تسهیلگری(کمالی، ۱۳۹۰)
تسهیلگری مفهومی است که در حوزه توسعه در نیمه دوم قرن بیستم و پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته است. تسهیلگری در راستای بهتر ارتباط برقرار کردن است تا اینکه مفهوم بهتری از زندگی را به عنوان یک انسان، درک کنیم. میتوان به جرأت ادعا کرد که اگر همه میتوانستند مهارتهای تسهیلگری را خصوصاً در مراحل اولیه زندگی بیاموزند، جهان مکان صلح آمیزتری برای کل بشریت میشد. هوگان[۱] معتقد است که تسهیلگری میتواند زندگی بهتری را برای انسان نوید دهد و زمینههای مناسبی را برای درک پیچیدگیهای روزافزون و همیشه در حال تغییر دهکده جهانی فراهم آورد. البته مفهوم تسهیلگری مانند بقیه مفاهیم توسعه مانند مشارکت، توانمند شدن، خوداتکائی و ارتباط فینفسه مثبت نیست بلکه بستگی به کاربرد صحیح آن دارد. به سخن دیگر، با تسهیلگری میتوان فرآیند توانمند شدن را سهولت بخشید و یا آنکه وابستگی بیشتر را ایجاد نمود(Hogan, 2002, PP. 1-2) .
مباحث تسهیلگری که در اینجا مطرح میگردد، نگرشی است که محقق فعلاً به آن رسیده است و چه بسا در آینده به دلیل تغییر دید و فهم، نگرش تازهای بهدست آید. اگر معتقدیم که تسهیلگری یک فرآیند رشد و توسعه انسانی است باید توسعه و تغییر تسهیل گر را هم در همین ظرف و فرآیند تحلیل و تبیین کرد؛ او هم جزئی از این فرآیند کلی و همیشه در حال تغییر است. در حقیقت اگر تسهیل گر در راستای فرآیند تغییر و تحول قرار نگیرد باید به کل فرآیند تسهیل گری با شک و تردید نگاه کرد. به عبارت دیگر، تسهیلگری صرفاً برای دیگران نیست بلکه خود تسهیل گر را هم شامل میشود.
بسیاری بر این باورند که وقتی جلسهای با مردم محلی برگزار میکنند در حال تسهیل مشارکت مردم هستند. حال آنکه آنها عموماً در این جلسات صرفاً نظرات مردم را جویا میشوند بدون آنکه به نظر آنها اهمیت بدهند. آنها ساده انگارانه میپندارند که این جلسات برای مشارکت مردم محلی در برنامهریزی و تصمیمگیری بهترین روش است. آنها خوشحال هستند از اینکه مردم را در برنامهها شرکت دادهاند. اما در عمل چیزی به جز برگزاری و تشکیل جلسه اتفاق نمیافتد. و آنها بیشتر برای تأئید برنامهها و طرحهای خودشان مردم را دعوت میکند. بدون شک چنین فعالیتهایی بیشتر برای فریب مردم است تا مشارکت آنها. مشارکت حضور فیزیکی در جلسه نیست. بوردا[۲] معتقد است که صرفاً یک چارچوب مشخص و معین برای یک تسهیلگر وجود ندارد. تسهیلگری بستگی به قابلیتها و ارزشهای مشخص هر تسیهلگر دارد. یعنی اینکه چقدر برای مشکلات مردم و پیگیری کارهای آنها احساس تعهد میگردد. تسهیل گری مستلزم وجود یک نیروی درونی همراه باکه مقاومت و صبر و تسلیم ناپذیری است. تسهیل گری به عوامل زیادی بستگی دارد ولی عوامل درونی مهمترین آنهاست که همان نگرشها وارزشهای تسیهلگر در قبال تعهد نسبت به مردم است (Borda, in: S. White, 1999).
مهم این است که تسهیلگر اصل تغییر و تکامل را هم برای مردم و هم برای خود بخواهد و در راستای آن کوشا باشد. او هم باید همزمان و هماهنگ با مردم توسعه و تکامل یابد. اگر تسهیلگر به هنگام فعالیتهای حرفهای خود، احساس تغییر نکند و با چالشهای گوناگون مواجهه نگردد، بسیار جای تعجب و تأمل دارد.
تسهیل یا تدریس
«به همه گوش کن، از همه بیاموز، هیچ کس همه چیز را نمیداند، اما هرکس چیزی میداند»
Hough, in: Hogan, op. cit, P.7)).آیا گذشت شش دهه کافی نیست که ببینیم مشکلات توسعه خصوصاً توسعه روستایی کجاست. شاید به راحتی بتوان اذعان کرد که مهمترین عامل در توسعه، چگونگی و کیفیت آموزش وارتباط است. ارتباط با روستائیان عمدتاً عمودی و انتقال دانش به آنها یکطرفه است. برنامهها عموماً از بالا با هدف انتقال فناوری و اطلاعات شکل میگیرد. در این رهیافت ما کمتر شاهد ابراز نظر و بازخورد از سوی روستاییان هستیم. برنامهها از قبل «برای» روستاییان تدوین میشود و به برنامهریزی «با» مردم توجه کافی نمیشود، چه برسد به برنامهریزی توسط خود مردم.
از زمان جنگ جهانی دوم، حرکتهای همزمانی در زمینههای مدیریت، آموزش، روانشناسی و توسعه در ارتباط با تسیهلگری در جریان بوده است و هنوز هم ادامه دارد. ما هر روز شاهد رشد و گسترش این فرآیند توسعه انسانی بودهایم.
جان دیونی[۳] یکی از متخصصینی که نظرات او تأثیرات بنیادی در تعلیم وتربیت ایجاد نمود، به آموزش مداوم و یادگیری بر مبنای تجربیات خود فراگیران اعتقاد دارد. او بر یادگیری فراگیرمحور در مقابل معلممحور تأکید مینهد. او بر این باور است که مربیان باید شرایط و امکانات یادگیری را فراهم آورند نه اینکه به صورت یکسویه تدریس نمایند. او معتقد است که یک معلم بیشتر تسهیلگر است تا مدرس. محور نظر او بیشتر بر طرح مسئله و حل مسئله است تا تدریس محتوای خاص.
فریرر[۴] هم به موازات جان دیونی تحولات زیادی را در امر تعلیم و تربیت بزرگسالان به وجود آورد. مبنای فکری او، آگاهسازی از طریق بحث و گفتگو پیرامون واقعیتهای ملموس زندگی است. او مخالف روش ذخیرهسازی و تعلیم و تربیت بانکی و ودیعهگذاری است. در نظام بانکی تعلیم و تربیت، دانش و معلومات در ذهن افراد به ودیعه گذاشته میشود تا درآینده مورد استفاده قرار گیرد. در اینجا، ذهن انسان به منزله ظرفی خالی است که باید با دانش و معلومات خاص پر شود. هرچه معلم بیشتر بتواند ظرف را پرنماید شایستهتر است، و افراد هر چه بیشتر محتویات ظروف خود را حفظ و نگهداری نمایند شاگردان بهتری خواهند بود. معلم در نقش یک انسان ماهر و غالب ظاهر میگردد و افکار خود را در یک رابطه غالب- مغلوب و یکطرفه عرضه مینماید یا بهتر است بگوییم تحمیل میکند. او معتقد است که این متد آموزشی، خلاقیت و سازندگی را از میان میبرد و فراگیران را منفعل و تشویق به پذیرفتن وضع موجود مینماید. به جای اینکه افراد جهان خود را با توجه به نیازها و علایق خود بسازند خود را با جهان به همان شکل که هست تطبیق و هماهنگ میکنند. فریرر همچنین معتقد است که در نظام آموزش و پرورشی که بر اساس روش بحث و گفتگو و حل مسئله استوار است معلم در نقش یک انسان دانا و آگاه ظاهر نمیشود که منبع کلیه اطلاعات و معلومات باشد. او نیز در روند گفت و شنود شرکت مینماید و از این راه بر دانش و معلومات خود میافزاید. او به جای دانشگری و انتقال دانش، تسهیلگری میکند تا فراگیران با تفکر انتقادی شناخت و آگاهی خود را از واقعیتهای پیرامونی افزایش دهند (فریرر در: صباغیان، ۱۳۶۴، صص ۱۸۸-۱۸۵).
ما با تدریس، انسان را دعوت به سکوت و پذیرش وضع موجود میکنیم. انسانها با تدریس از خود بیگانه و منفعل میشوند. فراگیران محکوم به پذیرش واقعیتها و دنیای معلم میشوند. آنها همه چیز را از دریچه چشم معلم میبینند. پرواضح است که چنین جوامعی محکوم و آلت دست بیرونیها میشوند. بدیهی است که با این گونه روشهای آموزشی، بیشتر توسعه نیافتگی و وابستگی رخ میدهد تا خودباوری و توسعه. فریرر معتقد است که مربی نمیتواند و نباید بهتنهایی برنامه آموزشی را تدوین کند. او باید برنامه آموزشی را به کمک فراگیران تهیه نماید. تدوین برنامه آموزشی با فراگیران مقدمه صحیح آموزش و ارتباط با ستمدیدگان است، درصورتی که در روند تدریس، مربی با برنامه و محتوای خاص خویش بیشتر به کنترل، القا و تسلط میپردازد. مربی حتی از گفت و شنود و ارتباط برای ودیعه سپردن و انتقال بهتر استفاده مینماید (فریرر، ۱۹۷۲، صص ۱۵۰-۱۴۰).
راجرز[۵] هم معتقد است که تعلیم و تربیت باید آزادی افراد را افزایش دهد. فراگیران با برطرف کردن موانع و تهدیدها، تقویت عزتنفس، درگیر شدن در برنامهریزی و خود ارزیابی «یاد میگیرند که چگونه یاد بگیرند»، و دراین فرآیند یادمیگیرندکه چگونه آزادومستقل باشند Rogers, in: Hogan, op. cit, P . 26)
از نظر کارپو[۶] دلایل زیادی وجود دارد که برخی از مربیان ترجیح میدهند تدریس کنند تا تسهیل. بسیاری از آنها از اینکه کنترل گروه را از دست بدهند میترسند و موقعی که تحت فشار قرار میگیرند و احساس خطر میکنند به روشی رجعت میکنند که بهتر میدانند و بهتر میتوانند کنترل و قدرت خود را تحمیل نمایند. این روش چیزی جز سخنوری و ارتباط یکسویه نیست. بسیاری از مربیان ما با مفهوم اندراگوجی[۷]، یعنی روشهای ارتباط و آموزش بزرگسالان، آشنایی ندارند و برای آن ارزش قائل نیستند. تعداد زیادی از مربیان از روشها و فنون آموزش و ارتباط چندان اطلاعی ندارند. همچنین به نظر بعضی، تسهیل نسبت به تدریس زمان بیشتری میطلبد (( Carpo, in: Hogan, op. cit, P. 32.
اینجاست که بحث آموزش مربیان مطرح میشود. آنها خود در نظامی آموزش دیدهاند که در آن کمتر برای تجربه و تلاش خود فراگیران ارزش قائل شدهاند، آنها هم خود دست پروده نظام آموزشی گوش کردن و حفظ کردن هستند. مربیان کمتر فرصت تجربه و ابداع روشهای نو و خلاق را داشتهاند. از این رو، مربیان خود به فرآیندهای یادگیری جدید یعنی خودباوری، اعتماد به نفس و قدرت مخاطره و تجربه کردن احتیاج دارند. بنابرابن همزمان با آموزش فراگیران باید آموزش مربیان را هم سرلوحه فعالیتهای آموزشی قرار داد. شاید انتظار بیجایی باشد که از مربیان بخواهیم روشهای خلاق و فراگیرمحور را در پیش گیرند در صورتی که خود برخلاف آن آموزش دیدهاند.
واقعاً تغییر از تدریس به تسهیل کار بسیار دشواری است. لازمه این امر ایجاد تغییرات و اصلاحات اساسی است که آن هم طی یک فرآیند قابل حصول است. باید مربی از خود بگذرد و خود را در گروه و فرآیند ببیند. همچنین لازم نیست که مربی سرچشمه همه دانشها و یادگیریها باشد. دیگر بحث این نیست که مربیان باید چه انجام بدهند بلکه بحث دخالت و کنترل کمتر مربی مطرح است. لازم است که مربیان کمتر حرف بزنند، بیشتر گوش دهند و سکوت کردن را یاد بگیرند. تفاوت تسهیل و تدریس کاملاً مشهود است. در اولی فراگیران فعال و محور هستند و در دومی معلم محور است.
ویژگیها و مهارتهای مهم تسهیلگر عبارتاند از:
- آگاهی به روابط اجتماعی
- مهارتهای ارتباطی (خصوصاً خوب گوش دادن)
- همنوائی، احترام، تحمل و صبر
- توانایی برنامه ریزی و ارزشیابی
- جسارت در بیان (صریح، شفاف و صادقانه)
- خودآگاهی (باید از احساس و فکر خود و علت آن آگاه باشد)
- انعطافپذیر
- عادل، منطقی و آرام بودن
- داشتن تفکر انتقادی (قدرت تحلیل و عمق نگری) (Connolly, 2008.PP. 98-99).
کارپو[۸] اظهار میدارد که تسهیلگران موفق چندین تجربه اساسی را درونی کردهاند. نخست اینکه آنها قبلاً مربیان موفقی بودهاند، دوم آنکه آنها در ارتباط با فراگیران معتقد به مفهومی به عنوان گروه متخاصم نیستند. سوم اینکه آنها مردم را به عنوان انسانهایی بالغ و عاقل باور دارند و معتقد به روش خاص آموزش بزرگسالان (اندراگوجی) هستند، آنها در واقع به این نکته اعتقاد دارند که فراگیران دارای دانش و تجربه هستند و بر این مبنا با گروهها کار میکنند. چهارم اینکه یک تسهیلگر در موقعیتهای اختلاف باید بتواند خود را کنترل کند و با آرامش برخورد نماید. در نهایت یک تسهیلگر باید محیطهای امن و قابل وثوق را ایجاد نماید، یعنی جایی که شرکتکنندگان بتوانند موضوعات جدید را تجربه کنند و با کمک خود آنها موانع و پارازیتهای ارتباطی و یادگیری برطرف شود (Ibid, PP. 30-32).
از نظر من، در شروع برنامهریزی یک فعالیت یادگیری گروهی باید ایننکته را مد نظر داشت
که بزرگسالان مختارند که در هر لحظه کارگاه را ترک نمایند. بنابراین، فعالیتها و برنامههای
آموزشی باید بهقدری جالب و جذاب باشد که افراد را مشغول و علاقمند به ادامه مشارکتشان بنماید
(Connolly. 2008, P. 115).
چنانکه ملاحظه مینمائید، تسهیل گری یک هنر است که نیروهای خلاق درونی و تجربیات را وارد چرخه عمل و تفکر میکند و یک محیط همیشه در حال یادگیری را برای همه شرکتکنندگان از جمله خود تسهیلگر فراهم میآورد. در این چرخه صرفاً عمل نیست بلکه تفکر و بازنگری بر آنچه که انجام دادهایم هم در آن وجود دارد. به عبارت دیگر، تسهیلگر یک چرخه تحقیق عملیمشارکتی را دنبال میکند و بنابراین او یک محقق عملیمشارکتی است. او در این فرآیند به اعضا به طرز خلاقانهای کمک میکند که تبدیل به یک تیم بشوند. پیگیری این فرآیند نیاز به صبر و پشتکار زیادی دارد. فرآیند تسهیلگری علاوه بر هنر نیاز به عشق و تعهد نسبت به مردم نیز دارد (White. S, 1999, PP. 20, 41).
بنابراین، تسهیلگری یک کار بسیار پیچیده است تسهیلگر باید گرایش، مهارت و دانش خاصی داشته باشد. شاید بتوان گفت که همه به نحوی میتوانند تدریس کنند ولی افراد معدودی میتوانند تسهیلگری کنند. درکل، یک فرد باید تلاش و ممارست زیادی انجام دهد تا بتواند یک تسهیلگر موفق باشد.
تسهیلگر، مالکیت و کنترل مردم را تسهیل میکند. او کاتالیزور فکر، انگیزش، تعامل، عمل و عکسالعمل است. تسهیلگری دامنه وسیعی از قابلیتها را در زمینه نگرش، دانش و مهارت میطلبد. در ادامه، در ارتباط با نگرش صحیح در تسهیلگری، وایت[۹] به این موارد مهم اشاره میکند:
- تنوع فرد و جامعه باید درک و محترم شمرده شود؛
- تمام مردم حق روشنگری از طریق یادگیری آزمایشی دارند.
- کارگزاران توسعه و دیگران در قبال رفاه محرومان مسئولیت دارند؛
- درستی، سخاوت، کنجکاوی و روشنفکری اصولی مهم هستند که باید پرورش داده شوند؛
- در مورد توانمندشدن مردم، هم باید بدان اعتقاد داشته باشیم و هم مخاطرات آن را بپذیریم؛
- توسعه قابلیتهای ارتباطی و دسترسی، اطلاعات و فناوری برای توانمندشدن حیاتی هستند؛
- کنار آمدن با تضادها، دشمنیها، طرد شدنها، گول زدنها، بدگمانیها، حسادتها و رفتار غیراصولی روندی طبیعی و سازنده است؛
- اعتمادسازی بستر تعامل بینشخصی و ظرفیتسازی انسان را فراهم میآورد؛
- اهمیت فرد در ارتباط با رفاه جمع باید در نظر گرفته شود؛ و
- مشارکت واقعی باید بر مبنای عدالت اجتماعی و اصول دموکراسی استوار باشد (همان منبع).
تعاریف تسهیلگری
در اینجا میکوشیم که نگاه عمیقتری به منبع و تعاریف جدید تسهیلگری داشته باشیم. تسهیلگری تعاریف متعددی دارد و هرکس بر حسب نگرش و دانش خود آن را به نوعی تعریف نموده است. برای نمونه هارت[۱۰] تسهیل را به مفهوم آسان کردن میداند و تسهیلگر را فردی مینامد که کار گروهی را آسان و روان مینماید. او معتقد است که نقش تسهیلگر با مربی متفاوت است، به علت اینکه اولی تکیه بر فرآیند دارد و دومی بیشتر بر محتوی تکیه میکند. تسهیلگر هدف انتخاب شده توسط گروه را تعقیب میکند و سعی مینماید که گروه را در رسیدن به هدف خود یاری دهد؛ تسهیلگر هیچ هدف از قبل تعیین شدهای را دنبال نمینماید. در صورتی که یک مربی از برنامه و محتوای تدوین شده خود در جریان آموزش استفاده میکند. هارت معتقد است که نقش اصلی تسهیلگر، زمینهسازی و کمک به گروه است تا اینکه گروه بتواند انرژی خود را روی محور و هدفی که بناست فعالیت کند، متمرکز نماید(Hart, 1996, PP. 17-21) . تسهیلگری مثل بیشتر مفاهیم مرتبط توسعه در حال و تکامل است. تسهیلگری در نیمه دوم قرن بیستم، بعنوان یک سبک از رهبری و مشارکت ماورای مدلهای قبلی مبتنی بر اقتدار فردی و دنباله روی منفعلانه و بی چون و چرا، ظهور نمود. جریان تسهیلگری استقلال و ارتباطات مناسب را در میان گروه به حداکثر میرساند. در واقع تسهیلگران به صورت مطلوبی کار گروهی و یادگیری جمعی را در میان اعضای تیم تسهیل میکنند.
تسهیلگران بایستی فضایی دوستانه، صمیمی و نشاط آور را برای همه ایجاد نمایند. بهگونهای که همه برای ابراز نظر و مشارکت احساس آرامش و راحتی کنند. آنها در چنین فضایی علاوه بر شادی و نشاط، شرایط تشویق یکدیگر را نیز فراهم میآورند. تسهیلگر باید فردی آرام و صبور باشد و این احساس آرامش را به جمع هم تسری دهد (Connolly, 2008).
برای تسهیلگری هنوز تعریف مورد توافق جمع ارائه نشده است. بسیاری فکر میکنند در حال تسهیل هستند در صورتیکه در حال کنترل و هدایت مردم در راستای اهداف خودشان هستند نه اهداف مردم. در این حالت تسهیلگری وسیلهای است برای توجیه و کنترل مردم به شکل نوین نه توسعه مردممحور از این رو، تسهیلگری گاه ساده به نظر میآید ولی درک و عمل واقعی به آن بسیار پیچیده و مشکل است.
تسهیلگر باید بر خلاف جریان متداول تحمیل قدرت حرکت کند. او نباید اجازه دهد که جریان آموزش و کار گروهی تحت تأثیر اهداف افراد خاص در گروه یا حامیان مالی پروژه قرار گیرد. برای کنترل اهداف گروه و تداوم و موفقیت گروه، تحلیل روابط قدرت امری حیاتی است. وقتی افراد مختلف در یک گروه دور هم جمع میشوند، آنها طبیعتاً قدرت اجتماعی خود را هم وارد گروه میکنند که این امر چه بسا مانع مهمی برای برقراری ارتباط و تعامل صحیح در گروه و تشکیل یک تیم منسجم به شمار آید. قدرت اجتماعی از شغل، جنسیت، سن و غیره ناشی شود. تسهیلگر از همان ابتدای کار گروهی نباید بگذارد کسی قدرت خود را بر فرد دیگر تحمیل کند. برای توزیع قدرت، تسهیلگر باید نخست مراقب اعمال و رفتار خود باشد، و از تحمیل و اعمال قدرت بپرهیزد. تسهیلگر باید توجه داشته باشد که او هم یک انسان است و هر انسانی مستعد خطا و اشتباه است.، بنابراین باید دائماً رفتار و کردار خود را ارزیابی کند (Connolly, 2008, PP. 86-7).
بعضی معتقدند که تسهیلگران کاتالیزورهای تغییر هستند نه «محرکین» تغییر. بنتلی[۱۱] بیشتر بر جنبههای فرآیند بودن و توانمند شدن تأکید دارد. تسهیلگری یک فرآیند است. همچنین تسهیلگری فرآیندی برای توانمندشدن است که کمک میکند افراد به اهداف خود نائل گردند. هوگان معتقد است که این امکان وجود ندارد که تسهیلگران بتوانند دیگران را توانمند سازند. تسهیلگران صرفاً شرایط مناسب را برای توانمند شدن دیگران فراهم میآورند. تسهیلگران به تشویق تعاون و فرآیند خودتوسعهای میپردازند وصرفاً از اختیارات مشروع و برخوردهای جاذبهدار برای تسهیل این فرآیند استفاده میکنند. اما بحث اساسی در اینجا حق انتخاب و کنترل افراد و اراده آزاد آنها در تصمیمگیری و اجرای آن است.(Hogan , op. cit, P.50)
هانتر[۱۲] هم تسهیلگری را یک فرآیند میداند. او بیشتر بر چگونه کاری را انجام میدهید تکیه دارد نه محتوای آنچه انجام میدهید. تسهیلگر راهنمای فرآیند است و روند کار را آسان مینماید. تسهیلگری در ارتباط با حرکت است- حرکت از الف به ب. تسهیلگر اعضای گروه را به طرف مقصد انتخاب شده آنها رهنون میسازد. به عبارتی، تسهیلگری روند رسیدن به هدف توافق شده گروه را آسان میسازد
Hunter, in: Hogan, op. cit, PP. 50-51) .)
یک تسهیلگر لازم دارد که مهارتهای ارتباطی و بین فردی را برای برقراری ارتباط و تخلیه مناسب احساسات به صورت حرفه ای دارا باشد. اساس و کلید موفقیت در برنامه ریزی تسهیلگری، تقویت ارتباط صحیح و مناسب است. ارتباطی که شفاف، صادقانه و صریح باشد. ارتباط صریح ما را قادر میسازد که عقاید، احساسات، نگرش و حقوق مان را آشکار بیان کنیم بدون اینکه به حقوق دیگران تعدی کنیم؛ ما نه زور گو هستیم و نه تسلیم محض دیگران (منصف). ارتباط صریح حقوق ما را بهبود میدهد و حس احترام به خود و به دیگران را در ما تقویت میکند.
ارتباط مناسب باعث احساس امنیت، اعتماد به نفس و خود باوری در ما میگردد
(Connolly, 2008.166). همچنین یک تسهیلگر باید آئینه استعاری گروه باشد، یعنی هرآنچه را که در گروه اتفاق میافتد نشان دهد. نکته قابل توجه اینجاست که قوانین و راهکارهای اندکی برای انجام این گونه کارها توسط تسهیلگر وجود دارد.
یکتسهیلگر باید خلاق و منطقی باشد و باید بتواند برحسب شرایط زمان و مکان به موقع تصمیم بگیرد. یک تسهیلگر نباید کارها را به صورت یکنواخت و تکراری انجام دهد (Hogan, op. cit, PP. 51-52).
تسهیلگری به مفهوم هماهنگی، همنوایی و صلح است. حرکتها و فعالیتهای یک تسهیلگر باید در راستای زمینهسازی صلح و همدلی بین اعضای یک گروه و گروه بزرگتر که جامعه است قرار گیرد. باید تسهلیگر در هر سطحی که کار میکند بتواند نقشی هر چند کوچک در جهت درک و فهم مشترک محلی، ملی و جهانی ایفا نماید که در نهایت به صلح جهانی بر مبنای عدالت اجتماعی بیانجامد. بنابراین تسهیلگری «ارزش- خنثی» نیست. بلکه مجموعهای از فعالیت، دانش، مهارت، نگرش، هنر و تعهد است که توانمندی انسانها اعم از مرد و زن را در راستای حرکت جامعه به سوی پایداری، هماهنگی و صلح تقویت میکند (Hunter, in: Hogan, op.cit, P.55).
هوگان با وجود آنکه خط فکری هانتر را صحیح میداند ولی بر این باور است که تسهیلگری پیچیدهتر از آن است کههانتر توصیف میکند. به نظر او تسهیلگران بایستی خودآگاه باشند. آنها باید همیشه به درون خود بنگرند، از سوگیریها آگاه باشند، و همزمان یک بازنگری درونی و بیرونی از فرآیند ارتباطی وفعالیتهای خود داشته باشند.
این بحث صرفاً به ارتباط بین تسهیلگر و گروه محدود نمیشود بلکه مهمترین بخش آن ارتباط بین تسهیلگر و خویشتن است. تسهیلگری هنری است که نیروهای خلاق درونی تسهیلگر و گروه را در یک چرخه ممتد عمل و تفکر درگیر میکند و محیطی را فراهم میآورد که در آن همه در حالت تعامل فکری و یادگیری قرار میگیرند. در این فرآیند خود تسهیلگر هم دخیل است و او هم در همه حال در حال یادگیری است. اگر تسهیلگر نتواند تسهیلگر خود باشد نمیتواند برای دیگران تسهیلگری نماید. تسهیلگر باید به خوبی خود و احساسات خود را مدیریت و کنترل نماید. او در عین تواضع باید اعتماد به نفس قوی هم داشته باشد. پیچیدگی و ظرافت تسهیگری مانند راه رفتن روی یک دیوار نازک است. توسعه پایدار و مداوم فردی تسهیلگر به معنای توسعه مداوم و مؤثر گروه هم است و برعکس. بنابراین تسهیلگر در مسیر تسهیلگری و همزمان با این فرآیند باید به ساختن خود هم بپردازد. تسهیلگر باید یک انسان فرآیندی و خودبازنگر باشد. داشتن تنوعی از مهارتها، دانش و نگرش برای تسهیلگر ضرورت دارد (Hogan, op.cit, PP. 56-57).
فرآیند تسهیلگری و بازنگری همزمان اعضای تیم و تسهیلگر را در بر میگیرد. چنانکه در نمودار زیر پیداست، حرکت و ارتباط بسیار پیچیدهای در این فرآیند مطرح است که محدود به یک ارتباط ظاهری و بیرونی نمیشود. مهمترین عامل در این میان، بازنگری درونی تسهیلگر و اعضای تیم است. این بازنگری موتور محرکه حرکت صحیح به سوی اهداف گروه است. طبیعتاً این حرکت خود باعث تغییر و ایجاد انگیزش در تسهیلگر هم میشود. یعنی تسهیلگر هم خود کاتالیزور تغییر میشود و هم تغییر گروه خود کاتالیزور توسعه و تغییر تسهیلگر میگردد.
نمودار : فرآیند تسهیل گری گروه، فرد و تسهیل گر
تسهیلگری در خلاء رخ نمیدهد بلکه فرآیند و حرکتی است از زندگی، در زندگی و گرفته شده از محیط پیرامون. این فرآیند به زمان و مکانی مربوط میشود که ما در آن زندگی میکنیم. بدیهی است که این روند صرفاً به شرکت کنندگان محدود نمیشود بلکه تسهیلگر هم در همان زمان و مکان تیم و تحت تأثیر آن قرار دارد. یعنی تسهیلگر هم در حال تعامل با گروه و هم محاط در ظرف زمان و مکان تیم است. این داد و ستد در نهایت هم باعث توسعه گروه و هم تسهیلگر میشود.
اگر تسهیلگری به خوبی انجام شود، شرکت کنندگان باید بگویند که ما خود عامل تعیین کننده بودهایم. یعنی مالکیت و کنترل فعالیتها و نتایج از آن خود گروه است. تسهیلگر موقعی خوشحال میشود و احساس موفقیت میکند که شرکتکنندگان بگویند ما با تلاش خودمان به هدفمان نائل گردیدیم. نقش تسهیلگر باید کمرنگ و به مرور زمان بی رنگ شود. به سخن دیگر، در تسهیلگری بحث توانمند شدن گروه توسط اعضا مطرح است نه توسط تسهیلگر. فرآیند تسهیلگری به معنای زمینه سازی و جایگزین کردن تدریجی ارتباط و همکاری جمعی به جای کنترل، ترویج و دستور فردی است. در فرآیند تسهیلگری، مهمترین موضوع فاعلیت، مالکیت و کنترل فرآیند توسط تیم است. اگر چنین تفکری در مردم رشد و توسعه یابد ما مطمئناً شاهد آیندهای روشن برای توسعه تمام بشریت در جامعهای همراه با صلح و عدالت خواهیم بود.
مروج یا تسهیلگر
چنانکه قبلاً گفتیم، در نظامهای مرسوم ترویج که برنامهها عموماً از بالا به پایین طراحی میشود، خود کارگزاران ترویج هم دارای سلسله مراتب هستند و نیروهای سطوح بالا نقش هدایت، راهنمایی و کنترل را برعهده دارند و نیروهای میدانی عموماً گوش به فرمان نیروهای بالاتر هستند. سطوح پایینتر خود را به سطوح بالاتر متعهد میبینند تا مردم. فعالیت عمده مروجین، انتقال اطلاعات و فناوری از مراکز به سطح محلی است. در این سیستم، نقش اصلی بر دوش کارگزاران ترویج است. اگر بناست نظام «تسهیل گر» جای نظام «ترویج گر» را بگیرد، اولین چیزی که باید تغییر بکند، نقش مروجین است که باید از یک ارتباط یکسویه عمودی تبدیل به یک ارتباط دوسویه و موازی گردد. اگر چنین نقش جدیدی شکل گیرد، فصل مشترک سازمان ترویج و بهرهبرداران نیز باید تغییر یابد. نماینده بهرهبرداران میتواند پل ارتباطی بین سازمان و مردم باشد. برای اینکه نماینده بهرهبرداران یا مروج روستایی بتواند چنین نقشی را ایفا کند، لازم است نظام ارتباطی درونسازمانی ترویج بین خود کارگزاران ترویج نیز تغییر کند. بدین معنی که یک سازمان هنگامی میتواند در سطح محلی با نماینده کشاورزان یک ارتباط دوسویه و دموکراتیک داشته باشد در بین خود اعضا چنین حرکتی شکل گرفته باشد. بدیهی است که کارکنان ترویج باید حرکت آموزش مشارکتی و دوسویه را اول از خودشان شروع نمایند. کنش متقابل بین مروجان روستایی با روستاییان عامل تعیینکننده است و چنین تعاملی به نوع ارتباط مروجان میدانی با مروجان روستایی بستگی دارد و در یک مرتبه بالاتر ارتباط همه اینها بستگی به ارتباط کارگزاران در سطح بالاتر با مروجان میدانی دارد. همه این افراد مثل حلقههای زنجیر با یکدیگر مرتبط هستند. بهگونهای که اگر یک جا ارتباط قطع شود، ارتباط بقیه نیز قطع میشود. اگر بناست که مروج روستایی ما یک ارتباط تسهیلگرانه با بهرهبرداران داشته باشد، لازم است که سازمان ترویج آماده ارتباط دوسویه با مروج روستایی به عنوان پل ارتباطی با مردم باشد. نمیتوانیم از مروجین روستایی انتظار برقراری ارتباط دموکراتیک و مشارکتی با مردم را داشته باشیم ولی سازمان ترویج خود اینگونه عمل نکند و یا حتی برخلاف آن حرکت کند.
یکی از نکاتی که در ترویج سنتی دنبال شده است وابسته کردن روستاییان است. روستاییان برخلاف اصل خود اتکائی و خودباوری عموماً منتظرند که از بیرون به آنها کمک بشود و مشکلات آنها از بیرون حل شود. در بسیاری از مناطق روستایی دنیا عدم وجود خلاقیت و ابتکار بین کشاورزان مشهود است. کشاورزان عموماً به اقدامات و تصمیمات دولتی عادت کردهاند و برای هر حرکتی منتظر دریافت یارانه دولت هستند (Scarborough, et al, 1977). حال این سؤال مطرح میشود که ما «ترویج وابستگی » را دنبال میکنیم یا «ترویج خودباوری» را؟
در امر ارتباط با روستاییان ما به یک طیف وسیع از عوامل تغییر برخورد میکنیم. که عبارتاند از عامل تغییر، عامل ترویج، مروج، عامل توسعه، کارگزار توسعه، کارگزار ترویج، هماهنگکننده عمران روستایی، روح بخش روستایی، بسیجکننده، تحریککننده، آموزشگر، روشنگر و تسهیلگر. از نظر اوکلی[۱۳] مروج مسئول تهیه علم و اطلاعات است. او کشاورز را توانمند میسازد که بهتر بفهمد وبا درک عمیقتر برای پذیرش نوآوریها تصمیم بگیرد. او به عنوان یک معلم به آموزش کشاورزان میپردازد (Oakley in: Kamale, op. cit, P.148). ولی تسهیلکننده کمتر نگران پروژهها و اهداف مخصوص ترویجی است و بیشتر به کشاورزان کمک میکند تا اعتماد به نفس بهدست آورند و خودشان را سازماندهی کنند و توسعه دهند (همان منبع).
بانچ[۱۴] معتقد است که تسهیل کننده ایده آل باید واجد خصلتهای زیر داشته باشد:
- انگیزه کمک به دیگران
- دانش فنی
- توانایی تدریس به دیگران
- شوق وعلاقه
- اعتقاد
- شخصیت حرفهای (Bunch, In: Scarborough, op.cit, P. 77).
تیلاکاراتنا[۱۵] مشخصات اصلی تسهیلکنندگان را این چنین توضیح میدهد: آنها معتقد به فقرا و محرومین هستند و به خلاقیت محرومین ایمان دارند. عقاید خود را به مردم تحمیل نمیکنند،. برنگرش طبقاتی فائق آمدهاند و همیشه در حال یادگیری هستند (Tilakaranta, in: kamali, 1998, PP. 159-160).
نگارنده به توسعه خودبخودی، ارگانیک و مردممحور معتقد است و از لحاظ نظری به اصول توسعه توسط مردم و برای مردم باور دارد، ولی از آنجائی که بحث این تحقیق به سازمانهای دولتی محدود میگردد، حرکت تسهیلگری را بهترین راهبرد در این محدوده قلمداد میکند، در بحث توسعه خودبخودی، در ابتدا نقش روشنگران ارگانیک[۱۶] مطرح است و تسهیلگران در مرتبه دوم قرار میگیرند.روشنگرارگانیک فردی است از بطن جامعه و داوطلب و بدون داشتن جایگاه رسمی که خود بخود نقش تسهیلگر را در اجتماع دنبال مینماید (کمالی، ۱۹۹۸).
چنانچه خصوصیات تسهیلکنندگان را با هم مقایسه کنیم متوجه خواهیم شد که بانچ و تیلاکارتنا در یک موضوع اساسی با هم اختلاف نظر دارند. تیلاکارتنا معتقد است که تسهیل کننده همیشه در حال یادگیری است در حالی که بانچ میگوید که تسهیلکننده باید توانایی تدریس به دیگران را داشته باشد. با این حال بهتر است بهجای تکیه بر ملاک خاص که عمدتاً ما بیرونیها روی آن تأکید داریم، اجازه دهیم خود مردم در یک جمعبندی برحسب ملاکهای خودشان نماینده خود را انتخاب کنند
[۱] – Hogan
[۲] – Borda
[۳] – John Dewey
[۴] – Freire
[۵] – Rogers
[۶] – Carpo
[۷] – Andragogy
[۸] – Carpo
[۹] – White
[۱۰] – Hart
[۱۱] – Bently
[۱۲] – Hanter
[۱۳] – Oakley
[۱۴] – Bunch
[۱۵] – Tilakaratna
[۱۶] – Organic Intellatual
نویسنده : دانشمند فرزانه دکتر باقر کمالی استاد دانشگاه
برگزفته از سایت : http://faryadshabdiz.blogfa.com/category/5/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C