بخش اول جنگ‌های صلیبی

جنگ‌های صلیبی

 

  • شناسنامه
  • جنگ‌های صلیبی
    کد:۶۲۸
    ناشر و تهیه‌کننده: مرکز پژوهش‏های اسلامی صدا و سیما
    نویسنده: علی‌رضا کریمی
    چاپ و صحافی: نگارش
    لیتوگرافی: سروش مهر
    شمارگان: ۱۵۰۰
    نوبت چاپ: دوم / ۱۳۸۲
    حق چاپ برای ناشر محفوظ است
    بهاء: ۱۰۰۰ تومان
    نشانی: قم، بلوار امین، مرکز پژوهش‏های اسلامی صدا و سیما
    تلفن: ۲۹۳۵۸۰۳ و ۲۹۱۰۶۰۲ نمابر: ۲۹۳۳۸۹۲ 
    پست الکترونیکی: Email: IRC@IRIB.COM

 

 

  • ·         چکیده
  • رویارویی ملت‏های دنیا با یکدیگر تاریخ طولانی دارد. هر چند در ابتدا، سود مادی، بهانه‏ای برای جنگ بود، ولی بعدها، بهانه‏هایی مثل پیروی از دستورهای دینی مورد توجه متجاوزان قرار گرفت. جنگ‏های صلیبی یکی از این‏گونه رویارویی‏ها بود که اروپاییان برای رهایی اورشلیم از دست مسلمانان به راه انداختند. در این جنگ‏ها که دویست سال طول کشید و پی‏آمدی جز غارتگری و تجاوز علیه ساکنان بی‏گناه شام و شمال آفریقا نداشت، دست پاپ و روحانیون بلند پایه کلیساهای اروپا به همراهی فئودال‏های ستمگر در سوء استفاده از مذهب، آشکارا دیده می‏شود. گفتنی است درگیری‏های داخلی میان کلیسای بیزانس و کلیسای واتیکان و رقابت‏ها و زد و خوردهای شاهان اروپا با یکدیگر و در مواردی، پاپ با برخی شاهان، زمینه‏ساز اعلان شعار جنگ مذهبی علیه مسلمانان شد.
    در طول این دویست سال، نُه تهاجم بزرگ به سرزمین‏های اسلامی انجام شد که بیش‏ترین آسیب‏ها را بر مسلمانان وارد آورد، ولی در مقابل، اروپاییان از دانش و فرهنگ و تمدن پربار مسلمانان نکته‏ها آموختند که همین آموزه‏ها زمینه‏ساز دگرگونی‏های آینده در تمدن غرب گشت.

امروزه نیز جنگ‏های صلیبی به شکل پیچیده‏تری دنبال می‏شود که نظریه‏هایی مانند برخورد تمدن‏ها از آن جمله است.

در بخش اول این پژوهش ، جهان اسلام و اروپا در آستانه جنگ‏های صلیبی به همراه انگیزه‏ها و زمینه‏های جنگ بررسی شده است. در بخش دوم، هشت مرحله از جنگ‏های صلیبی با بیان چگونگی آغاز و سرانجام آن مطرح شده است. بخش سوم، پی‏آمدهای جنگ‏های صلیبی را مطرح می‏کند. در بخش چهارم، جنگ‏های صلیبی معاصر و در بخش پنجم، راهکارهایی برای برنامه سازن ارائه شده است.

 

 

فهرست

 

 

 

دیباچه

 

پیش‏گفتار

رویارویی ملت‏های دنیا با یکدیگر، تاریخی طولانی دارد. از زمانی که انسان‏ها خود را در میان گروه‏های اجتماعی شناختند، جنگ‏های قبیله‏ای و دسته جمعی را تجربه کردند. انسان‏ها در آغاز، بیش‏تر برای به دست آوردن سود مادی به جنگ می‏پرداختند، ولی هرچه پیشرفته‏تر شدند، نتوانستند به راحتی و بدون دلیلِ به ظاهر قانع کننده و عوام‏فریبانه، به چنین جنگ‏های تجاوزکارانه‏ای اقدام کنند. از این رو، بهانه هایی مانند: به‏دست آوردن میراث گذشتگان و پیروی از دستورهای دینی مورد توجه متجاوزان قرار گرفت. جنگ‏های صلیبی یکی از این گونه رویارویی‏های توسعه‏طلبانه بود که اروپاییان به راه انداختند. هیچ‏کدام از دین‏های آسمانی، پیروان خود را به تجاوز و وحشی‏گری سفارش نکرده است؛ زیرا ادیان الهی برای رستگاری انسان‏ها آمده‏اند، نه برای کشتن و از میان بردن آن‏ها. از این‏رو، هرگز عقل و منطق، این ادعای پاپ و دستگاه کلیسا را نمی‏پذیرد که وظیفه مسیحیان، رهایی اورشلیم از دست مسلمانان است. به ویژه اگر این رهایی به قیمت کشتار و وحشی‏گری علیه ساکنان بیت‏المقدس و شهرهای پیرامون آن اعم از یهودی و مسلمان نشین باشد. روشن است که این امر چیزی جز سوء استفاده از مذهب برای رسیدن به سود شخصی و گروهی نیست. در جنگ‏های صلیبی، دست پاپ و روحانیان بلند پایه کلیساهای اروپا به همراهی فئودال‏های ستمگر در این سوءاستفاده از مذهب، آشکارا دیده می‏شود. شروع و دوام جنگ‏های صلیبی به مدت دویست سال از سوی اروپاییان که به بهانه‏های مذهبی صورت گرفت، چیزی جز غارتگری و تجاوز علیه ساکنان بی‏گناه شام و شمال آفریقا نبود. کم نبودند اروپاییانی که با توهّم تکلیف دینی و جهاد، در این پیکارها گام نهادند، غافل از آن که فریب دستگاه پاپی و فئودالیسمِ در حال فروپاشی غرب را خورده‏اند. بسیاری از شرکت کنندگان در جنگ‏های صلیبی را جنایت‏کاران، فرصت طلبان، بی‏کاران و بندگان فئودالیسم قرون وسطایی تشکیل می‏دادند که امتیاز دادن‏ها، بهشت بخشی‏ها و وعده‏های آزادی آفرین پاپ، آنان را به قلمروهای مسلمانان کشانده بود. گفتنی است درگیری‏های داخلی میان کلیسای بیزانس و کلیسای واتیکان و رقابت‏ها و زد و خوردهای شاهان اروپا با یکدیگر و در مواردی پاپ با برخی شاهان، زمینه ساز اعلان شعار مذهبی جهاد علیه مسلمانان شد. مسیحیان در مدت دویست سال جنگ، نُه تهاجم بزرگ به سرزمین‏های اسلامی انجام دادند که در کشاکش این جنگ‏ها، مسلمانان زیادی کشته و مجروح یا اسیر شدند، دارایی‏های آنان به غارت رفت و سرزمین‏هایشان اشغال شد. در این جنگ‏ها بیش‏ترین آسیب بر مسلمانان وارد شد؛ زیرا صلیبی‏ها دور از خانه و کاشانه خود می‏جنگیدند، ولی مسلمانان در خانه و کاشانه خود دفاع می‏کردند. از این رو، خسارت‏های جانی و مالی بیش‏تری به آنان وارد شد. در طول جنگ‏های صلیبی، اروپاییان از دانش و فرهنگ و تمدن پربار مسلمانان نکته‏ها آموختند که همین آموزه‏ها، زمینه‏ساز دگرگونی‏های آینده در تمدن غرب شد. نوع رفتار مسلمانان با عالمان اسلامی، جایگاه پاپ و اربابان کلیسا را در میان مسیحیان بیش‏تر به خطر انداخت. گسترش دانش‏های پیشرفته روز مانند: پزشکی، نجوم، ریاضیات، هندسه و فنون دریانوردی مانند ساخت کشتی و ابزارهای دریانوردی مانند قطب‏نما در میان مسلمانان، اروپاییان را متأثر ساخت. آن‏ها با یادگیری دانش‏ها و مهارت‏های فنی مسلمانان، دانشگاه‏ها و مراکز علمی و پژوهشی و نظام‏های اجتماعی خود را توسعه بخشیدند. مسیحیان با دیدن فرهنگ و تمدن مسلمانان، پیش فرض نادرست خود را نسبت به مسلمانان اصلاح و دانش مسلمانان را وارد زندگی خود کردند. رنسانس در اروپا، تا اندازه زیادی از این مسأله تأثیر پذیرفت. گفتنی است اروپاییان در طول جنگ، غیر از قتل، غارت، تجاوز و بی‏رحمی، اثر دیگری بر جای نگذاشتند. تاخت و تاز مسیحیان در سواحل مدیترانه، امنیت این مناطق را به خطر انداخت و خواب را از چشم مردم ربود. همین مسأله به فرار دانشمندان و بازرگانان از این منطقه‏ها انجامید. البته مردمان این سرزمین‏ها به مقاومت و رویارویی با متجاوزان اروپایی می‏پرداختند و در این ایستادگی‏ها، تجربه‏های بسیار می‏آموختند. از میان این مردم، خاندان‏های بزرگ و قدرتمندی مانند: زنگی‏ها، ایوبی‏ها و مملوکان ظهور کردند که توانستند مقاومت‏های خستگی‏ناپذیری را در برابر اروپاییان صلیبی سازمان‏دهی کنند. شاید در اثر همین تجربه اندوزی‏های نظامی بود که بعضی سواحل مدیترانه به‏ویژه مصر از شرّ مغولان وحشی در امان ماند. رویارویی شرق و غرب یا به عبارتی تمدن اسلامی و مسیحی، در جنگ‏های صلیبی شکل گرفت. چندان نگذشت که اروپاییان پس از انجام برخی تغییرهای زیربنایی و روبنایی در تمامی زمینه‏ها، به تجاوزهای خود علیه قلمروهای اسلامی، شکل استعماری دادند. آنان با این روش، سال‏ها سرنوشت مسلمانان را در اختیار گرفتند و سرمایه‏های مادی و معنوی آنان را غارت کردند. امروزه، این تلاش برای غارت مسلمانان، به شکل پیچیده‏تری دنبال می‏شود که نظریه‏هایی مانند برخورد تمدن‏ها از سوی هانتینگتون و جنگ‏های‏صلیبی ازسوی رییس‏جمهور امریکا نمونه‏هایی از این دست هست. اکنون وظیفه مسلمانان سنگین‏تر از تاریخ گذشته آنان است؛ زیرا دشمن امروزی بسیار پیچیده‏تر و تواناتر از گذشته عمل می‏کند. در گذشته، اروپاییان در میدان مبارزه نظامی و فرهنگی از مسلمانان شکست خوردند. و با دفاع قدرتمند مسلمانان، مجبور شدند بیت‏المقدس و دیگر نواحی اشغالی را بازپس دهند، ولی امروزه می‏کوشند با بهره‏گیری از توان فرهنگی خود، نخست پایگاه‏های فرهنگی مسلمانان را فتح کنند و سپس با ضربه نظامی، آنان را از پای درآورند. از این رو، مسلمانان باید با تکیه بر فرهنگ، سنت و ارزش‏های بنیادین‏شان، این حربه خطرناک دشمن را ناکارآمد کنند. خواندن این کتاب که درباره تاریخ جنگ‏های صلیبی است، در تقویت حافظه تاریخی مسلمانان می‏تواند تأثیرگذار باشد. این کتاب بیانگر این حقیقت است که تجاوزها و تهاجم‏های اروپاییان که در گذشته به شکل جنگ‏های صلیبی صورت می‏گرفت، امروزه به شکل‏های دیگری ادامه دارد. از آن‏جا که تاریخ آموزنده است، مسلمانان می‏توانند از آن، تجربه‏ها و درس‏های فراوان بگیرند و در رشد و توسعه فرهنگ و تمدن خود تأثیرگذار باشند.

 

 

بخش اول در آستانه جنگ‏های صلیبی

 

 

فصل اول: جهان اسلام در آستانه جنگ‏های صلیبی

پیش از آن که به علت‏ها و زمینه‏های آغاز جنگ‏های صلیبی بپردازیم، لازم است وضع جهان اسلام و قدرت‏های بزرگ آن عصر، بررسی شود.

 

 

نیروی معنوی و مادی عباسیان

خلافت عباسیان به دلیل نداشتن پایگاه اعتقادی ریشه دار در میان مردم، رو به ضعف نهاد. از سوی دیگر، عباسیان که به کمک ایرانیان به خلافت رسیده بودند، در میان عرب‏ها چندان اعتباری نداشتند. آنان که برای اداره قلمرو گسترده امپراتوری اسلامی، به توان دیوان‏سالاری ایرانیان نیازمند بودند، به شدت به خاندان‏های بزرگ ایرانی روی آوردند و بعدها به آنان وابسته شدند.

پیدایش قدرت‏های محلی در ایران، چه قدرت‏هایی که به نیروی شمشیر ایجاد شده و چه قدرت‏هایی که از همان آغاز به تأیید خلیفه عباسی شکل گرفته بودند، در فروپاشی و زوال تدریجی قدرت خلفای عباسی مؤثر افتاد. حتی برخی دولت‏های ایرانی مانند: صفاریان و آل بویه، خسارت‏های سنگینی بر پیکره معنوی خلفای عباسی وارد آوردند. پیدایش قدرت‏های محلی ایرانی مانند: طاهریان، صفاریان، سامانیان و آل بویه یا قدرت‏های ترک هم‏چون: غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان در بی‏اعتبارکردن خلفای عباسی مؤثر افتاد، ولی فروپاشی جدی عباسیان وقتی آغاز شد که آن‏ها ترکان را به عنوان عنصر جای‏گزین برای عرب‏ها و ایرانیان برگزیدند.

معتصم ـ خلیفه عباسی ـ نخستین خلیفه‏ای بود که به طور گسترده از ترکان در دربار و سپاه خود بهره گرفت و اداره استان‏های بزرگ امپراتوری عباسی را به ایشان سپرد و آنان را بر ایرانیان و عرب‏ها برتری داد. او در سال ۲۲۱ ه . ق شهر سامرا را برای ترکان بنا کرد و آن‏ها را به آن شهر انتقال داد. پس از آن که معتصم، مرکز خلافت را نیز از بغداد به سامرا برد، نفوذ ترکان در دستگاه خلافت افزایش یافت. این نفوذ روزافزون به آن‏جا رسید که ترکان، هرگاه وجود خلیفه‏ای را به زیان قدرت خود می‏دیدند، وی را از خلافت عزل می‏کردند و شخص دیگری را به جای او می‏نشاندند.

قدرت روزافزون ترک‏ها سبب گردید که خلفای عباسی در اداره امور، هیچ دخالتی نداشته باشند. قدرت طلبان ترک هر کدام در ناحیه‏ای برای خود حکومتی تشکیل دادند و به پشتیبانی و تأیید معنوی خلیفه، سلطه خود را بر مردم آن منطقه گسترش دادند. آنان برای گسترش قلمرو حکومتی خود، جنگ‏هایی را با گروه‏های هم‏نژاد و همسایه خود به راه انداختند. بنابراین، گرچه خلیفه به عنوان قیّم امت اسلامی، حضور داشت، ولی وی قدرت واقعی نداشت و جهان اسلام بیش‏تر گرفتار درگیری‏های داخلی و زد و خوردهای فراوان اجتماعی بود.

این زمینه‏ها هر دشمن جهان‏گیر و قدرت‏طلبی را متوجه فرصت پیش آمده می‏کرد. رفته رفته دولت‏های مستقل کوچکی نیز جدا از خلافت عباسی تشکیل شدند. برای مثال، در مراکش، دولت شیعی ادارسه (۱۷۲ ـ ۳۶۴ ه . ق)، در تونس دولت سنی اغالبه (۱۸۳ ـ ۲۹۶ ه . ق) و دولت فاطمیان در شمال آفریقا (۲۹۷ ـ ۳۵۸ ه . ق) پایه‏گذاری شدند و حتی قدرت فاطمیان تا سوریه گسترش یافت و دولت اخشیدی (۳۵۸ ـ ۳۲۳ ه . ق) در مصر، قلمرو خود را تا جزیره‏العرب پیش برد.

بیش‏تر دولت‏های مستقل و نیمه مستقل مسلمان که همواره تضعیف به یکدیگر می‏پرداختند، از قدرت معنوی خلیفه استفاده می‏کردند. به این ترتیب، از یک‏سو، توان جهان اسلام و از سوی دیگر، نفوذ و اعتبار معنوی خلیفه عباسی در میان مسلمانان رو به ضعف نهاد.

 

 

اروپا در آستانه جنگ‏های صلیبی

امپراتوری بزرگ روم در سال ۳۹۵ م. به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. روم غربی شامل ایتالیا، بخشی از فرانسه، آلمان و اتریش و بخشی از آفریقای شمالی بود و روم شرقی نیز آسیای صغیر، سوریه، فلسطین و مصر و شبه جزیره بالکان را شامل می‏شد.

روم شرقی از لحاظ فرهنگ و بازرگانی، پیشرفته‏تر از روم غربی بود، ولی پیوسته از سوی شرق، مسلمانان و از سوی غرب، اقوام وحشی ژرمن و اسلاو و بلغار با آنان درگیر بودند. این جنگ‏های پی در پی، لطمه‏های اجتماعی و مادی فراوانی به روم شرقی وارد آورد.

روم غربی نیز پیوسته با ژرمن‏ها، اسلاوها و هون‏ها درگیر بود و به شدت ضعیف شده بود. در این زمان، در اروپا نظام ملوک الطوایفی یا فئودالیسم حاکم بود. پایه اقتصاد اروپا بر کشاورزی استوار بود. و مردم ستم‏دیده در زمین‏های فئودال‏ها کار می‏کردند. فئودال‏ها در اروپا همه کاره بودند و پادشاهان اروپا تنها نامی از پادشاهی را با خود داشتند. جمعیت شهرهای اروپا نیز اندک بود و ارتش به گروهی از شوالیه‏ها محدود می‏شد. هر فئودال شماری از شوالیه‏ها را در اختیار داشت که هنگام جنگ از نیروی آن‏ها بهره می‏گرفت.۱

همپای فئودال‏ها، روحانیان مسیحی بودند که زمین‏های بسیاری در اختیار داشتند و از بزرگان به شمار می‏آمدند. روحانیان مسیحی، شاگردان مدرسه‏های دینی را مسلّح کرده و از آن‏ها در راستای هدف‏های خود بهره می‏گرفتند. پاپ همه روحانیان را رهبری می‏کرد و به آن‏ها دستور می‏داد. زمام‏داران دولت‏های اروپایی نیز به‏ناچار از پاپ پیروی می‏کردند و می‏کوشیدند همواره او را از خود راضی نگه دارند. نه تنها پاپ املاکی در ایتالیا داشت، بلکه دیگر اربابان کلیسا مانند: آرشوک‏ها، اوک‏ها و رییسان دیرها نیز املاکی را در قبضه گرفته بودند. آنان به انجام تکلیف فئودالی به ویژه شرکت در جنگ‏ها به سود کسی که تیول به آن‏ها داده بود، مجبور می‏شدند. مقام‏های بلندپایه روحانی ویژه اعضای خاندان‏های بزرگ بود، در صورتی که کشیشان و راهبان از میان افراد عادی برگزیده می‏شدند.۲


۱ . تاریخ جنگ‏های صلیبی، رنه گروسه، برگردان: ولی الله شادان، تهران ۱۳۷۷، نشر و پژوهش فروزان روز، صص ۹ ـ ۱۳؛ تاریخ جهانی، ش. دولاندلن، برگردان: احمد بهمنش، ج ۱، انتشارات دانشگاه تهران، صص ۳۸۹ ـ ۴۰۰.
۲ . تاریخ جهانی، دولاندلن، ج ۱، ص ۴۰۰.

 

 

فصل دوم: زمینه‏ها و انگیزه‏های آغاز جنگ‏های صلیبی

علت نام گذاری این جنگ‏ها به صلیبی، آن بود که این جنگ‏ها به نام دین مسیح و از سوی دستگاه کلیسای مسیحی سازمان‏دهی شد که مردم اروپا را به شرکت در این جنگ علیه مسلمانان فرا می‏خواند. مسیحیان، صلیب را نماد این جنگ‏ها قرار دادند و این جنگ‏ها را برای کمک به دین مسیح برپا کردند. جنگ‏های صلیبی که نزدیک به چهارقرن یعنی از اواخر قرن ـ یازده تا اواخر قرن پانزده میلادی ـ به طول انجامید، زمینه‏ها و انگیزه‏هایی داشت که در ادامه به آن‏ها می‏پردازیم.

 

 

نقش مذهب

کارشناسان در این مورد که مذهب در برانگیخته شدن جنگ‏های صلیبی چه اندازه نقش داشته است، اختلاف نظر دارند. برخی آن را عامل اصلی بروز جنگ‏های صلیبی دانسته‏اند و برخی دیگر عوامل اقتصادی ـ سیاسی را عامل اصلی و مذهب را عامل فرعی شمرده‏اند. به نظر نگارنده، درگیری صلیبیون و مسلمانان نمی‏توانست اساسا مذهبی باشد؛ زیرا قرن‏ها بود که کلیسا مردم تهی‏دست را استثمار می‏کرد و در آن دوره، دوران سیطره مذهب رو به پایان بود. از این‏رو، عملکردهای کلیسا دیگر محبوبیتی برای کلیسا باقی نگذاشته بود تا بتواند بانی رویدادهای خطیری درآینده باشد.

شاید کلیسا که خود را روز به روز، منزوی‏تر از گذشته می‏یافت، می‏خواست با بهره‏گیری از این فرصت پیش آمده، خود را مطرح کند؛ فرصتی که پیش‏تر نه فراهم بود و نه کلیسا چندان نیازی به آن داشت. کلیسا کوشید با این کار مردم را به سوی خود بکشاند و محبوبیتی برای خود دست و پا کند؛ زیرا بسیاری از آگاهان مسیحی از جنگ‏های گذشته میان مسلمانان و مسیحیان و شکست‏های پی در پی مسیحیان و امپراتوران روم مسیحی از مسلمانان، ناخشنود بودند. گفتنی است بیش از همه جنگ ملازگرد که به فرماندهی سلطان آلب ارسلان سلجوقی در ۱۷ اوت ۱۰۷۱ م. رخ داد و در پی آن، دیوژن ـ امپراتور روم ـ به اسارت مسلمانان درآمد، مسیحیان را رنج می‏داد. آنان در پی فرصتی بودند تا این شکست‏ها را جبران کنند. از این رو، کلیسا با فراهم شدن این فرصت، مردم را به شرکت در جنگی فرا خواند که آن را جهاد می‏نامید.

مردم خسته و دل زده از ستم کلیسا، هرگز به جنگیدن در رکاب روحانیان یا زیر پرچم کلیسا علاقه‏ای نداشتند و آن را آرزو نمی‏کردند، ولی کلیسا بهانه مناسبی بود تا اروپاییان زیر نقاب آن، خواسته‏های دنیایی خود را برآورده سازند. پیدایش رنسانس و دگرگونی‏های اساسی در اروپا، فاصله زیادی با جنگ‏های صلیبی ندارد. این امر به خوبی گواه این ادعا است که مردم در جنگ با مسلمانان، هدف مذهبی نداشته‏اند.

به باور یکی از نویسندگان، نخستین هدف جنگ صلیبی، کمک به کلیسای مسیحی شرق بود، نه نجات بیت‏المقدس. پاپ اربان در سخنرانی معروف ۱۸ نوامبر ۱۰۹۵ م. (۲۰ ذی القعده ۴۸۸ ه .ق)، هرگز واژه بیت‏المقدس را در کلرمون به کار نبرد.۱بنابراین، حتی اگر ادعای پیشین را بپذیریم، به این نتیجه می‏رسیم که هدف مسیحیان در آغاز کار، آزادسازی بیت‏المقدس از دست مسلمانان نبوده است.

به باور نویسنده‏ای دیگر، در سده‏های ده و یازده میلادی، جنبش بزرگ احیای مذهب در جهان غرب آغاز شد و در پی آن، کلیسا قدرتمند گردید. بدین ترتیب، رشد علقه‏های مذهبی در میان مردم، به واکنش خواسته‏های مذهبی و در نتیجه، به تلاش برای آزادی بیت‏المقدس انجامید.۲

همان‏گونه که گفته شد، از نزدیکی فاصله زمانی رنسانس و پیدایش پروتستانیزم در اروپا با جنگ‏های صلیبی، می‏توان دریافت که غلیان مذهبی در کار نبوده است؛ زیرا عملکردهای غلط کلیسا موجب تنفر بسیاری از مردم از ارباب کلیسا شده بود. از سوی دیگر، به نظر نمی‏رسد که غلیان مذهبی در اروپا، به انگیزه دخالت مسیحیان در سرزمین‏های اسلامی، از جمله بیت‏المقدس ربطی داشته باشد؛ زیرا به گفته همین نویسنده، اروپاییان در کاروان‏های بزرگی حتی گاه با هفت هزار نفر به زیارت بیت‏المقدس رهسپار می‏شدند و با هیچ مزاحمتی از سوی مسلمانان روبه‏رو نمی‏شدند.۳ بنابراین، دلیل مذهبی هرگز نمی‏تواند علت اصلی یورش مسیحیان به سرزمین‏های اسلامی باشد.

گفته شده است که یکی از علت‏های بروز جنگ‏های صلیبی، حمله ترکان مسلمان به قسطنطنیه ـ مرکز مسیحیت ارتدکس ـ بود،۴ ولی با توجه به اختلاف‏های شدیدی که میان مذهب کاتولیک و ارتدوکس بود، این امر نمی‏توانست عامل اصلی برانگیخته شدن کلیسای کاتولیک و سپس مسیحیان اروپا علیه مسلمانان باشد. شاید کلیسای کاتولیک غرب از حمله مسلمانان به قسطنطنیه خوشحال هم بود، ولی چون این حمله و سقوط قسطنطنیه می‏توانست آغاز فتح تمام اروپا باشد، برای کلیسای کاتولیک و مردمان اروپا مطلوب نبود. چنان‏چه فتح قسطنطنیه از سوی مسلمانان عملی می‏شد، به گمان کلیسای کاتولیک، دیگر سرزمین‏های اروپایی هم از دست می‏رفت. از سوی دیگر، وقتی کلیسای بیزانس از کلیسای غرب تقاضای کمک کرد، کلیسای کاتولیک این را فرصتی مناسب تشخیص داد تا کلیسای شرق و غرب را یکی کند و بر قدرت خود بیافزاید. از این رو، دستور آغاز جنگ علیه مسلمانان را صادر کرد.

همان‏گونه که گفته شد چنان‏چه این ادعا تا اندازه‏ای هم درست باشد، مبیّن نگرانی ارباب کلیسا است، نه مردم. از سوی دیگر، می‏دانیم که خیلی پیش‏تر از عصر جنگ‏های صلیبی، مسلمانان در سال ۹۲ ه . ق، اندلس (اسپانیا) را تا فرانسه به تصرف درآوردند و چندین قرن بر آن‏جا تسلط داشتند. با این حال، نتوانستند مسیحیت را از اروپا ریشه‏کن یا مسیحیان را نابود کنند؛ زیرا مسلمانان هیچ‏گاه قصد نابودی مسیحیت یا مسیحیان را نداشتند. افزون بر آن، مقاومت ملت‏های اروپایی در برابر مسلمانان، اجازه پیشروی بیش‏تر را به آنان نداد. بنابراین، مردم اروپا که از پیشینه صلح جویانه مسلمانان آگاه بودند، نگرانی چندانی از جانب مسلمانان نداشتند. به‏ویژه آن‏که مسیحیان پی برده بودند که دیگر آن اتحاد و هماهنگی جهان اسلام در قرن نخست هجری ـ یعنی زمان فتح اندلس ـ وجود ندارد. از این رو، وقتی مسلمانان در قرن اول نتوانستند تمام اروپا را فتح کنند، آن‏گاه که دنیای اسلام از نظر سیاسی و اجتماعی بسیار پراکنده‏تر شده و بخش‏هایی از آن دچار تضاد و دشمنی آشکار گشته بود، چگونه می‏توانست با مسیحیت و مسیحیان اروپا درافتد.


۱ . جنگ‏های صلیبی، هانس ابرهارد مایر، برگردان: عبدالحسین شاهکار، انتشارات دانشگاه شیراز، ۱۳۷۱، ص ۱۴.
۲ . جهاد مسلمانان در جنگ‏های صلیبی، فاید حماد محمد عاشور، برگردان: عباس عرب، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۳، ص ۱۰۲.
۳ . همان.
۴ . همان، ص ۱۰۳.

 

 

انگیزه‏های اقتصادی و اجتماعی

در آستانه جنگ‏های صلیبی، به دلیل بیگاری‏ها و مالیات‏های سنگینی که اربابان از مردم می‏گرفتند، مردم خسته و از نظر مالی، ناتوان شده بودند. هم چنین مردم در گرفتاری‏های اربابان خود در جنگ‏ها و رقابت‏ها، با فئودال‏های همسایه شریک بودند و هنگام گرفتاری‏های طبیعی و روزانه هیچ پشتیبانی نداشتند. آنان حتی هنگام قحطی، از شدت گرسنگی، به خوردن گوشت هم‏نوعان خود روی می‏آوردند.۱ در نتیجه این دشواری‏ها و گرفتاری‏های بسیار، مردم در پی یافتن فرصتی برای رهایی از این سختی‏ها بودند که جنگ‏های صلیبی این فرصت را در اختیار آن‏ها قرار داد.

از سوی دیگر، بر اساس رسم و قانون وراثت در اروپا، تنها فرزند پسر ارشد می‏توانست وارث تمامی املاک و سرمایه‏های پدر گردد. در نتیجه، فرزندان دیگر بی‏چیز و فقیر می‏شدند و حمله به سرزمین‏های اسلامی در شرق، می‏توانست زمین‏ها و املاک فراوانی را برای این گروه فراهم آورد.

کمبود غله در اروپا و فراوانی نسبی آن در شرق، توجه اروپاییان را به شرق و سواحل مدیترانه جلب کرد و آن‏ها را برانگیخت تا برای به دست آوردن منابع غله در شرق و رهایی از قحطی، جنگ‏هایی را با مسلمانان ترتیب دهند. بلکه بتوانند در زندگی خود تحوّلی ایجاد کنند.

شهرهای تجاری اروپا در هنگامه جنگ‏های صلیبی، نقش تأمین کننده مالی صلیبیّون را بر عهده داشتند. آن‏ها از این که شکست مسلمانان، تجارت آن‏ها را رونق خواهد داد و ثروت بیش‏تری را روانه اروپا خواهد کرد، خوشحال بودند. تاجران اروپایی از این که بتوانند بندرهای دریایی مدیترانه را در اختیار بگیرند و حتی بر بندرهای سواحل شمال آفریقا دست یابند، خشنود بودند.۲

با در نظر گرفتن دوران حاکمیت بورژوازی تجاری بر اروپا و هنگامه جنگ‏های صلیبی در می‏یابیم که با توجه به این نزدیکی زمانی، عامل اقتصادی و اجتماعی در جنگ‏های صلیبی نقش اساسی داشته‏اند. مدت‏ها بود که مردم از محیط بسته اجتماعی ـ اقتصادی قرون وسطی به تنگ آمده و خواهان گشایشی در آن بودند. بنابراین، هم انگیزه‏های مادی فئودالیستی و هم انگیزه‏های مادی بورژوازی نوپای تجاری، می‏توانست پذیرای این جنگ‏ها باشد. در واقع، این جنگ‏ها مقدمه توسعه‏طلبی اروپای کاپیتالیست در سده‏های آینده است.


۱ . علل و آثار جنگ‏های صلیبی، عبدالله ناصری طاهری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص ۶۵.
۲ . موسوعه التاریخ الاسلامی و الحضاره الاسلامیه، احمد شلبی، چ ۲، ۱۹۷۵ م، مکتبه النهضه المصریه، ج ۵، ص ۴۳۰.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *