور عسل» هم جعلی است! دانش > دانش‌های بنیادی – اینقدر سرکوفت نابغه بودن و مهندس بودن زنبورها را به دیگران نزنید، این نیروهای فیزیک هستند که خانه‌های شش ضلعی زنبورهای عسل را می‌سازند نه هوش و نبوغ این حشرات. مجید جویا– آن گونه که از یک تحقیق جدید بر می‌آید، آرایه شش ضلعی کامل…
اگر فکر می‌کنید با ساعات کاری کمتر خوشحال‌تر می‌شوید؛ اشتباه می‌کنید! دانش > دانش‌های بنیادی – شاید کمی عجیب به نظر رسد،اما کاهش ساعات کاری هفتگی باعث ناخوشنودی همه ما می‌شود. این خبر بیش از همه باعث خوشحالی کسانی خواهد شد که به کار کردن اعتیاد دارند. محمود حاج‌زمان: زمانی‌که بحث ساعات کاری پیش می‌آید، ظاهرا کمتر…
پدیده‌هایی را که به‌طور روزمره با آن‌ها سروکار داریم معمولا بر حسب متر اندازه‌گیری می‌کنیم؛ اما بد نیست گاهی نگاهی به جایگاهمان در جهان (از هر دو سوی) بیندازیم. جهان بسیار ریزها و بسیار بزرگ‌ها علی رنجبران: ماجرا از آنجایی آغاز شد که در سال‌های بسیار دور، هزاران سال پیش، در یک شب گرم تابستانی…
اینشتین اشتباه نکرده بود، چیزی سریع‌تر از نور حرکت نمی‌کند دانش > دانش‌های بنیادی – پژوهشگران آزمایش اوپرا که شهریورماه گذشته ادعا کردند نشانه‌هایی از حرکت ذرات نوترینو با سرعت بیشتر از سرعت نور را مشاهده کرده‌اند، اعلام کرده‌اند این اندازه‌گیری احتمالا به دلیل خطای انسانی است! مجید جویا: آشکار ساز OPERA در ماه سپتامبر / شهریور…
تجدید آزمایش سرعت نوترینوها/ تلاش برای اثبات یا رد سرعت بالاتر از نور در ذرات بنیادین تجدید آزمایش سرعت نوترینوها/ تلاش برای اثبات یا رد سرعت بالاتر از نور در ذرات بنیادین دانشمندانی که اعلام کردند موفق به کشف سرعت فراتر از نور در ذرات بنیادین شده اند قصد دارند آزمایش خود را به شیوه…
درباره اصحاب رس ” اصحاب رس چه گروهی بودند ؟ اصحاب رس در زمان کدام پیامبر زندگی می کردند ؟ کذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود. و عاد و فرعون و اخوان لوط. (سوره ق : ۱۵) اصحاب رس : گروهى بودند که (بعد از سیلمان بن داوود(ع)) در کنار رود بزرگى…
* حذف برده داری از خدمات بزرگ پیامبر اعظم(ص) اعتمادی در ابتدای این گفت وگو با اشاره به خدمات ارزنده ای که پیامبر اعظم(ص) ارائه کردند، بیان داشت: پیامبر اکرم(ص) با یک برنامه ریزی دقیق اجتماعی، بردگی را از صحنه روزگار ریشه کن کرد. یک دسته از انسان ها در این فرآیند دائماً در حال…
سخت آشفته و غمگین بودم …به خودم می گفتم: بچه ها تنبل و بد اخلاقند دست کم میگیرند درس ومشق خود را … باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم و نخندم اصلا تا بترسند از من و حسابی ببرند … خط کشی آوردم، در هوا چرخاندم! چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید…
